
کتاب گربه ای که کتابخانه را نجات داد
معرفی کتاب گربه ای که کتابخانه را نجات داد
کتاب الکترونیکی «گربهای که کتابخانه را نجات داد» نوشتهٔ «سوسوکه ناتسوکاوا» و با ترجمهٔ «مژگان رنجبر» توسط نشر کتاب کولهپشتی منتشر شده است. این اثر در دستهٔ رمانهای فانتزی و نوجوان قرار میگیرد و داستانی خیالانگیز را روایت میکند که در آن کتابها، کتابخانهها و گربهای سخنگو نقش محوری دارند. روایت کتاب با محوریت دختری نوجوان و گربهای اسرارآمیز، به ماجراجوییهایی در دنیای کتابها و مفاهیم عمیق انسانی میپردازد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب گربه ای که کتابخانه را نجات داد
«گربهای که کتابخانه را نجات داد» اثری داستانی و فانتزی است که در قالب رمان نوجوان روایت میشود. نویسنده، «سوسوکه ناتسوکاوا»، با بهرهگیری از عناصر خیال و واقعیت، دنیایی خلق کرده که در آن کتابها و کتابخانهها نهتنها مکانهایی برای مطالعه، بلکه بستری برای ماجراجویی و کشف ارزشهای انسانیاند. داستان حول محور نانامی، دختری نوجوان با بیماری آسم، و گربهای سخنگو به نام ببری میگردد که با هم وارد دنیایی جادویی میشوند. ساختار کتاب بهگونهای است که هر فصل، ماجرایی تازه و چالشی جدید را پیش روی شخصیتها قرار میدهد. این رمان با ترکیب عناصر واقعگرایانه و فانتزی، به دغدغههایی چون اهمیت کتاب، هویت فردی، دوستی و قدرت انتخاب میپردازد و فضایی پررمزوراز و خیالانگیز را برای مخاطب نوجوان و جوان فراهم میکند.
خلاصه کتاب گربه ای که کتابخانه را نجات داد
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان با ناپدیدشدن کتابها از کتابخانهای قدیمی آغاز میشود؛ جایی که نانامی، دختر نوجوان و علاقهمند به کتاب، متوجه این اتفاق عجیب میشود. او که بهدلیل بیماری آسم بیشتر وقتش را در کتابخانه میگذراند، با گربهای سخنگو به نام ببری روبهرو میشود. ببری به نانامی هشدار میدهد که وارد دالانی اسرارآمیز نشود، اما کنجکاوی و علاقهٔ نانامی به کتابهای گمشده، او را به سفری جادویی میکشاند. در این سفر، نانامی و ببری وارد دنیایی میشوند که در آن کتابها توسط مردان خاکستری و ژنرالی مرموز تهدید میشوند. ژنرال معتقد است کتابهای قدیمی خطرناکاند و باید نابود شوند. نانامی با تکیهبر قدرت قلب و حقیقت، تلاش میکند کتابهای ارزشمند را نجات دهد و در این مسیر با چالشهایی روبهرو میشود که او را به شناخت عمیقتری از خود و دنیای اطرافش میرساند. روایت کتاب، مرز میان واقعیت و خیال را در هم میشکند و با اشاره به اهمیت کتاب و خاطرات، مخاطب را به تأمل دربارهٔ ارزش مطالعه و هویت فردی دعوت میکند.
چرا باید کتاب گربه ای که کتابخانه را نجات داد را بخوانیم؟
این کتاب با روایت ماجرایی فانتزی و پررمزوراز، به دغدغههایی چون اهمیت کتاب و کتابخانه، قدرت خاطرات و نقش مطالعه در شکلگیری هویت فردی میپردازد. حضور گربهای سخنگو و سفرهای جادویی، داستان را برای نوجوانان و جوانان جذاب و متفاوت میکند. «گربهای که کتابخانه را نجات داد» نهتنها سرگرمکننده است، بلکه مخاطب را به پرسش دربارهٔ ارزش کتابها و مسئولیت فردی در برابر دانستهها و خاطراتش سوق میدهد. این اثر با ترکیب عناصر واقعگرایانه و خیالپردازانه، تجربهای متفاوت از مواجهه با دنیای کتابها را رقم میزند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این رمان برای نوجوانان و جوانانی مناسب است که به داستانهای فانتزی، ماجراجویی و موضوعات مرتبط با کتاب و کتابخانه علاقه دارند. همچنین برای کسانی که دغدغهٔ هویت فردی، دوستی و ارزش مطالعه را دارند، میتواند الهامبخش باشد. علاقهمندان به روایتهای خیالانگیز و دوستداران گربهها نیز از خواندن این کتاب لذت خواهند برد.
بخشی از کتاب گربه ای که کتابخانه را نجات داد
«نانامی کوشید قلب پرتپش و تشویش فزایندهاش را آرام کند. وقتی مرد به پشت قفسهٔ کتاب رفت، نانامی بلند شد و بیصدا بهطرف جایی رفت که قبلاً او ایستاده بود. آن قفسهٔ بخصوص پر از رمانهای معمایی بود که مخاطبشان خوانندگان جوان بودند، از نویسندگانی مثل ادوگاوا رانپو و آرتور کانن دویل. نانامی به عناوین آشنا نگاه کرد و بیدرنگ متوجه چیزی شد. درست در کنار مجموعهٔ کتابهای شرلوک هولمز، فضای خالی بزرگی وجود داشت؛ جایی که پیشتر مجموعهٔ کامل آرسن لوپن، دزد جنتلمن در آن بود. ده جلد نخست این مجموعه آنجا نبود. به عبارت دیگر، یکسوم این مجموعهٔ سیجلدی گم شده بود. نخستین بار بود که نانامی میدید تعداد بسیار زیادی از کتابها یکباره ناپدید میشوند. شمار بسیار زیاد کتابها به کنار؛ آن مرد عجب رویی داشت که این نسخهها را برداشته بود... مجموعهٔ لوپنِ موریس لوبلان یکی از آثار محبوب نانامی بود. شخصیت اصلیاش استاد تغییر چهره و هنرهای رزمی بود؛ دزدی که به فقرا و رنجدیدگان کمک میکرد. وقتی نانامی دبستانی بود، لوپن برایش نوعی قهرمان محسوب میشد. چنان مجذوب این کتابها شده بود که بهخاطر مطالعهشان در بستر و در تاریکی، با پدرش دچار مشکل میشد. او عملاً تکتک واژههای سوزن توخالی و ۸۱۳ را از بر بود چون بارها و بارها خوانده بودشان. نانامی به جهتی که مرد رفته بود نگاه کرد و او را در حال دور زدن کنجی در انتهای یکی از قفسههای بلند دید. لحظهای گذرا نگاهش به کیف سیاه بادکردهاش افتاد. سرعتش را بیشتر کرد.»
حجم
۱۶۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
حجم
۱۶۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه