دانلود و خرید کتاب آن جا که باد کوبد معصومه صفایی‌راد
تصویر جلد کتاب آن جا که باد کوبد

کتاب آن جا که باد کوبد

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۲از ۲۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب آن جا که باد کوبد

کتاب آن جا که باد کوبد نوشته معصومه صفایی‌راد است. کتاب آن جا که باد کوبد سفرنامه و عکس‌های باکو نویسنده است که همزمان با محرم ماه است. نویسنده سفر را با آثار سفرنامه‌نویسان دوره قاجار مقایسه کرده است. 

درباره کتاب آن جا که باد کوبد 

ماجرای روایت سفری ده روزه به باکو پایتخت جمهوری آذربایجان است. این کتاب روایتی جذاب و روان است که شما را با خود همراه می کند و به قلب آذربایجان می‌برد جایی که در محرم در آن سخت‌تر برگزار می‌شود زیرا حکومت سخت‌گیر است. این کتاب روایت آداب و رسوم و فرهنگ و عادت‌های مردم این منطقه است و ما با نویسنده و نویسندگان دوره قاجار همراه می‌شویم تا مردم این کشور را بشناسیم.

خواندن کتاب آن جا که باد کوبد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به سفرنامه تاریخی پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب آن جا که باد کوبد

لحظهٔ عبور از مرز داشتم به اسکار وایلد فکر می‌کردم که موقع ورود به آمریکا از او پرسیدند چیزی برای اعتراف داری و او گفت نبوغم! سرخوش به جواب وایلد بودم که خانم پلیس مأمور مرز که چشمانش نشان می‌داد این موقع شب بدخوابش کرده‌ایم، نگاهی به سر و وضع من کرد و گفت:

نه‌یه آذربایجانا گلیرسن؟

نگاهم رفت به دامن پایش و دستی که دور خودش بغل کرده بود از لرزش سرما. راننده اتوبوس که با سبیل‌های از بنا گوش در رفته همزمان نقش مترجم را هم ایفا می‌کرد و هرچندلحظه یکبار تذکر می‌داد خدای نکرده از آن برنامه‌ها در بساطمان نداشته باشیم، گفت:

میگه برای چی به آذربایجان سفر می‌کنی؟

انتظار سوال درباره نبوغم را داشتم ولی این یکی را نه! مگر بقیه برای چی سفر می‌کردند؟ سر برگرداندم و به بقیه اتوبوس نگاه کردم. چند قدم پیش که مهر خروج از ایران به پاسپورت‌شان نشسته بود، طبق آیینی نانوشته سریع تغییر شکل و لباس داده بودند که هدف سفر را برای خانم پلیس روشن می‌کرد. برای من اما گویا ناخوانا بود و مخدوش. تنها چیزی که آن لحظه به ذهن و زبانم رسید، این بود:

برای دیدن دوستم.

گذاشت بگذرم و حواسم تا آخر پی این بود که این سوال را از کس دیگری هم می‌پرسد که نپرسید. از اینکه محتویات کیفم را جلوی همه روی میز پخش و پلا کرده دمغم ولی راستش با نگاه چپ‌چپی که به خاطر حجابم دارند، جرئت اعتراض ندارم. بیرون محوطه کنترل پاسپورت چشمم که به تابلوی حیدر علی‌اف خندان می‌افتد، مطمئن می‌شوم که دیگر از مرز جستم؛ اینجا جمهوری آذربایجان است!

ویزای آذربایجان واقعاً آسان ویزا است که من در اولین تجربه تنها ویزا گرفتن راحت از پسش برمی‌آیم. ایمیل ویزا که می‌آید یعنی همه چیز جدی شده. فاصلهٔ تهران-باکو با پرواز یک ساعت و نیم است و با اتوبوس طبق چیزی که می‌گفتند اگر هشت شب از تهران راه می‌افتادم، ده صبح روز بعد باکو بودم. خب هر آدم عاقلی گزینهٔ یک ساعت و نیم را انتخاب می‌کند مضاف بر اینکه جیب‌هایش هم با عقلش همراهی کند که متأسفانه من از این همراهی دوستانه محروم بودم! برای آخرین روز ماه ذی الحجه بلیط اتوبوس گرفتم که اول محرم باکو باشم. مشکل اینجا بود که کسی از آدمی که می‌خواست به باکو سفر کند انتظار نماز خواندن نداشت! من دقیقاً در روز شروع سفرم خاله شدم و مستقیم از بخش نوزادان بیمارستان سوار اتوبوس قم-تهران شدم و نفر آخر به پای اتوبوس باکو رسیدم که تازه نماز هم می‌خواستم بخوانم! 

