دانلود و خرید کتاب جیب‌های بارانی‌ات را بگرد پیمان اسماعیلی
تصویر جلد کتاب جیب‌های بارانی‌ات را بگرد

کتاب جیب‌های بارانی‌ات را بگرد

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۲.۳از ۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب جیب‌های بارانی‌ات را بگرد

کتاب جیب‌های بارانی‌ات را بگرد نوشته پیمان اسماعیلی است. این کتاب شامل هشت داستان است. نویسنده در این داستان‌ها مانند دیگر کتاب هایش تصویری از تنهایی را برای خواننده نمایش می‌دهد. کتاب از مرد تنهایی می‌گوید که یاد همسرش می‌افتد تا تا زن و شوهری که کارشان گوش دادن به حرف‌هایهمسایه است.دنیای عجیب و سیاه و مردگان نقشی جدی در این کتاب دارند.

خواندن کتاب جیب‌های بارانی‌ات را بگرد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به داستان معاصر فارسی پیشنهاد می‌کنیم

درباره پیمان اسماعیلی

پیمان اسماعیلی متولد ۱۳۵۶ است. او تا کنون توانسته برای مجموعه داستان «برف و سمفونی ابری» جایزهٔ روزی روزگاری، مهرگان، گلشیری و منتقدان و نویسندگان مطبوعات را دریافت کند. از آثار دیگر این نویسنده می‌توان به مجموعه داستان «برف و سمفونی ابری» و «همین امشب برگردیم» اشاره کرد که مجموعه آخر برنده نخستین دوره جایزه ادبی احمد محمود شده و در نظرسنجی مجله تجربه در سال ۱۳۹۵ هم به عنوان بهترین مجموعه داستان سال انتخاب شده است.

بخشی از کتاب جیب‌های بارانی‌ات را بگرد

مرد به سایهٔ سرباز نگهبان خیره می‌شود که کمی کش می‌آید و روی سطح سیمانی خودش را جلو می‌کشد. بعد درست کنار نوشتهٔ آن سربازِ مشهدی بی‌حرکت می‌ماند.

«منوچهر گفت که می‌خواستی بیایی پیش من. گفت که گیر افتادی و الان هم اوضاعت روبه‌راه نیست.»

«منوچهر نباید این چیزها را به تو می‌گفت.»

صدای بلند مارش نظامی تمام پادگان را می‌گیرد. انگار هزار نفر جمع شده‌اند و باهم روی طبل می‌کوبند. دختر گوش‌هایش را می‌گیرد و به مرد خیره می‌شود. مرد از سرِجایش بلند می‌شود و چندبار به هوا می‌پرد تا شاید از پنجرهٔ کوچک زیر سقف توی پادگان را ببیند، اما نمی‌شود. چند ثانیه بعد صدای مارش، خودبه‌خود قطع می‌شود.

«تا دو سه روز دیگر دوباره همه را برمی‌گردانند آن جلو. احتمالاً من را هم با خودشان می‌برند؛ یعنی حتماً می‌برند. دیدبان می‌خواهند. هر چه‌قدر بیشتر، بهتر. این‌جا ماندگار نیستم.»

«پس دیدبانی می‌دهی؟»

«چند ماهی می‌شود. جای ما آن جلوجلوهاست. درست روبه‌روی آن‌طرفی‌ها.»

«اگر جایت آن جلوجلوهاست، پس چرا می‌خواستی برگردی عقب؟»

مرد دوباره می‌نشیند روی پتو و کفِ دستش را روی پرزهای کم‌پشت آن می‌کشد. بعد لقمه را توی دهانش می‌گذارد و آرام می‌جود. توی پاکت را نگاه می‌کند و به لقمه‌های باقی‌مانده خیره می‌شود.

«واقعاً می‌خواهی این کار را بکنی؟»

«چه کاری؟»

«خودت می‌دانی.»

«مگر اهمیتی هم دارد؟» 

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۷۵٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۰۱ صفحه

حجم

۷۵٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۰۱ صفحه

قیمت:
۲۲,۰۰۰
۱۱,۰۰۰
۵۰%
تومان