دانلود و خرید کتاب آشپزخانه بنانا یوشیموتو ترجمه جواد ذوالفقاری

معرفی کتاب آشپزخانه

«آشپزخانه» نوشته بانانا(ماهاکو) یوشیموتو(-۱۹۶۴)، نویسنده ژاپنی است. داستان‌ها، رمان‌ها و مقاله‌هایش جوایز بسیاری را در ژاپن و کشورهای دیگر کسب کرده است. «آشپزخانه» دو داستان درباره مادرها، تغییر جنسیت، محرومیت، آشپزخانه‌ها، عشق و تراژدی در ژاپن معاصر را در کنار هم می‌گذارد. این کتاب اولین اثر از درخشان‌ترین ستاره جوان ادبی ژاپن است که به تازگی سینماگران علاقه خاصی به آثارش نشان داده‌اند. هنگامی که «آشپزخانه» برای اولین‌بار در ۱۹۸۷ در ژاپن چاپ شد دو جایزه معتبر را از آن خود کرد، به بالای فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌ها راه یافت و تا یک سال این جایگاه را حفظ کرد و میلیون‌ها نسخه از آن به فروش رفت. بانانا یوشیموتو به عنوان نویسنده‌ای جوان، با استعداد و سرشار از احساس آن‌چنان مورد استقبال قرار گرفت که اثرش به سرعت در بین بهترین آثار ادبی جدید جا باز کرد و از سوی «ایندپندت آن ساندی» به عنوان «صدای ژاپن جوان» توصیف شد. یوشیموتو نویسنده‌ای متکی به نفس و شاعر مسلک است که از بیان واهمه‌های دوران نوجوانی ترس ندارد. او ساده‌ترین حس‌های پیش پا افتاده را به اساسی‌ترین‌ها در زندگی مبدل می‌کند و همین هنر عجیب و افسون‌کننده اوست.
Shirin Rassam
۱۳۹۷/۱۱/۲۶

ترجمه اصلا روان نیست. خیلی جاها نیاز به ویراستاری داره. داستان هم جذابیت نداره و با اینکه بیشترش رو خواندم، باز نتونستم خودمو راضی کنم که تمومش کنم.

noskooi
۱۳۹۵/۰۹/۲۸

ترجمه سرسری و وحشتناک.

motahareh Molaie
۱۴۰۲/۰۶/۲۶

ترجمه به شدت مشکل داره و اصلا روان نیست. و فصل بندی کتاب هم درست رعایت نشده. یهو یه جایی متوجه میشوید داستان اول تموم شده و داستان دوم بی مقدمه شروع شده. ولی هر دو داستان به نظرم تا

- بیشتر
سپیده
۱۳۹۶/۰۲/۲۶

نمونه ی کتاب رو خوندم.ی مقدار ترجمه مشکل داشت.ولی نمونه ی کتاب رو می تونم،عجیب و جالب و در عین حال تاسف بار توصیف کنم...

masii
۱۳۹۷/۰۱/۱۰

عالی

m.a.m
۱۳۹۴/۰۲/۲۷

کتاب خوبی بود ممنون طاقچه

mahi
۱۴۰۳/۰۸/۱۱

ترجمه به قدری افتضاح بود که هیچی از داستان نفهمیدم . واقعا چاپ این کتاب با ابن ترجمه باعث شرمساریه

کاربر ۳۶۳۹۷۰۵
۱۴۰۰/۱۰/۱۰

بسیار زیبا و روان بود.

نازبانو
۱۳۹۷/۰۴/۱۱

عاااالی ، ترجمه هم عالی

کابوس وحشتناک من این بود که اگر به تو زنگ بزنم، تو گریه می‌کنی و از دست من عصبانی می‌شوی.» «این‌ها همه خیالات تو بوده. و خیالات بدتر از واقعیت است.»
نازبانو
هیچ روزی به روز قبلش ارتباط ندارد.»
نازبانو
این بستگی به یوئیچی دارد. حتی اگر تو دوست دختر او هستی، به نظر من دلیل نمی‌شود که به جای او تصمیم بگیری.»
نازبانو
ولی اگر کسی نومیدی واقعی را هرگز تجربه نکرده باشد، وقتی پیر شود هیچ وقت نمی‌داند چطور ارزیابی کند در کجای زندگی قرار گرفته است؛ هیچ وقت نمی‌داند شادی حقیقی چیست. من قدردان آن هستم.
Shirin Rassam
من هیتوشی را بیشتر از خود زندگی دوست داشتم.
Shirin Rassam
«الو؟ میکاگه؟» لحن صدایش مرا وادار کرد بخواهم از دلتنگی گریه کنم. با خوشحالی فریاد کشیدم: «خیلی وقت است ترا ندیده‌ام!» هر دو پشت حفاظی از خجالت پنهان بودیم.
Tonoske
اریکو ناگهان با تمام دقت به صورت من نگاه کرد. «یوئیچی قبلاً به من گفت که تو ووفی را به یادش می‌آوری، همان سگی که داشتیم. می‌دانی ـ واقعاً همین‌طور است.» «اسمش ووفی بود؟» «بله، یا ولفی.» در حالی که فکر می‌کردم،‌ گفتم: «هوم. ووفی.» «تو هم چشم‌هایی به همان قشنگی داری، مویی به همان قشنگی... وقتی برای بار اول دیروز ترا دیدم، مجبور شدم جلوی خودم را بگیرم که نخندم. تو واقعاً شکل او هستی.»
Tonoske
در تکرار بی‌‌پایان دیگر شب‌ها، دیگر صبح‌ها، این لحظه، باز هم، ممکن است یک خواب باشد.
Shirin Rassam
معمولاً وقتی برای اولین بار به خانه‌ای می‌روم، و با کسانی که نمی‌شناسمشان روبرو می‌شوم، احساس تنهایی غریبی به من دست می‌دهد.
Tonoske
این مادر بود؟ شگفت‌زده، نمی‌توانستم چشم از او بردارم. موها، همچون آبشاری از ابریشم بر روی شانه‌هایش ریخته شده بود؛ چشم‌های بلند و باریکش می‌درخشید؛ لب‌هایی خوش ریخت، بینی بلند و صافی داشت ـ از سراسر هیکل او نور فوق‌العاده‌ای می‌تافت که به نظر می‌آمد از نیروی زندگی او منعکس می‌شد. شکل انسان نبود. تا حالا کسی را به شکل او ندیده بودم.
Tonoske

حجم

۱۴۶٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۴

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

حجم

۱۴۶٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۴

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
تومان