کتاب ه ه ح ه
معرفی کتاب ه ه ح ه
کتاب ه ه ح ه نوشته لوران بینه است. این اسم مخفف عبارت هایدریش، هوش و حواس هیملر است. این کتاب در زمان جنگ جهانی دوم روایت میشود و داستانی جذاب از اتفاقات درون سازمانی آلمان نازی است. این کتاب با ترجمه احمد پرهیزی منتشر شده است.
درباره کتاب ه ه ح ه
ه ه ح ه نخستین رمان لوران بینه، نویسندهٔ فرانسوی، است که در سال ۲۰۱۰ به چاپ رسید و جایزه گنکور رمان اول را برای او به ارمغان آورد. این رمان تاریخی، پس از ترجمه به زبان انگلیسی، در فهرست رمانهای برجستهٔ سال ۲۰۱۶ نشریهٔ نیویورک تایمز جای گرفت. ه ه ح ه ماجرای «عملیات آنتروپوید» را روایت میکند که در جنگ جهانی دوم رخ داد و طی آن چتربازان چک راینهارد هایدریش را به قتل رساندند، مردی ملقب به قصاب پراگ، یکی از رهبران نازی، معمار اصلی هولوکاست و خطرناکترین مهرهٔ آدولف هیتلر.
مورخان هایدریش را «تاریکترین» شخصیت در میان مقامات بلندپایهٔ آلمان نازی میدانند. او که به «مرد آهنیندل» نیز شهرت داشت، در سال ۱۹۰۴
به دنیا آمد. این ژنرال آلمانی از فرماندهان ارشد اساس، گردان حفاظتی آلمان نازی، به شمار میآمد. او بلندپایهترین مقام حکومت نازی است که طی جنگ جهانی دوم ترور شده است. هایدریش در سالهای پایانی عمر به مقام نیابت فرمانداری نظامی بوهمموراویا رسید، اما درواقع خود مرد شمارهٔ یک آن اقلیم بود.
تایمز آن را کتاب برجستهٔ سال ۲۰۱۲ نامید. نخستین رمان بینه همچنین برنده و نامزد چندین جایزهٔ ادبی فرانسوی، انگلیسی و هلندی نیز شده است. ماریو بارگاس یوسا در روزنامهٔ اسپانیاییزبان ال پاییس مقالهای در ستایش از این رمان نوشت و مطالعهٔ آن را به خوانندگان توصیه کرد. یوسا میگوید پس از سه دهه، «یک رمان فرانسوی عالی» خوانده است.
این کتاب تاکنون به بیش از بیست زبان ترجمه شده و حدود پانصدهزار نسخه از آن به فروش رفته است. در سال ۲۰۱۷، با اقتباس از آن فیلمی ساخته شد به نام مرد آهنیندل، به کارگردانی سدریک خیمهنز و با بازی جیسون کلارک و روزاموند پایک، که موفقیتی نسبی به همراه داشت.
خواندن کتاب ه ه ح ه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به داستانهای جذاب تاریخی پیشنهاد میکنیم
درباره لوران بینه
لوران بینه، متولد ۱۹۷۲ در پاریس، فرزند مورخی فرانسوی است. از آثار دیگر او میتوان به هفتمین کارکرد زبان اشاره کرد که در سال ۲۰۱۵ روانهٔ بازار شد. بینه دانشآموختهٔ رشتهٔ ادبیات است و در دانشگاههای مختلف زبان فرانسوی درس میدهد.
بخشی از کتاب ه ه ح ه
یادم نمیآید نخستین بار دقیقآ چه زمانی پدرم از این ماجرا برایم گفت، اما هنوز هم میتوانم او را ببینم، نشسته در اتاق من، در همان خانهای که اجارهٔ چندانی نداشت. میبینمش که کلماتی چند را پیوسته بر زبان میآورد، واژگانی از قبیل «پارتیزانها»، «اهالی چکسلواکی، شاید «سوءقصد»، بیشک «سربهنیستکردن و سرانجام «سال ۱۹۴۲». در کتابخانهاش تاریخچهٔ گشتاپو به قلم ژاک دلارو را یافته و چند صفحهاش را هم خوانده بودم. پدرم وقتی این کتاب را در دستم دید، چندنکتهای را گوشزد کرد: از هیملر، فرمانده اساس، نام برد و از دست راستش هایدریش، فرماندار بوهم و موراویا. همچنین از کوماندویی اهل چکسلواکی برایم گفت که از لندن اعزام شده بود و نیز از تلاش برای سوءقصد. پدر جزئیات ماجرا را نمیدانست. بههرحال در آن زمان دلیلی هم نداشت که از او جزئیات را بخواهم، چون این واقعهٔ تاریخی هنوز در ذهنم جایگاه کنونیاش را پیدا نکرده بود. اما در صدایش همان تهرنگ هیجانی را حس میکردم که همیشه، هنگام روایت هر ماجرایی که بهنوعی بر او اثر مینهاد، در کلامش به گوش میرسید. این داستان را برای صدمین بار تعریف کرد، چون به سبب شغلش که تدریس بود یا به خاطر عادت شخصیاش دوست داشت حرفهای خود را تکرار کند. به گمانم خودش هم نمیدانست این قصه چه اهمیتی برایش دارد. بهتازگی هم وقتی به او گفتم میخواهم کتابی دربارهٔ این موضوع بنویسم، صرفآ از سر ادب کنجکاویای نشان داد و هیچ واکنش خاص دیگری از او ندیدم. اما تردید ندارم که این ماجرا همواره مسحورش میکرد، گرچه بر من تأثیر بسیار عمیقتری گذاشت. بنابراین، با نگارش این داستان میخواهم هدیهاش را جبران کنم. این کتاب ثمرهٔ کلماتی است که این پدر به فرزند نوجوانش بخشید، پدری که آن زمان هنوز معلم تاریخ نبود، اما میتوانست این ماجرا را دست وپاشکسته برای پسرش روایت کند.
