دانلود و خرید کتاب چیزهایی که نمی‌توانیم بگوییم کلی ریمر ترجمه حسین علیرضایی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب چیزهایی که نمی‌توانیم بگوییم

کتاب چیزهایی که نمی‌توانیم بگوییم

نویسنده:کلی ریمر
ویراستار:سارا بحری
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۶۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب چیزهایی که نمی‌توانیم بگوییم

کتاب چیزهایی که نمی‌توانیم بگوییم نوشته کلی ریمر است که با ترجمه حسین علیرضایی منتشر شده است. این کتاب روایتی جذاب از عشق، مقاومت و قلب‌های شکسته است که خواننده را با خودش همراه می‌کند.

درباره کتاب چیزهایی که نمی‌توانیم بگوییم

 این کتاب داستان دو دختر در دو زمان متفاوت را روایت می‌کند، دخترانی که در آستانه ازدواج زندگی‌شان تغییر می‌کند. کتاب چیزهایی که نمی‌توانیم بگوییم روایت رازهای خانوگی پنهان است که ناگهان همه چیز را تغییر می‌دهد. 

قرن ۲۰ و ۲۱ و دو روایت جذاب در این داستان وجود دارد. در سال ۱۹۴۲ با روایتی از زندگی دختری به نام آلینا آشنا می‌شویم و در سال ۲۰۱۹ درباره آلیس و انتخاب‌هایش داستانی جذاب می‌خوانیم. اما آن‌چه این کتاب را جذاب می‌کند ارتباط این دو دختر در دو قرن متفاوت است.

خواندن کتاب چیزهایی که نمی‌توانیم بگوییم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر به دانبال یک رمان جذاب هستید این کتاب را از دست ندهید

بخشی از کتاب چیزهایی که نمی‌توانیم بگوییم

فاجعهٔ امروز وقتی آغاز شد که ادی به راهروی ماست‌ها رسید. او نسبت به هم‌کلاسی‌هایش در مدرسه، ذائقه‌اش در ماست خاص است (او ماست توت‌فرنگی و وانیلی مارک گوگرت را دوست دارد). هیچ جایگزینی برای مارک یا مواد داخلش پذیرفتنی نیست و پر کردن دوبارهٔ بسته‌های خالی قدیمی هم فایده‌ای ندارد؛ زیرا ادی به‌هیچ‌وجه گول نمی‌خورد.

مارک ماست حتماً باید گوگرت باشد. طعمش حتماً باید وانیل یا توت‌فرنگی باشد. و حتماً باید داخل بسته‌بندی باشد.

اخیراً در شرکت تولیدکننده تصمیم گرفته شد که تغییراتی در طراحی بسته‌بندی ماست‌ها ایجاد کنند. مارک روی بسته جابه‌جا و رنگ آن شادتر شده است. مطمئنم هیچ‌کس در شرکت گوگرت فکرش را هم نمی‌کند که این تغییر جزئی باعث شود یک پسربچهٔ هفت‌ساله ماست‌ها را با خشم و سردرگمی کف راهروی فروشگاه خالی کند.

ادی، گوگرت را به همان شکل و شمایل قبلی می‌شناسد و این تغییر برای او به این معناست که این خوراکی همان چیزی نیست که می‌تواند آن را تحمل کند. وقتی به فروشگاه می‌آمدیم او می‌دانست داریم به آنجا می‌رویم که ماست بخریم. بعد که رسیدیم و ادی به راهروی ماست‌ها رفت، آنجا را پر از چیزهایی دید که به‌عنوان غیرماست می‌شناخت.


دوستدار حضرت آقا
۱۴۰۱/۰۴/۰۶

زیبا وجذاب وخواندنی جنگ جهانی دوم شش سال طول کشید.واینهمه رمان وفیلم فوق العاده درباره اش نوشته وساخته شده.وقتی این رمان زیبا رو خوندم وبی اختیار اشک ریختم.یادم اومد ما هشت سال جنگ وحشتناکو پشت سر گذاشتیم.ای کاش رمان وفیلم وداستان

- بیشتر
موفنری
۱۴۰۰/۰۷/۱۸

چه داستان قشنگی داشت و از همه مهمتر چه عشق قشنگی تو دل داستان بود:) واقعا زیبا بود و در عین حال دردآور، اینقدر منو با خودش درگیر کرد که هروقت بهش فکر میکنم قلبم درد میگیره شخصیت توماس و

- بیشتر
faezeh
۱۳۹۹/۱۲/۰۶

وقتی کتاب شروع کردم دیدم درباره جنگ جهانی اولش خواستم ادامه ندم چون قبلا داستان های زیادی از جنگ جهانی خونده بودم که فوق‌العاده بودن اما خوب فکر می کردم دیگه برام جذابیتی نداره این سبک اما بعد از چند

- بیشتر
الهام
۱۳۹۹/۰۸/۰۲

کتاب درمود جنگ لهستان بود و خیلی منو یاد کتاب دختری که رهایش کردی مینداخت ولی جذاب بود و انتهای کتاب جذاب تر و پر کشش تر بود

mojde
۱۴۰۱/۰۵/۲۸

کتاب خوبی بود اما یه جاهایی خیلی غیر واقعی بود مثلا اینکه آلینا میتونست بعد از جنگ برگرده و دنبال امیلیا و خواهرش ترودا و حتی توماس بگرده ولی هیچوقت این کار رو انجام نداد این خیلی غیرواقعیه که برای

