بریدههایی از کتاب امید علیه امید
۴٫۰
(۴۳)
«هیچ انتخاباتی در جهان به اندازه انتخابات ما منصفانه نیست؛ آنها[ حکومت ]نامزدها را معرفی میکنند و ما از بین آنها انتخاب میکنیم.»
Fravahr
این یک مغلطه شنیع است که رنج بردن موجب بزرگترین هنرها میشود. رنج بردن کور میکند، کر میکند، ویران میکند، و غالبا میکشد.
Fravahr
مردمی که در زیر یک نظام دیکتاتوری زندگی میکنند به سرعت آکنده از احساس عجز میشوند و همواره بهانهای برای بیعملی خود پیدا میکنند. «آخه من چطوری میتوانم با بلند کردن صدای اعتراض خودم جلوی اعدامها را بگیرم؟ این جور چیزها فراسوی قدرت و توانایی من است. حالا کی به حرف من گوش میدهد؟» چنین حرفهایی را سرآمدان جامعه ما بر زبان میآوردند، و عادتِ تلاش نکردن برای به چالشطلبی قدرت فائقه حکومتی به معنای آن بود که هر داوودی که با دستان خالی به جنگ جالوت میرفت با قیافههای متعجب آدمها روبرو میشد.
imaanbaashtimonfared
چرا مردم اینچنین مبهوت حاکمان مستبدی میشوند که قول برپایی بهشت بر زمین را به هر بهای ممکن میدهند؟
نازنین بنایی
هیچکس نمیدانست که بر اساس کدام ماده قانون به ما این حق داده شده بود که در برابر دیدگان عموم دستگیر شویم. این «حق» اگر برای فرد دستگیرشده هیچ فایدهای نداشت حداقل برای حکومت این فایده را داشت که بگوید هیچ دستگیریای بدون رعایت دقیق رویههای قانونی انجام نمیشود و هیچکس هرگز نمیتواند ادعا بکند که هیچ فردی در دل شب در غیاب شاهدان و بدون ارائه حکم بازداشت ربوده یا ناپدید شده است. چنین مفاهیم حقوقیای حقیقتا جای تقدیر و سپاس داشت!
mahsa saba
واقعیت به خودی خود هیچ ارزشی ندارد. این درک ماست که واقعیت را معنا میبخشد...
پویا پانا
اگر ما با لبان بسته صحنه زندگی را ترک کنیم پس نوههای ما چگونه از حقیقت ماجرا مطلع خواهند شد؟
Bookworm
هیچ چیزی را هم نمیتوان با قاطعیت گفت چرا که زندگی میتواند بدجوری آدمها را عوض کند.
Bookworm
رنج بردن کور میکند، کر میکند، ویران میکند، و غالبا میکشد.
پویا پانا
آدمهایی که بلندترین فریادها را میکشیدند بعدا زودتر از بقیه جانشان را از دست دادند
Bookworm
مرگ هنرمند هرگز حادثه نیست. مرگ هنرمند آخرین عمل خلاقه اوست که به واسطه آن پرتو نیرومندی بر تمامیت زندگیاش افکنده میشود و آن را کاملاً روشن میکند.
میثم اکبرپوری
مخالف همه بودن و مخالف زمانه بودن کار چندان آسانی نیست. تا حدی، همگی ما زمانی که به یک دو راهی میرسیم وسوسه میشویم همان جادهای را انتخاب کنیم که اکثریت انتخابش کردهاند. ما دوست داریم به آنهایی ملحق شویم که به خیالمان راه و مقصد را بلدند. قدرت «اراده عمومی» بیکران است ــ مقاومت کردن در برابر چنین قدرتی سختتر از آن است که عموما تصور میشود ــ و ما جملگی تحت تأثیر زمانهای هستیم که در آن زندگی میکنیم.
الهام راگا
ما با اختیار کردن سکوت و امید بستن به اینکه قربانیان بعدی همسایگانمان خواهند بود و نه ما، آسانترین راه را انتخاب کردیم. ما حالا حتا به دشواری میتوانیم تشخیص دهیم در بین ما چه کسانی با سکوت خود در جنایتهای رژیم شریک بودند و چه کسانی صرفا در صدد نجات جان خویش بودند.