یک سرگذشت.
وقتی هنوز بچه بودم، بسیار پیشتر از جدایی دو کشور، نیز میتوانستم به لطف علاقهام به ورزش تنیس اهالی چک را از اسلواکها تشخیص دهم. مثلا میدانستم که ایوان لِندل چک است و میلوسلاو مِچیر اسلواک. همچنین میدانستم که مِچیرِ اسلواک بازیکنی تفننیتر، مستعدتر و دوستداشتنیتر از لِندل سختکوش، سرد و نچسب است (البته لِندلِ چک به مدت ۲۷۰ هفته مرد شمارهیک تنیس جهان بود و تنها پیت سمپراس با ۲۸۶ هفته صدرنشینی توانست رکوردش را بشکند). همچنین پدرم برایم شرح داده بود که در زمان جنگ، اسلواکها همدست نازیها شدند، اما اهالی چک مقاومت کردند. در ذهن کودکانهٔ من، که برای فهم پیچیدگیهای جهان توان چندانی نداشت، معنای حرف پدر این بود که همهٔ مردمان چک اهل مقاومت و همهٔ اسلواکها اهل سازشند، انگار ذاتشان چنین باشد. حتی لحظهای نیز به فرانسویان نمیاندیشیدم، چون در این صورت طرح سادهاندیشانهام به چالش کشیده میشد: مگر خود ما فرانسویها هم سازش و هم مقاومت نکرده بودیم؟ درحقیقت، تصور من تنها زمانی تغییر کرد که فهمیدم تیتو کروات بوده است (پس تمام کرواتها اهل سازش نبودهاند و شاید همهٔ صربها هم اهل مقاومت به شمار نمیآمدهاند). بدین ترتیب، رفتهرفته از وضع چکسلواکی در زمان جنگ درک روشنتری یافتم: در یک سوی این قلمرو، بوهم موراویا جای داشت (جمهوری چک کنونی) که آلمانیها اشغالش کرده بودند و به امپراتوری رایش منضم شده بود (درواقع «تحتالحمایه» به شمار میآمد که موقعیت چندان مطلوبی نیست و درنتیجه جزئی از آلمان بزرگ دانسته میشد)؛ در سوی دیگر، دولت اسلواکی بود، دولتی اسمآ مستقل اما بهواقع تابع نازیها. بدیهی است این نکته هرگز به معنای قضاوت درباب رفتار فردفرد مردمان این دو کشور نیست.
حجم
۵۷۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۸۰ صفحه
حجم
۵۷۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۸۰ صفحه
نظرات کاربران
این کتاب در مورد سرگذشت هایدریش یکی از فرماندهان ارشد نازی و معمار اصلی هولوکاست است. نویسنده برای این کتاب به نظر من از یک نوع سبک شخصی استفاده کرده (یه جورایی شبیه جستارها شده کتاب) و یه جاهایی از
وارگاس یوسا میگه این بهترین کتاب فرانسوی دهه اخیره. و واقعا عالیه
کتاب هـ هـ ـحـ هـ با عنوان اصلی HHhH اولین رمان لوران بینه، نویسنده فرانسوی است که در سال ۲۰۱۰ منتشر و موفق به کسب جایزه رمان اول گنکور شد. کتابی متفاوت که در آن ماجرای عملیات آنتروپوید در جنگ
این کتابای جنگ جهانی دوم تمام شدنی نیست.هرچی میخونی اضافه تر میشه 😃😃😃ممنون از طاقچه بابت تخفیف 🌷🌷🌷🌷🌷🏅🏅🏅
۰ چه کتابی میخونی ؟ ۰۰ ههههههه
من خدا را در قلب کسانی دیدم که بدون هیچ توقعی، همواره مهربانند.
خیلی جذاب بود با وجود اینکه رمان نبود.
آقا اسم اصلی این کتاب چی می تونه باشه که این ترجمه شده؟!
جالب بود لذت بردیم
کتاب بسیار خوبی هست در مورد زندگی راینهارد هایدریش_ مردی با قلب آهنین_ و ترور این شخصیت والا، اما همانطور که خود نویسنده در کتاب می گوید بنا بر اینکه پدرش یک مارکسیست و مادرش یک یهودی هست(یک یهودی در