دانلود و خرید کتاب اعتراف کالین هوور ترجمه علی همتیان

معرفی کتاب اعتراف

«اعتراف» نام رمانی از نویسنده آمریکایی، کالین هوور است. او در ۱۱ سپتامبر سال ۱۹۷۹ به دنیا آمده و تحصیلاتش را در رشته‌ی علوم اجتماعی به پایان رسانیده است و اکنون به‌عنوان یک مدرس فعالیت می‌کند. هوور یازدهمین رمانش، «اعتراف» را در سال ۲۰۱۵ نوشت که علاوه بر قرارگرفتن در لیست پرفروش‌ترین‌های نیویورک‌تایمز، توانست جایزه‌ی بهترین کتاب از نگاه خوانندگان «گود ریدز» را نیز به‌دست آورد، از اوایل سال ۲۰۱۷ نیز سریالی از روی این رمان عاشقانه با بازی «کتی لکرک» و «رایان کوپر» ساخته شده‌است. زبان این نویسنده ساده و پر از توصیفات است که در ترکیب با نحوه‌ی نگارش خاص و استفاده از زبان رسمی و محاوره درکنار هم، چنین نوشته‌های دلنشینی را می‌سازد و بیشتر کارهایش در سبک «واقع گرایی» و ژانر «عاشقانه» قرار می‌گیرند. او نویسنده‌ای است که مدرن می‌نویسد و در هیاهوی این مدرنیته، ارتباطات عاطفی بین انسان‌ها را با نگارشی خاص به تصویر می‌کشد. خانم «اوبرن رید» که تمام زندگی‌اش برنامه‌ریزی شده و بر اساس حساب و کتاب است برای به دست آوردن یک موقعیت شغلی وارد استودیوی دالاس می‌شود. صاحب این استودیو آقای خوش‌تیپی به نام «اوون جنتری» است. اوبرن به هیچ عنوان قصد ندارد که دلباخته‌ی این آقا شود، آن هم مردی با یک گذشته‌ی مرموز! او تلاش می‌کند که اوون را نادیده بگیرد اما در نهایت شکست می‌خورد. حالا این راز اوون است که رابطه‌ی آن‌ها را تهدید می‌کند و تنها امید اوون این است که با یک اعتراف خودش را نجات دهد: به همه‌ی نقاشی‌ها نگاه می‌کنم و متوجه می‌شوم که کنار هر نقاشی یک اعتراف قرار دارد. با تعجب می‌پرسم: «همه‌ی این اعتراف‌ها از انسان‌های واقعی است؟ همه را می‌شناسی؟» سرش را تکان می‌دهد و به سمت در می‌رود. «تمام آن‌ها متعلق به افراد ناشناسی هستند که اعترافات خود را از شکاف در داخل می‌اندازند و من با الهام گرفتن از آن‌ها نقاشی می‌کشم.» به سمت نقاشی بعدی می‌روم. بدون آن‌که نقاشی را نگاه کنم اعتراف را می‌خوانم. هیچوقت اجازه نمیدهم کسی مرا بدون آرایش ببیند، از روزی میترسم که بمیرم و به هنگام تشییع جنازه چهرهام بدون آرایش باشد البته یقین دارم که سوزانده میشوم زیرا لغزشهای زیادی داشتهام و مطمئنم که بعد از مرگم نیز دامنگیرم میشوند.
معرفی نویسنده
عکس کالین  هوور
کالین هوور

کالین هوور در ۱۱ دسامبر ۱۹۷۹ در سولفور اسپرینگز در تگزاس به دنیا آمد و در سالتیلو در تگزاس بزرگ شد. هوور مدت‌ها پیش از اینکه هویت خود را درک کند، عاشق نوشتن بود. او خود درباره‌ی کودکی‌اش این‌گونه می‌گوید: «به یاد دارم که در کودکی احساس می‌کردم که داستان‌هایی برای گفتن دارم.»

