دانلود و خرید کتاب آخرین شیطان ایساک باشویس زینگر ترجمه سپاس ریوندی
تصویر جلد کتاب آخرین شیطان

کتاب آخرین شیطان

معرفی کتاب آخرین شیطان

کتاب آخرین شیطان نوشته ایزاک بشویس سینگر است. این کتاب مجموعه‌ایی از چند داستان کوتاه است که سپاس ریوندی به فارسی ترجمه کرده است. این کتاب داستان‌‌های جذاب است که شما را با خود همراه می‌کند.  

درباره کتاب آخرین شیطان

سینگر یک یهودی است و مذهب در تمام داستان‌های این کتاب کاملا قابل مشاهده است و در اکثر قسمت‌های داستان‌ها شیطان حضور دارد و معمولا یک حکم دینی نقض می‌شود. و در ادامه داستان به تفسیر همین نقض می‌پردازد. داستان خون، درباره نحوه کشتن حیوانات و غذای حلال است، داستان در مورد قصابی است که علاقه زیادی به کشتن و ذبح حیوانات دارد در واقع علاقه به خون ریختن دارد و به همین دلیل شهوت در او زنده می‌شود و در مسیر گناه قرار می‌گیرد و …

در داستان دیگری از این کتاب، شیطان از یک ابر شیطان یا همان شاه شیطان‌ها دستور می‌گیرد و اوامر او را اطاعت می‌کند. کار او به گناه کشاندن خاخام‌ یک شهر است زیرا بقیه شیطان‌ها در این ماموریت ناکام مانده‌اند. این کتاب دارای ۹ داستان کوتاه به نام‌های: ماجراهای من در مقام یک ایده‌آلیست، پاپ زیدلوس اول، زیر تیغ، خون، ینتل، طلبه‌ی یشیوا، طایبله و شیطانش، آخرین شیطان و یاخیدا و یخیدا است.

خواندن کتاب آخرین شیطان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره ایزاک بشویس سینگر

ایزاک بشویس سینگر داستان نویسی یهودی با ملیتی لهستانی، آمریکایی است که در سال ۱۹۷۸ برنده جایزه ادبی نوبل و برنده جایزه کتاب ملی شده است. وی در نوامبر ۱۹۰۲ در روستایی به نام رادزمین لهستان به دنیا آمد. پدر و پدر بزرگ او خاخام بودند. در سال ۱۹۳۵ به آمریکا مهاجرت کرد و در نیویورک به عنوان سردبیر روزنامه فوروارد مشغول به کار شد. ایزاک در ابتدا تمام آثارش را به زبان مادری می‌نوشت ولی بعدها اجازه داد آثار او به زبان انگلیسی برگردانده شود. به علت سرمای زیاد نیویورک در سال‌های آخر عمر خود به فلوریدا رفته و در سال ۱۹۹۱ در سن ۸۹ سالگی درگذشت. شهرت زیاد او به خاطر داستان‌های کوتاهش بود. او بسیار علاقمند به آثار فیلسوف معروف هلندی اسپینوزا بود . معمولا از چخوف، داستایوفسکی، هامسون، تولستوی و … متاثر بود. از دیگر آثار او به جادوگر لوبلین، برده، خانواده مسکات، ملک اربابی، شیطان در گورای، مدرک، دشمنان( داستان عاشقانه) و … می‌توان اشاره کرد. سینگر معتقد بود نقش ادبیات و داستان‌ها در سرگرم کردن مردم از عهد باستان تا امروزه را نمی‌توان و نباید نادیده گرفت و رها کرد.

مهمترین مساله در این کتاب این است که سینگر در هیچکدام از این داستان‌ها سعی نکرده نصیحت کند و نکته اخلاقی مثبت را قوی نشان بدهد. او سعی کرده فقط یک راوی باشد و نتیجه‌گیری را به عهده مخاطب بگذارد. او می‌خواد تضاد و جنگ میان شر و خوبی درون هر انسان را به تصویر بکشد و خواننده را متوجه این تضاد بکند و از آنجایی که او یک یهودی است برای درک بهتر نوشته‌هایش بهتر است به اطلاعات دینی که در پایان کتاب آمده توجه شود.

بخشی از کتاب آخرین شیطان

دو ماه گذشت و هیچ خبری از زلتسر نشد. بعد یک روز کسی درِ اتاق مبلهٔ اجاره‌ای‌ام را زد. تا آمدم جواب بدهم، زیگموند زلتسر داخل شد، با ته‌ریش و کت وشلواری کثیف و پیراهنی چروک به تن. سیگار برگی که به لب داشت آن‌قدر کوتاه بود که تعجب کردم چطور لب‌هایش را نمی‌سوزاند. زخم پیشانی‌اش برجسته‌تر از همیشه به نظر می‌رسید. بی‌آن‌که بلند شوم و به استقبالش بروم، پرسیدم: «چه بلایی سرتان آمده؟»

آستین چپش را با دست راستش تکاند و گفت: «همه‌چیز تمام شد.»

