کتاب علف شبانه
معرفی کتاب علف شبانه
علف شبانه اثر نویسنده شهیر معاصر فرانسوی و برنده نوبل ۲۰۱۴، پاتریک مودیانو است. مودیانو در این رمان هم همچون آثار دیگریش به سادهترین شکل روایی ممکن شما را مسحور خود میکند.
درباره کتاب علف شبانه
رمان علف شبانه در سال ۲۰۱۲ در فرانسه منتشر شد. در این اثر هم مثل آثار دیگر مودیانو با دنیایی پر از تردید و ابهام و ترس روبهرو میشویم. تردید درباره چیستی آنچه در گذشته اتفاق افتاده و ترس از ناپدید یا نابود شدن.
اما خاطرات در ذهن انسان نمیمیرند، آنها در گوشهای از ذهن جا خوش میکنند، تا روزی بهناگاه برخیزند اما خاطرات روای داستان علف شبانه بر خلاف اکثر مردم واضح و سرراست نیستند، آنها با رویاها و خوابها و واقعیت زندگی اش درآمیخته اند و در پیچوخم زمان گاهی کم نور و بیرنگ شدهاند. و به راحتی نمیشود آنها را رمزگشایی کرد.
ژان نویسندهای جوان است که در پاریس پر از خشونت پس از جنگ استقلالطلبی الجزایر، عاشق زنی به اسم دنی میشود. زنی مرموز و همیشه در حال فرار که گذشتهای پر از آشفتگی دارد. نیم قرن بعد ژان را میبینیم که در دفتر سیاه قدیمیاش به دنبال خاطرات آن دوره میگردد و آنها را بازخوانی میکند. او به یاد میآورد که چطور به واسطه دنی شریک جرم افراد ناخوشایندی شد و از زبان یک کارگاه که مسئول آنها بود تاریکترین رازهای دنی را شنید.
در علف شبانه هم مانند آثار قبلی مودیانو تمام نشانهها و سبک نوشتاری بینظیر مودیانو کاملا خود را نشان میدهد. دنیایی پاریسی و پر از مالیخولیا و خطرات و غافلگیریهایی نامعلوم و فریاد رو به خاموشی عشقهای از دست رفته از زمانهای دور.
خواندن کتاب علف شبانه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
همه دوستداران ادبیات داستانی به ویژه علاقهمندان به آثار مودیانو
بخشی از کتاب علف شبانه
در طول همهٔ این سالها، بارها فکر کردهام ممکن است بتوانم آن دستنوشته را بازیابم، مثل یادگاریای که دوباره پیدایش میکنند ــ یکی از چیزهای گرهخورده با لحظهای از زندگیتان: گل خشکشده، گشنیز چهاربرگ. اما دیگر به یاد نداشتم خانهٔ ییلاقی کجا بود. و هنگام ورق زدن دفترچهیادداشت قدیمی سیاهرنگ، یکجور تنبلی و دلهره را در خودم حس میکردم، هر چند، خیلی طول کشید تا اسم روستا و شمارهتلفن را داخلش پیدا کنم، بس که با حروف ریز نوشته شده بودند.
امروز، دیگر از این دفترچهیادداشت سیاهرنگ ترسی ندارم. کمکم میکند تا گذشتهام را وارسی کنم و این اصطلاح میخنداندم. این عنوان رمانی است: مردی که گذشتهاش را وارسی میکند، آن را در کتابخانهٔ خانهٔ ییلاقی پیدا کرده بودم ــ از بین چند قفسهٔ کتاب کنار یکی از پنجرههای اتاقنشیمن. گذشته؟ بههیچوجه، این نه به گذشته، که به وقایع فرعی یک زندگی خیالی و بیزمان مربوط میشود که آن را، صفحهبهصفحه، از زندگی غمانگیزِ روزمره بیرون میکشم تا به آن کمی سایهروشن بدهم. در این بعدازظهر، در زمان حال هستیم، باران میبارد، آدمها و اشیا در اندوه فرو رفتهاند، و من با بیقراری منتظرم شب بشود که در آن همهچیز، به خاطر اختلاف رنگیای که سایهروشنها میسازند، آشکارا خود را نشان خواهد داد.
حجم
۱۳۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۱۳۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه