دانلود و خرید کتاب موعود سیامک ایثاری
تصویر جلد کتاب موعود

کتاب موعود

معرفی کتاب موعود

کتاب موعود نوشته سیامک ایثاری، داستانی خواندنی در ستایش امید و امیدواری است. 

در این کتاب با انسان‌هایی آشنا می‌شویم که در زندگی، سختی‌های بسیاری را پشت سر گذاشته‌اند. آن‌ها با وجود تمام سختی‌ها با حالتی خواب‌آلود از ظلمتی که در آن گرفتار بودند بیرون آمدند و به سوی روشنی و نور قدم برمی‌دارند. 

کتاب موعود را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

دوست‌داران داستان‌های ایرانی را به خواندن کتاب موعود دعوت می‌کنیم.

بخشی از کتاب موعود

از فلاسک، لیوانی چای ریختم برای خودم. عطر برگاموت پیچید توی اتاق. درمانگاه پیش‌ازظهر خلوت بود و مریض‌ها تک‌وتوک می‌آمدند و می‌رفتند. دلم می‌خواست حرفی می‌زدم، یک جملهٔ تسلابخشی چیزی به زن دورگهٔ زیبا می‌گفتم ولی کلمات عین کلوخ خشک توی حلقم گیر کرده بودند. راستش نمی‌دانستم به زنی که تازگی‌ها شوهرش را توی مستراح از دست داده و حالا هم بچهٔ دوساله‌اش اسهال گرفته، چه بگویم. تنها واکنش احساسی‌ام این بود که نوک دماغم شروع کرد به خاریدن. قابل‌پیش‌بینی بود. موقع هیجان یا ناراحتی نوک دماغم به خارش می‌افتد.

توی این فکرها بودم که خانم شاه‌حسینی، مستخدم پیر درمانگاه، وارد اتاق شد و هن‌هن‌کنان باسن غول‌آسایش را گذاشت روی صندلی و دستش را دراز کرد روی میز.

«بی‌زحمت فشارم رو بگیر آقای دکتر.»

خیالش که از بابت تنظیم بودن فشار خون راحت شد، پلاستیک کوچکی از جیب روپوشش درآورد که چندتا قرص سفیدرنگ تویش بود.

«دکتر این‌ها چه‌جور قرصیه؟ اسم‌شون چیه؟‌»

محتویات پلاستیک را ورانداز کردم.

«شبیه قرص ترامادولن. این‌ها رو از کجا آوردی خانم شاه‌حسینی؟»

خانم شاه‌حسینی نفس‌نفس‌زنان گفت «یعنی برای چی خوبن این قرص‌ها؟»

قلپی چای خوردم و گفتم «این‌ها رو می‌خورن که نشئه بشن. مثل مواده.»

خانم شاه‌حسینی چشم‌هایش را بست. انگشت‌های کلفتش شروع کرد به لرزیدن. چند لحظه‌ای به همان حال ماند. نفس نمی‌کشید. بعد یکهو بازدم عمیقی با سروصدا از سینه‌اش آمد بیرون.

«تو جیب پسرم پیداشون کردم آقای دکتر.»

آسمان
۱۳۹۹/۰۹/۲۰

عالی بود. داستان بسیار قوی، قلم جذاب و جدید. موضوع تکراری نبود، سوژه ها تکراری نبودند. فضای داستان جدید و موضوع هم شرح نامکرری از عشق از زبانی دیگر. تبریک به نویسنده.

رهاورد
۱۳۹۹/۱۱/۰۶

کتاب جالبی بود، حرفه ای نوشته شده بود و پرداخت و توصیفاتش عالی بود.

Mono
۱۴۰۲/۰۱/۳۱

همین‌طور که نوشته شده، موعود کتابیه در ستایش امید و امیدواری. درباره‌ی رها کردن گذشته و نگاه به آینده. آدم‌هایی که خانواده، عشق، تنهایی و... بهشون آسیب زده؛ اما درنهایت یاد می‌گیرن که تا زمانی که ازشون نگذرن، نمی‌تونن ازش

- بیشتر
فراوانیِ هر چیز از ارزش آن کم می‌کند. درد هم مثل هر چیز دیگر است لابد. فراوان که بشود آدم حسش نمی‌کند
Gloria
آن‌قدر نزدیک دریا بودیم که موقع توفان، موج دریا می‌کوبید به در. حتا بعضی شب‌ها عبدالزهرا می‌رفت در را باز می‌کرد. وقتی برمی‌گشت می‌پرسیدم کی بود عبد؟ می‌گفت کسی نبود، دریا بود، سلام رساند
دریا
زیباترین صحنهٔ طبیعت و اوج هنر خداوند، دیدن زنی است که با پستان برهنه به کودکش شیر می‌دهد. بعد اضافه کرده بود که اگر مردی از دیدن این شاهکار خلقت از نظر جنسی تحریک بشود، شک نکنید بیمار روانی است.
دریا
«بیشتر عشق‌ها با این جملات احمقانه و کلیشه‌ای شروع می‌شه: “انگار هزار ساله شما رو می‌شناسم” یا “گم‌شده‌ای که سال‌ها دنبالش می‌گشتم تو بودی. بالاخره پیدات کردم” و نمونه‌های دیگه‌ای تو همین مایه‌ها. عدهٔ کثیری هم هنوز بر این باورند که آدم‌ها نیمهٔ گم‌شده دارند. دروتخته. زهی خیال باطل زهی خیال پوچ. اگه چیزی مفقود شده و از دستش داده‌یم عقل ماست پدرجان که انگار کاه بوده و خری اون رو از روی زمین برداشته و خورده. بعد هم رفته و پوزه‌ش رو کرده توی جوب آب و سیر نوشیده و عقل ما بالکل توی شکم خرِ روزگار محو شده. کجای کاری پدرجان...»
sheloo

حجم

۱۴۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۴۹ صفحه

حجم

۱۴۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۴۹ صفحه

قیمت:
۳۳,۰۰۰
۱۶,۵۰۰
۵۰%
تومان