نازنین بنایی
بیمارستانها از اعلام درصد وفور بیماریهای شایعی مثل تیفوس، وبا و حصبه منع شده بودند و حتا کارکنان بیمارستانها بین خودشان مجاز نبودند اسم این بیماریها را بر زبان بیاورند. در عوض، به هر کدام از این بیماریها یک شماره خاص داده بودند، مثلاً منظور از «بیماری شماره ۳» بیماری وبا بود. اگر اشتباه نکنم شماره ۵ یا ۶ بیماری تیفوس خالدار بود. حتا درصد وفور بیماریهای مسری در سطح جامعه به اسرار مملکتی تبدیل شده بود. استدلال حکومت این بود که «دشمنان سوسیالیسم» اگر بدانند مردم ما به چه بیماریهایی مبتلا هستند میتوانند از این اطلاعات برای ضربه زدن به ما استفاده کنند.
نازنین بنایی
ما قبلاً درک نکرده بودیم که وسوسه قدرت چیست. نه اینکه هر کسی دلش بخواهد ناپلئون باشد، اما آدمها نومیدانه به کوچکترین قدرتی که برایشان باقی مانده است محکم چنگ زدهاند و مایلند که نهایت استفاده را از آن بکنند. چنین تکثیری از جباران کوچک در کشورمان بیسابقه است. کشور ما هنوز مالامال از این جباران کوچک است.
نازنین بنایی
زندگی کردن در جایی که فرد مجبور به دروغگویی نباشد خیلی خوب است. آیا چنین جایی وجود دارد؟
Bookworm
فرهنگ بر حسب تعریف «نخبهگرا» ست،
Fravahr
به کار بردن اصول دموکراتیک در حوزه آگاهی به برابر دانستن خرد با بلاهت منجر میشود
Fravahr
پلیس مخفی همیشه میدانست که دقیقا دارد چه کار میکند، و این کار را هم به صورت نظاممند و حسابشدهای انجام میداد. آنها اهداف بسیاری داشتند و یکی از اهدافشان نابودی شاهدانی بود که احتمال داشت چیزهای نامطلوب خاصی را به خاطر بیاورند. هدف دیگرشان ایجاد وحدت کلمه مورد نیاز برای هموار ساختن راهِ رسیدن به عصر طلایی[ کمونیسم ]بود. آدمها به صورت فلهای، و بر حسب ردهبندیهایی که پلیس مخفی مشخص کرده بود ــ کشیشها، اهالی کلیسا، عارفمسلکها، فیلسوفهای ایدئالیست، طنزنویسان، آدمهایی که خیلی زیاد حرف میزدند، آدمهایی که خیلی کم حرف میزدند، آدمهای دارای ایدههایی در خصوص قانون، دولت و اقتصاد و... ــ دستگیر میشدند
lordartan
چه کسی جرئت کرد بگوید ما در این کشور هیچ «نسل سوخته» ای نداریم؟ صرف اینکه این آدم توانسته چنین دروغ موحشی را بگوید خودش یکی از عوارض حکومت وحشت است. در اینجا نسل از پی نسلْ «سوخته» اند، اما فرایند سوختنی که در اینجا رخ داده کاملاً متفاوت از آن چیزی است که احتمالاً در غرب رخ داده است. در اینجا مردم فقط کوشیدند به کار کردن ادامه دهند، برای معاش روزانهشان بجنگند، امیدوار به رهایی باشند، و فقط دلمشغول مسائل عاجلشان باشند. در چنین زمانههایی، کار روزمره شما در حکم داروست. هرچقدر بیشتر مجبور به کار کردن باشید بهتر است. اگر بتوانید خودتان را غرق در کارتان بکنید، سالها سریعتر میگذرد و فقط لکهای رنگپریده در خاطرتان باقی میماند
الهام راگا
«چرا ناله میکنی؟ حالا که میتوانی زندگی کنی، خب زندگی کن، تا بعد ببینیم چه میشود. اوضاع که اینطوری نمیماند.»