«توزرد درآمد؟»

«زن که نبود، زالو بود.»

«مگر چه می‌خواست؟»

«زن‌جماعت از آدم چه می‌خواهد؟ پول.»

به هزار زحمت روی صندلی راحتی‌ای نشست که فنر و ابرهایش بیرون زده بود و گفت: «من تمام احساسم را به پایش ریختم، اما چشم او فقط دنبال پول بود. وقتی به هتلمان در کتسکیل رسیدیم، خواستم وظیفهٔ شوهری را به جا بیاورم، اما او همین‌طور نشسته بود روی یک صندلی، پا روی پا انداخته بود، پشت هم سیگار می‌کشید و فکروذکرش این بود که در کارهای من فضولی کند. اصرار داشت داروندارم را بریزم توی حساب او. می‌گفت رفیق بی‌کلک همین چک بانکی است. فردای آن روز، یکی از اقوامش را در کازینو دیدم و او همهٔ قضیه را برایم تعریف کرد. قبل از من سه بار شوهر کرده و هرسه‌شان را به خاک سیاه نشانده بود. تازه فاسق هم داشته، یک قصاب و یک فروشندهٔ چرخ‌خیاطی. مَخلص کلام این‌که تن‌فروش بود. مادرش هم لنگهٔ خودش است. برادرش هم که اصلا قلّابی بود. کل ماجرا همین بود. بهش گفتم ببین خواهر، این بار کور خوانده‌ای. اگر خوش نداری، این گوی و این میدان.»

«پس دارید طلاق می‌گیرید؟»

«اگر طلاق می‌خواهد، بگذار او پیشقدم شود. این‌جا برای طلاق‌گرفتن باید تا رنو بروی.»

هنوز چندی از ماجرای این ازدواج نگذشته بود که معاملات سینمایی‌اش هم از هم پاشید. حتی قرارداد را هم نوشته بودند و فقط یک امضا می‌خواست. اما تهیه‌کننده، بدون اخطار قبلی، یکباره پا پس کشیده بود. 

پوریای معاصر
۱۳۹۹/۱۲/۱۱

به غیر از داستان های جذاب، این کتاب منبع بسیار خوبی برای مطالعه و کسب دانش درباره فرهنگ و آیین یهود به حساب میاد

فرشاد
۱۴۰۱/۱۱/۲۶

به بی‌نهایت اضافه شود

کوثر
۱۴۰۰/۰۵/۲۴

به عنوان کتابی که میتونید از طریق داستان هاش کلی اطلاعات اجمالی از فرهنگ و خرده عادت های جامعه یهودی پیدا کنید.گزینه مناسبی هست

کاربر 801432
۱۳۹۹/۱۲/۲۹

عالی عالی

arash sharif
۱۴۰۲/۰۳/۰۱

داستانها بسیار پر کشش واز یک رئالیسم جادویی خاص برخوردار است ، ترجمه و شرح کلمات بی نظیر و بسیار مبسوط و روان نگاشته شده ، به جرات به لحاظ بالا بردن اطلاعات شخصی ارزش دو تا سه بار خواندن

- بیشتر
Mohhamad201
۱۴۰۱/۰۵/۰۷

داستان های کوتاهی با موضوع و تم مذهب .. داستان پردتزی ها در حد فوفثق العاده است و ارزش خواندن را داره

ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
۱۴۰۰/۱۱/۱۲

کتاب آخرین شیطان مجموعه داستان‌های کوتاهی از ایساک باشویس زینگر است که در سال ۱۹۷۸ موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات شد.داستان‌های کوتاهی که ایساک باشویس زینگر خلق می‌کند نیز ریشه در فرهنگ اشکنازی(فرهنگ یهودیان شرق اروپا) دارد. در واقع