- بیشتر
ساجده
۱۴۰۲/۰۲/۱۶

مدتها بود که هیچ کتابی اینجوری به دلم ننشسته بود خیلی خوب و جذاب بود . کتاب (خالکوب اشویتس )در مورد اردوگاههای کار اجباری جنگ جهانی دوم و همینطور (انسان در جست و جوی معنا )هم تا حدودی در همین مورد

- بیشتر
مبینا نصرتی
۱۴۰۳/۰۵/۲۹

امتیازم ۴.۵ عه ولی بهش ۵ ندادم چون کتابی که واسم ۵ میگیره تو یه لول دیگس و با اینکه اینم کتاب خیلی خوبی بود ولی اونجوری نبود. روایت و داستان کتاب خیلی قشنگ بود و بین بقیه کتاب های

- بیشتر
حَنا
۱۴۰۳/۰۵/۲۵

داستان به شدت جذاب و گیرایی داشت و خیلی خیلی جذاب بود. چند جا تا مرز گریه پیش رفتم. بسیار تاثیرگذار بود. توصیه میکنم حتما بخونیدش.

ترآنه
۱۴۰۱/۰۷/۲۷

چقدر کتاب جذابی بود ،یه جورایی مثل دختری که رهایش کردی ولی خیلی خیلی احساسی و قشنگتر اگه عاشق رمانهایی با موضع جنگ جهانی هستید این کتاب رو پیشنهاد میکنم

esmat
۱۴۰۱/۰۷/۱۳

داستان بلند زیبا و دلنشینی داشت با پایانی غیر قابل پیش بینی

بی‌تفاوت بودن ما، گناهکارمون می‌کنه،
n re
گفتم: «ولی، مامان. من باید بفهمم.» گفت: «بعضی‌وقت‌ها نفهمیدن یک چیزهایی عاقلانه‌تره.»
n re
حتی در سخت‌ترین دوران هم زندگی نظم می‌گیرد و روزها از پس یکدیگر می‌آیند و می‌روند
Mary gholami
زمان روش خودش را برای محو کردن خاطرات دارد،
n re
مشکل خشم این است که نیروی زیادی را صرف خود می‌کند
peg
چرا نباید درموردش حرف بزنیم؟» لبخندی غمگین به او زدم: «این روشمونه امیلیا.» بعد او را به سمت خودم کشیدم و بغلش کردم. «بعضی‌وقت‌ها حرف زدن درمورد مسائل اونها رو واقعی‌تر می‌کنه. می‌فهمی؟»
n re
اینکه ما از همه بیشتر زجر نمی‌کشیم دلیل نمی‌شه که زجرمون حساب نشه.
n re
«هر چیزی که توی زندگی خواستم به دست آوردم. تو. این خونه. شغلم. این خونواده... ولی انگار هر روز داری یک قدم از من دور می‌شی، و تو کلید همهٔ اینهایی. اگه تو رو از دست بدم، آلیس... همه‌چیزم رو از دست داده‌م.»
موفنری
حالا فقدان انسانیت را روی کره‌ای که در آن زندگی می‌کردیم با تمام وجودم حس می‌کردم.
n re
ما به یک شروع تازه نیاز داریم.»
n re
خانه می‌توانست معانی زیادی داشته باشد،
n re
اخبار همیشه همه‌چیز را تغییر می‌دادند و هیچ‌وقت چیزی را بهتر نمی‌کردند. پس با خودم گفتم اینکه مثل یک ناشنوا چیزی نشنوم، بهتر از شنیدن چیزهایی است که با خود اندوه می‌آورند.
n re
دکتر می‌پرسد: «اوتیسمیه؟» او را تصحیح می‌کنم: «بله، مبتلا به اوتیسمه.» استفاده از نوع کلمات در واقع اهمیتی ندارد، اما برای من مهم است؛ زیرا ارزش پسر من بیشتر از یک برچسب است. مؤدبانه نیست که بگویند او اوتیسمی است. اوتیسم، لقب او نیست بلکه بخشی از وجود اوست. برای کسی که با این اختلال زندگی نمی‌کند این مسئله تنها یک تفاوت لغوی است و به‌نظر می‌رسد دکتر اصلاً متوجه این تفاوت نیست.
n re
باید بدونی که بعضی‌وقت‌ها در زدن به تنهایی کافی نیست.» «دیگه چی‌کار می‌تونم بکنم؟» «بعضی‌وقت‌ها اگه دلت یک چیزی رو خیلی می‌خواد باید در رو بشکنی.»
n re
و من خیلی خسته‌ام. من همیشه خسته‌ام.
n re
ما همیشه راه رسیدن به همدیگر را پیدا می‌کنیم. همیشه.
elnaz.book
«بعضی‌وقت‌ها حرف زدن درمورد مسائل اونها رو واقعی‌تر می‌کنه.
موفنری
کنارم بود. تا آن زمان معنی واقعی عبارت «قوت قلب گرفتن» را نمی‌دانستم اما بالاخره دنیا از کنترل خارج شده بود و تنها چیزی که مرا سرپا نگه می‌داشت گرمای وجود او بود.
n re
آن‌قدر عاشقش بودم که تنها چیزی که می‌دیدم این بود که دوباره کنارم بود. بقیهٔ مسائل دنیا به درک، این تنها حقیقت غیرقابل‌انکار بود.
n re
جنگ تقریباً همه‌چیز را از من گرفته بود، اما هرگز اجازه ندادم اعتمادم به مردی که عاشقش بودم متزلزل شود.
M.Taha

حجم

۳۴۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۱۶ صفحه

حجم

۳۴۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۱۶ صفحه

قیمت:
۶۷,۵۰۰
تومان