Yasaman
۱۴۰۰/۰۳/۰۳

این چهارمین کتابی از کالین هوور بود که تصمیم گرفتم بخونم. ولی متاسفانه همین ابتدای ‌کار ترجمه بدجوری تو ذوقم خورد. تا الان ۱۵ صفحه رو خوندم و با مقایسه با نسخه اصلی کتاب حداقل ۱۰ مورد رو علامت زدم که یا

- بیشتر
شیوا
۱۳۹۹/۰۱/۰۴

یک داستان خوب درکنار یک ترجمه بد... و مطلقا از ویرایش خبری نیست! مترجم کوچکترین اهمیتی به سبک و فرم نوشتن نویسنده نداده و از یک رمان خوش خوان چیزی بوجود آورده که خواننده بدون کوچک ترین لذتی کتاب رو

- بیشتر
mostafa
۱۳۹۸/۱۱/۱۳

رمان فضای نسبتا عاشقانه همراه با تلخی های بسیار در کل متوسطه به نظر من

به دنبال آلاسکا
۱۴۰۱/۰۸/۱۸

واقعا از کالین هوور همچین کتاب سطحی بعید بود حالا نمیدونم مشکل از مترجم بود (که بعید میدونم🤷🏼‍♂️) کتاب جذاب شروع میشه ولی هر چی پیش میره نه تنها جذابیتش رو از دست میده بلکه خیلیم قابل پیشبینی میشه عاشقانش هم شبیه سریالای

- بیشتر
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
۱۳۹۹/۰۱/۳۱

قلم کالین هوور همیشه بهم یک حس عجیبی میده عاشق شخصیت های رمان میشی هر چیزی هر حرفی حتی هر کتابی که بتونه به آدم حس خوبی بده حالمونو بهتر کنه دیدمونو نسبت به زندگیمون تغیر بده ارزش منده و

- بیشتر
🌷
۱۳۹۷/۰۲/۲۴

اگه میخواهبد تنها وقتتون رو پر کنید بخونید وگرنه ارزش زیادی نداره به نظرم بیشتر برای نوجوون ها باشه اما چون از فرهنگ ما دور هستش در واقع به نوجوون هاهم توصیه نمی کنم.تماما راجع به عشق و عشق بازی

- بیشتر
شیلا در جستجوی خوشبختی
۱۴۰۰/۰۴/۲۹

اول نظرهارو خوندم و خیلی دو دل بودم که کتاب رو بخونم یا نه ولی وقتی کتاب رو خوندم آخرش گفتم که چه خوب شد که خوندمش. داستانش خوب بود حالا یه ایراد های داشت مثلا یکم مبهم بود و

- بیشتر
zar.t
۱۳۹۹/۰۴/۰۳

کتاب جالب بود خصوصا موضوع اصلی داستان که در مورد اعتراف بود و نویسنده واقعا ایده جالبی داشت😍👌🏻

قاصدک!
۱۴۰۲/۰۱/۱۲

کتاب جالبی بود و متن پر کششی داشت. وقتی نظرات رو میخوندم تعجب کردم که اینقدر درمورد ترجمه ناراضی بودن ولی به نظرم ترجمه خیلی خوب و متناسبی داشت و کاملا قابل فهم بود. نمیتونم انکار کنم که بعضی قسمت هاش

- بیشتر
sahariw
۱۳۹۹/۱۲/۱۴

درکل کتاب معمولی ای بود...ترجمه اش یه مقدار ضعیف بود جوری ک بعضی قسمتها متوجه منظور نویسنده نمیشدم و مجدد باید میخوندم...روند کتاب هم خیلی سریع پیش میرفت جوری که خواننده نمیتونست با کاراکتر داستان ارتباط برقرار کنه و عاشقانه