- بیشتر
رازهایی هستند که دل نمی‌تواند آن‌ها را با لب در میان بگذارد. آدمی این رازها را با خود به گور می‌برد. درختان بید آن‌ها را زمزمه می‌کنند و کلاغ‌ها آن‌ها را به قارقار می‌گویند و سنگ لحد در سکوت از ایشان حرف می‌زند، اما به زبان سنگ‌ها. مردگان روزی برخواهند خاست، اما رازهایشان تا انقراض نسل بشر برای قضاوت نزد قادر مطلق خواهند ماند.
Mo0onet
«خدا می‌داند! گاهی روحی از آسمان‌ها به زمین می‌آید که باید شتابان رسالت خود را به انجام برساند. فکر می‌کنید چرا بعضی نوزادان به دنیا می‌آیند تا فقط یک روز عمر کنند؟ هر روحی به زمین هبوط می‌کند تا خطایی را تصحیح کند. داستان روح‌ها مثل داستان دستنویس‌هاست؛ ممکن است کم‌غلط یا پرغلط باشند. هرچه در روی زمین غلط است باید تصحیح شود. عالم شر عالم تصحیح است و این است پاسخ همهٔ سؤالات.»
Mo0onet
«دنیا شناختنی نیست و حقیقتی هم وجود ندارد. همان‌طور که نمی‌توانی با بینی‌ات شوری نمک را حس کنی و بوی بلسان را با گوشَت نمی‌شنوی و صدای ویولن را با زبانت نمی‌چشی، عقل آدمی هم گنجایش فهم جهان را ندارد.»
shima
اصولا حتی وقتی ذره‌ای از حقیقت آشکار نمی‌شود، آدم‌ها به پذیرفتن بزرگ‌ترین دروغ‌ها هم تن می‌دهند. خود حقیقت هم معمولا چنان پنهان می‌شود که هرچه بیش‌تر دنبالش بگردی، از دستت دورتر می‌شود.
Mo0onet
«من که هم دنیا و هم عُقبی را از دست داده‌ام، پس دیگر چرا خودم را بگیرم؟ اگر راهی به بالا نیست، آدم باید برود پایین.»
javadazadi
ایساک آمشینووِر پرسید: «خب حالا این ینوکا واقعآ که بود؟» «خدا می‌داند! گاهی روحی از آسمان‌ها به زمین می‌آید که باید شتابان رسالت خود را به انجام برساند. فکر می‌کنید چرا بعضی نوزادان به دنیا می‌آیند تا فقط یک روز عمر کنند؟ هر روحی به زمین هبوط می‌کند تا خطایی را تصحیح کند. داستان روح‌ها مثل داستان دستنویس‌هاست؛ ممکن است کم‌غلط یا پرغلط باشند. هرچه در روی زمین غلط است باید تصحیح شود. عالم شر عالم تصحیح است و این است پاسخ همهٔ سؤالات.»
کاربر ۴۵۵۱۰۳۳
زِیدِل کم‌کم می‌فهمید که حتی در میان امت‌ها هم موانعی در کار است. روحانیت دلش بیش‌تر برای طلا می‌رفت تا برای خدا
Mo0onet
آن رسالهٔ الرّد علی التلمودیهٔ راستین هنوز نوشته نشده بود
shima
تیشویتس دهکدهٔ دورافتاده‌ای است رهاشده به امان خدا. حتی حضرت آدم هم حاضر نبود در حد یک قضای حاجت این‌جا توقف کند. دهکده به قدری کوچک است که اگر یک گاری داخلش شود و اسب به بازار ده برسد، چرخ‌های عقب گاری هنوز توی باجهٔ راهداری هستند. از روز عید سوکوت تا نهم ماه آو، تیشویتس پر از گل ولای است. بزهای ده حتی لازم نیست برای جویدن پوشال بام‌ها ریششان را بجنبانند. مرغ‌ها وسط خیابان می‌خوابند و پرنده‌ها در کلاه زن‌ها آشیانه می‌کنند. در کنیسهٔ خیاط‌های ده، برای آن‌که تعداد نمازگزاران به حد نصابِ عدد ده برسد، یک بز نر را می‌آورند.
nmroshan
از گذشته‌ها برایش هیچ نمانده بود، الا رازی که نه هرگز می‌شد به زبان آورد و نه کسی آن را باور می‌کرد. رازهایی هستند که دل نمی‌تواند آن‌ها را با لب در میان بگذارد. آدمی این رازها را با خود به گور می‌برد. درختان بید آن‌ها را زمزمه می‌کنند و کلاغ‌ها آن‌ها را به قارقار می‌گویند و سنگ لحد در سکوت از ایشان حرف می‌زند، اما به زبان سنگ‌ها. مردگان روزی برخواهند خاست، اما رازهایشان تا انقراض نسل بشر برای قضاوت نزد قادر مطلق خواهند ماند.
nmroshan
«وسوسهٔ زِیدِل به گناه؟ آدمی که نه اهل شکم است، نه چشمش دنبال زن و نه درگیر سودا و تجارت، دیگر چه گناهی دارد بکند؟» من حتی کفر و ارتداد را هم قبلا آزموده بودم. یاد آخرین گفت‌وگویم با زِیدِل افتادم. «بیا فرض کنیم، خدای نکرده، خدا وجود ندارد. خب که چه؟ در این صورت، عدم او خود خصلت الهی خواهد داشت. تنها خدا، یعنی علت‌العلل، قادر به عدم است.» «اگر خالقی در کار نباشد، تو برای چه عبادت می‌کنی و دود چراغ می‌خوری؟» «می‌خواهی چه کار کنم؟ بروم ودکا بخورم و با دختران امت‌ها برقصم؟» راستش جوابی نداشتم به این حرف بدهم، درنتیجه او را به حال خودش گذاشتم
nmroshan

حجم

۲۰۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۸۴ صفحه

حجم

۲۰۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۸۴ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
۳۵,۰۰۰
۳۰%
تومان