پویا پانا
ما سالیان سال بود که در کشورمان «عناصر بیگانه» تلقی میشدیم
Bookworm
هر شعری با یک نوای موسیقایی که مصرانه در گوشهای شاعر به طنین درمیآید آغاز میشود. این نقطه آغاز در ابتدا بیشکل است، اما بعدا شکل دقیقی به خودش میگیرد، هرچند هنوز فاقد کلمات است.
Fravahr
هدف پلیس مخفی از استخدام شهروندان عادی نیز صرفا کسب اطلاعات نبود. هیچ چیزی به اندازه شریک کردن مردم عادی در جنایتهای رژیم باعث تشدید احساس همبستگی این آدمها با رژیم نمیشد: هرچقدر پای مردمِ بیشتری به داخل جنایتهای رژیم کشیده میشد و تعداد خبرچینها و جاسوسان پلیس مخفی بیشتر میشد، بر تعداد حامیان رژیم و کسانی که خواهان عمر هزار ساله آن بودند نیز اضافه میشد. در چنین جامعهای آدمها اصلاً به هم اعتماد نمیکنند و روابط بین آنها تضعیف میشود، و هر کسی به درون لاک تنهایی خودش میخزد، و هیچکس جرئت نمیکند دهانش را باز کند. ناگفته پیداست که حاکم شدن چنین وضعی در جامعه برای مقامات حاکم در حکم موهبتی فوقالعاده ارزشمند است.
نازنین بنایی
مردمی که در زیر یک نظام دیکتاتوری زندگی میکنند به سرعت آکنده از احساس عجز میشوند و همواره بهانهای برای بیعملی خود پیدا میکنند. «آخه من چطوری میتوانم با بلند کردن صدای اعتراض خودم جلوی اعدامها را بگیرم؟ این جور چیزها فراسوی قدرت و توانایی من است. حالا کی به حرف من گوش میدهد؟» چنین حرفهایی را سرآمدان جامعه ما بر زبان میآوردند، و عادتِ تلاش نکردن برای به چالشطلبی قدرت فائقه حکومتی به معنای آن بود که هر داوودی که با دستان خالی به جنگ جالوت میرفت با قیافههای متعجب آدمها روبرو میشد.
نازنین بنایی
اما حامیان ارعاب و ترور همواره یک چیز را به حساب نمیآورند ــ آنها نمیتوانند همه را بکشند، و در بین رعایای مرعوبِ روانگسیختهشان همیشه شاهدانی هستند که جان به در میبرند تا حکایت دردها و رنجهای مردمانشان را بازگویند.
نازنین بنایی
چرا باید آدمهای به خواب رفته را بیدار کنم، در حالی که معتقدم آنها روزی در هر حال خودشان از خواب برخواهند خاست
پویا پانا
فرهنگ بر حسب تعریف «نخبهگرا» ست، و به کار بردن اصول دموکراتیک در حوزه آگاهی به برابر دانستن خرد با بلاهت منجر میشود.
سروش صاحبفصول
رؤسای دانشگاهها در توافقی نانوشته با پلیس مخفی همواره به بهانه «تقویت ستاد علمی» مناصب دانشگاهی را در اختیار کسانی قرار میدهند که قبلاً در پلیس مخفی کار میکردهاند. تصور میکنم گروه بسیار پرشماری از جوانان، طبق سیاستی خاص، ابتدا آموزشهای اولیه را در پلیس مخفی میبینند و سپس در مشاغل گوناگونِ جهان بیرون مشغول کار میشوند. آنها در این مشاغل تازه هرگز محل تحصیل اصلی خود را[ پلیس مخفی ]فراموش نمیکنند و معمولاً ارتباط با رؤسای قبلی خود را نیز حفظ میکنند. در بین اینها گاهی بچههای بسیار خوبی وجود دارند که در عالم مستی قصههای جالبی از دوره خدمتشان به «نهادها»[ پلیس مخفی ]به زبان میآورند.
نازنین بنایی
من و آخماتووا نگاههایی رد و بدل کردیم ــ این تبادل نگاهها همیشه برای شهروندان شوروی کفایت میکند تا حرف دل همدیگر را بفهمند.
Travis
حجم
۷۵۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۶۲۰ صفحه
حجم
۷۵۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۶۲۰ صفحه
قیمت:
۳۱۰,۰۰۰
تومان