- بیشتر
«عشق را به سختی می‌شود تعریف کرد، چون ممکن است عاشق خیلی چیزهای یک فرد باشی اما عاشق خودش نباشی.»
قاصدک!
شرم او را دوست دارم. زیرا وقتی کسی خجالت می‌کشد در حقیقت برای طرف مقابل احترام قائل شده است
پردیس
«من هنر را انتخاب نکردم. هنر است که هنرمند را انتخاب می‌کند.»
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
از این که به زندگی بدون او فکر کنم می‌ترسم. از این که قبل از او چطور زندگی می‌کرده‌ام نیز می‌ترسم.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
من به این نوع از دوستی‌ها می‌گویم دوستی سطحی، وقتی که به ظاهر با کسی دوست باشید اما از درون دشمن او باشید.
fatemeh Beyrami
این بازوها نیستند که به بدن انسان قدرت می‌دهند بلکه رازها هستند. هر چقدر بیشتر رازدار باشی، قوی‌تری.»
شیلا در جستجوی خوشبختی
اما خیلی زود ساکت می‌شدیم چون می‌فهمیدیم که این بخش از رابطه‌مان تحت کنترل ما نیست. هر چیز دیگری درباره‌ی آینده نیز همین‌طور است.
Yasaman
گاهی اوقات شنیدن حقیقت بسیار تلخ است اما وقتی حقیقت را از زبان کسی که دوستش دارید می‌شنوید، بیشتر رنگی سیاه و سفید دارد.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
«تا حالا به کسی نگفتم که شب‌ها به چی فکر می‌کنم.» حرکت دستانش متوقف می‌شود و می‌پرسد: «به چی؟» چشمانم را باز می‌کنم و نگاهش می‌کنم. «به همه‌ی آدم‌هایی که آرزو داشتم به جای تو بمیرند.»
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
«دوستت دارم، خیلی زیاد، دوستت دارم تا ابد. دوستت دارم، حتی زمانی که توانایی دوستت داشتنت را نداشته باشم.»
کاربر ۵۰۴۵۸۵۶
شاید زندگی من هم آنقدرها که فکر می‌کنم بد نباشد
شیلا در جستجوی خوشبختی
با صدایی مملو از ترس و تشویش می‌گوید: «دوستت دارم، خیلی زیاد، دوستت دارم تا ابد. دوستت دارم، حتی زمانی که توانایی دوستت داشتنت را نداشته باشم.» با این حرف‌ها اشک‌هایم بیشتر سرازیر می‌شوند. «من هم تا ابد دوستت خواهم داشت، حتی زمانی که نباید دوستت داشته باشم.» هر دو آکنده از غم به یکدیگر می‌نگریم و بیش از این زندگی برای‌مان سخت می‌شود.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
اعتراف، خیانت نیست حرفی که می‌زنی و کاری که انجام می‌دهی اصلاً مهم نیست. فقط احساسات هستند که مهم‌اند و اگر همین احساسات سبب شوند که عشق من به تو ذره‌ای کم شود این‌جا خیانت واقعی رخ داده است. جورج اورول/ ۱۹۸۴
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
خوشحالی از این که در جنگ با زندگی و مرگ و زمان، ما پیروز شده‌ایم.
2018
به نظر نمی‌آید کسی که حیوان خانگی دارد خطرناک باشد.
nazanin
صدای او برایم مثل یک قرص مسکن است. مطمئنم که اگر وارد اتاقی شود که در آن ده‌ها نفر آدم افسرده وجود داشته باشند تنها با صدایش می‌تواند همه‌ی آنها را درمان کند.
یك رهگذر
شرم او را دوست دارم. زیرا وقتی کسی خجالت می‌کشد در حقیقت برای طرف مقابل احترام قائل شده است
یك رهگذر
«بیا. دست‌هایت را بشور. این‌جا کثیف است.» صابون را کف دستانم قرار می‌دهد و در آینه به من نگاه می‌کند. همین‌طور که اشک می‌ریزد می‌گوید: «دست‌هایت را بشور.»
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
تمام اعترافاتی که در این کتاب می‌خوانید واقعی هستند و از افراد نانشناس جمع‌آوری شده است. این کتاب تقدیم به تمام کسانی که شجاعت اعتراف را داشته و دارند.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
هیچ‌وقت اجازه نمی‌دهم کسی مرا بدون آرایش ببیند، از روزی می‌ترسم که بمیرم و به هنگام تشییع جنازه چهره‌ام بدون آرایش باشد البته یقین دارم که سوزانده می‌شوم زیرا لغزش‌های زیادی داشته‌ام و مطمئنم که بعد از مرگم نیز دامن‌گیرم می‌شوند.
mostafa

حجم

۸۰۱٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۰۸ صفحه

حجم

۸۰۱٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۰۸ صفحه

قیمت:
۳۲,۰۰۰
تومان