دانلود و خرید کتاب سرش را گذاشت روی فلز سرد سیدمحمود حسینی‌زاده
تصویر جلد کتاب سرش را گذاشت روی فلز سرد

کتاب سرش را گذاشت روی فلز سرد

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۴.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب سرش را گذاشت روی فلز سرد

کتاب سرش را گذاشت روی فلز سرد، مجموعه داستان‌های کوتاه نوشته محمود حسینی‌زاد است که در دو بخش از کشتن و رفتن روایت می‌شود. داستان‌ها با درون‌مایه‌ی قتل، رهاکردن و ابهام نوشته شده‌اند. 

درباره‌ی کتاب سرش را گذاشت روی فلز سرد

کتاب سرش را گذاشت روی فلز سرد مجموعه داستان‌های محمود حسینی‌زاد است. داستان‌هایی که در دو بخش از کشتن و رفتن روایت می‌شوند. بخش اول، کشتن، شامل سه داستان است که درباره‌ی کشتن و قتل نوشته شده است و بخش دوم، رفتن، درباره‌ی رها کردن و رفتن است. محمود حسینی‌زاد تلاش کرده است تا در تمام داستان‌های کتاب سرش را گذاشت روی فلز سرد، لحن مستندگونه‌اش را حفظ کند و درباره‌ی ابهام‌ها بنویسد. 

کتاب سرش را گذاشت روی فلز سرد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

دوست‌داران داستان کوتاه از خواندن داستان‌های مجموعه‌ی سرش را گذاشت روی فلز سرد، لذت می‌برند. 

درباره‌ی محمود حسینی‌زاد

محمود حسینی‌زاد در سال ۱۳۲۵، ۸ آوریل ۱۹۴۶ در فیروزکوه تهران به دنیا آمد. او نمایش‌نامه نویس، مترجم آثار آلمانی، داستان نویس، و منتقد ادبی ایرانی است که به همراه پترس مارکاریس - نویسنده مطرح یونانی - و نوین کیشور - مؤسس انتشاراتی سیگال در کلکته - به عنوان برگزیدگان مدال گوته در سال ۲۰۱۳ میلادی معرفی شده‌اند. محمود حسینی‌زاد تحصیلاتش را تا مقطع فوق لیسانس علوم سیاسی در دانشگاه مونیخ (LMU) ادامه داد. و دارای دیپلم زبان آلمانی است. از میان فعالیت‌های او می‌توان به تدریس زبان آلمانی در دانشگاه تهران، دانشگاه تربیت مدرس و دانشگاه آزاد اسلامی اشاره کرد. حسینی‌زاد با صدا و سیما هم همکاری‌هایی داشته‌است. آسمان کیپ ابر و سرش را گذاشت روی فلز سرد از آثار تالیفی محمود حسینی‌زاد و آسمان خیس و آلیس از آثار ترجمه‌ شده توسط او هستند.

بخشی از کتاب سرش را گذاشت روی فلز سرد

«یک مردی بوده که داشته دنیا رو می‌گشته یک‌دفعه می‌رسه به شهری. اولِ شهر یک قبرستون بوده. مرد می‌ره توی قبرستون، می‌بینه روی قبر اولی نوشته 'ابوطالب ــ سه سال و سه ماه'، روی دومی نوشته 'حسن ــ پنج سال و شش ماه و دو روز'، روی سومی نوشته 'کبری ــ یک سال و سه روز'، روی چهارمی نوشته 'خاتون ــ هشت سال و هفت ماه و ده روز'. همین‌جور تا آخر. روی همهٔ قبرها همین‌جوری. مرد وحشت می‌کنه که چرا این‌همه بچه توی این شهر می‌میرن. می‌ره پیش نگهبان قبرستون و جریان رو می‌پرسه. نگهبان می‌گه نه. این سال‌ها که روی قبرها نوشته شده سن مُرده‌ها نیست. بعضی‌هاشون صد سال هم عمر گرفتن از خدا. این‌جا وقتی بچه‌ای دنیا می‌آد، یه کتابچه براش درست می‌کنن. خودش یا دیگرون مدتی رو که اون آدم خوشبخت بوده، توی اون دفتر می‌نویسن. چند سال و چند روز خوشبختیِ اون آدم رو. سال‌ها و ماه‌هایی که روی قبرها می‌بینی، مدتیه که اون مُرده‌هه خوشبخت بوده توی زندگیش.»

محمدصادق لطیفی
۱۴۰۰/۰۴/۰۵

بسیار بسیار زیبا و راهنمایی برای درک بهتر زندگی از جناب محمود حسینی زاد کمال تشکر رو دارم

آدم دلش می‌سوزه می‌بینه این جوون‌ها رو از روزگار توسری می‌خورن.
دردونه
وقتی گذشته‌ها می‌ریزن سرت، مثل بهمن، تمومی ندارن. راه نفست رو می‌بندن. باید تقلا کنی تا از زیر اون بهمن بیای بیرون. می‌ترسم زمانی برسه که دیگه نتونم از زیرش بیام بیرون.
mahdi maghsoudi

حجم

۷۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۵۳ صفحه

حجم

۷۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۵۳ صفحه

قیمت:
۳۶,۰۰۰
۱۸,۰۰۰
۵۰%
تومان