کتاب مدرسۀ زیبایی کابل
معرفی کتاب مدرسۀ زیبایی کابل
کتاب مدرسۀ زیبایی کابل نوشته دبورا رودریگز است که با ترجمه شهره میرعمادی است. این کتاب در فضای افعانستان روایت میشود و خواننده را با خودش به دنیایی میبرد که از بیرون به آن نگاه کرده است.
درباره کتاب مدرسۀ زیبایی کابل
کتاب مدرسۀ زیبایی کابل به زمانی میپردازد که انسان غربی دنیای خودش را رها میکند و به شرق میآید. او چطور دنیای اطرافش را میبیند. در این داستان زنی را میبینیم که آرایشگر است و آرایش کردن را به دختران افغان یاد میدهد. این زن نمیتواند حقیقت جامعه شرق را از درون آن ببیند و همواره از بیرون دنیا را میبیند اما این نگاه تفسیر جالبی است از شرایط زنان افغانستان در درون کشورشان.
خواندن کتاب مدرسۀ زیبایی کابل را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به فرهنگ شرق پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب مدرسۀ زیبایی کابل
با ضرب گرفتن یکی از زنان خانواده داماد همه شروع به دست زدن و آواز خواندن کردند. مادر داماد با یکی از خواهرانش چیزی را که به چتر پارچه بزرگی میمانست به کمک هم گشودند. لبههای آن را با تور و گل تزئین کرده بودند. آن را بالای سر گرفتند و بقیه زنان رقص کنان پیش آمدند تا هریک گوشهای از لبهها را در دست بگیرند و به حرکت در آورند تا آنکه بالای سر روشنه قرار بگیرد و سپس رقص کنان و ترانه خوانان به گرد او به چرخش آغاز کردند. مثل این بود که چرخ فلک درخشان پر سر و صدایی گرد روشنه به رقص آمده باشد. روشنه در میان آن دایره رقصندگان بی حرکت ایستاده بود، با حرکتهایی که نشان از ناراحتی داشت موهایش را مرتب می کردو لبهایش را بر هم می فشرد. پریدگی رنگ صورتش در تضاد رنگ و جلای لباسهای رنگارنگ و چهرههای برافروخته از شادی بیشتر جلب توجه میکرد. در انتهای اتاق خواهر و مادرش، غریبانه، دست یکدیگر را گرفته بودند و با نگاههای غمزده ای صحنه رقص را تماشا میکردند.
اگر چیزهایی را که امروز می دانم، آنوقت هم میدانستم، از دیدن غربت ظاهری روشنه در آن مجلس شاد آن طور بر انگیخته نمیشدم. رسم است که عروسهای افغان در جشن عروسی خود ابراز شادمانی نکنند. درست به همین منطق است که خانواده عروس به داماد هر چند هم که او را پسندیده باشد در اولین دیدار پاسخ رد میدهد. این سنتها بناست بیان کند که دختر برای خانوادهاش بسیار عزیز است و او را حتی به بهترین خواستگار نمیخواهد بدهد و دختر در شب عروسی ابراز خوشحالی نمیکند تا همه بدانند که از دور شدن از خانواده خود و پیوستن به خانواده دیگری غمگین است. این نشانه احترام او به خانواده خود است. اما حتی امروز که این رسوم را میشناسم، باور نمیکنم که افسوس و غصهای که در چهره روشنه و مادر و خواهر او بود تماماً برای ادب و تصنعی بود. هرچه نباشد، بالاخره واقعیت هم همین است که دختران محیط مألوف خانواده خود را به قصد آیندهای که از رنج و شادیهای آن چیزی نمیدانند ترک میکنند. بعضی مادر شوهرها از همان فردای شب عروسی چهره مهربان را کنار میگذارند و از منصب فرمانراوای مطلق خانه تازه عروس را چون کلفت بی جیره و مواجبی به کار میکشند. از تمیز کردن زمین، پر کردن هیزم بخاریها، تا شستن و مالش دادن پاهای آنها به وقت خستگی، همه جزء وظایف عروس اعلام میشود. گاهی شوهران هم با همان استبداد با آنها رفتار میکنند و یا آنکه در زندگی همسر خود جز نام و شبح دور دستی نیستند. تمام وقت خود را دور از خانه به کار یا معاشرت با مردان دیگر میگذرانند و فقط برای خوردن یک یا دو وعده غذا در خانه پیدایشان میشود. تازه عروس مسئول تهیه این غذاست اما نباید انتظار داشته باشد که همراه شوهرش غذا بخورد یا حتی با او هم صحبت شود.
حجم
۴۲۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۷۴ صفحه
حجم
۴۲۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۷۴ صفحه
نظرات کاربران
کتاب بسیار خوبیه ولی امیدوارم یکبار ویرایش بشه که حداقل غلط املایی وکلمات بهم چسبیده نداشته باشه
بسیار کتاب جالبی بود با فرهنگ مردم افغانستان بیشتر آشنا شدم و با رنج زنان افغان غصه خوردم کتاب روان بود و ترجمه خوبی داشت پیشنهاد میکنم
گرچه پر از غلط املایی و تایپی بود اما کتاب جالبی بود. بخونید
لطفا در کتابخانه بی نهایت بزاریدش ممنون
کتاب از نظر ترجمه روان بود ولی متاسفانه چسبیدن کلمات به هم و گاها غلط های املایی کمی آزاردهنده بود. این کتاب به خوبی زندگی زنان افغان را در جامعه ای بسته و متعصب نشان میده که البته برای زنان
جالب بود من خیلی دوسش داشتم
همیشه وقتی یک نفر از بیرون به یک فرهنگی نگاه میکنه خیلی بهتر میتونه به جزئیات اون فرهنگ بپردازه و تشریحش کنه، این کتاب هم داشت فرهنگ مردم افغانستان به ویژه دغدغه ها و مشکلاتی که زنان افغان داشتند رو
کتاب موضوع جالب و جدیدی داره. در حین خواندن متوجه میشین که چقدر با فرهنگ و شیوه زندگی همسایه های همزبان مون بیگانه هستیم. به نظرم کتاب به یک مقدمه احتیاج داشته که در مورد میزان مستند بودن کتاب توضیح
کتاب جذابی بود. بارها خدا رو شکر کردم که در افغانستان نیستم
هر دفعه به خودم میگم کتابهای که در مورد افغانستان هستند نخونم چون واقعا تحمل درد و رنجی که بهشون میشه بخصوص به زنان و دخترانشون را ندارم ، اما خب نمیتونم جلوی خودم بگیرمو میرم میخونم و با تمام