حاج خانوم
۱۴۰۱/۰۴/۰۳

بسم‌الله الرحمن الرحیم سفر ادم را بزرگ می‌کند و برای کسی که نمی‌تواند سفر برود، سفرنامه غنیمت است تا با قدم‌های نویسنده، جاهایی از شهر را ببیند. بعید می‌دانم روزی به باکو سفرکنم، اما نوشته‌های خانم صفایی مرا تا ان دیار برد...

mohaddese
۱۴۰۰/۰۷/۲۳

سفرنامه خیلی خوبی بود!

2m,z,s
۱۴۰۰/۱۱/۱۸

بالاترین لذت سفر اینه که آدم با مردم معاشرت کنه

حسین
۱۴۰۲/۰۱/۰۷

نویسنده کمی کنجکاوتر از یک توریست معمولی ده روز را در باکو گذرانده و نه چندان با مردم گرم گرفته و نه چندان چشم چرخانده. خواندن کتاب برای کسی که چیزی از باکو نمی‌داند جالب است حتماً. اما در سطح می‌ماند

- بیشتر
|قافیه باران|
۱۴۰۱/۱۱/۱۴

از دسته سفرنامه های جذاب و شیرین بیان که اطلاعات بسیار خوبی ارائه میکنه. تلفیق روایت از زبان نویسنده در زمان حال با نقل قول از سفرنامه های دوران قاجار بسیار جذابش کرده....همچنین همزمانی سفر با ماه محرم. مضاف بر اون

- بیشتر
صدف
۱۴۰۱/۰۳/۱۸

برای من که اطلاعاتی از باکو و جمهوری آذربایجان نداشتم کتاب جالبی بود و نکته حائز اهمیت اطلاعات تاریخی نویسنده درباره این کشور و وقایع آن بود.

msa
۱۴۰۱/۰۳/۱۷

کتاب چیزای زیادی برای مخاطبش داره؛ هم از این نظر که یک زن محجبه ایرانی تنها به یک کشور دیگه سفر کرده جذابه و هم مرور اتفاقات همراه نویسنده و مواجهه با فرهنگ و تاریخ و مردم آذربایجان.. برای کسایی که

- بیشتر
میلاد امینی
۱۴۰۰/۰۸/۰۱

کتابی که به نظرم با جزئیات خوبی در مورد محرم کشور همسایه مون صحبت کرده و تلاقی سفرنامه و فضای محرم حس خوبی بهم داد.. موفق باشید🌱

یا محمد مصطفی
۱۴۰۳/۰۸/۱۱

خاطرات خواندم خوب بود

parsa
۱۴۰۳/۰۱/۱۴

اگر می‌خواین به صورت خلاصه و روون با مواجهه یه انسان ایرانی با باکو امروزی آشنا بشین، کتاب خیلی خوبیه

از سفرش به ایران می‌پرسم که گفته بود تبریز و اردبیل و سرین را گشته. خوشحال می‌گویم: خوبه که مشکل زبان هم نداشتی و لابد خیلی خوش گذشته؟ توی ذوقم نمی‌زند و اول از قشنگی‌ها تعریف می‌کند ولی آخرش می‌گوید تجربه شیرینی نبود. راننده تاکسی‌ها با او دولاپهنا حساب کرده اند و دلال‌ها پولش را کم چنج کرده اند. توی کوچ سورفینگ هم که تقاضای کمک کرده همه گفته‌اند فقط با پول حاضرند همراهی‌اش کنند. آن بستنی قیفی را حالا دیگر گذاشته‌اند روی بخاری! چندتا "ساری" متصل می‌گویم و نمی‌دانم بحث را چطور جمع کنم. بی‌ربط‌ترین سوال ممکن به ذهنم می‌رسد. تهران هم رفتی؟ نه! اونجا بهتر بود یعنی؟ قطعاً نه! ولی این را به محمداف نمی‌گویم!
mohaddese
فهمیدن حرف‌های همدیگر هم‌زبانی نمی‌خواهد، هم‌دلی می‌خواهد.
FtR
است. اصلاً کباب برای خودش یک دیپلماسی عمومی است. یک فرهنگ است، یک شیوهٔ زندگی!
mohaddese
حرف زود به ایران می‌رسد. وقتی برای ویزای آمریکا اقدام کرده قبل از اینکه اسم و فامیلش را بخواهند پرسیده‌اند ایران رفتی یا نه؟ دیگر عادت کرده‌ام و حتی لبخند تلخ هم نمی‌زنم. وقتی از دشمنی حرف می‌زنیم، از چه حرف می‌زنیم؟!
حامد اسکوئی
موقع خداحافظی کلی سفارش می‌کند اگر کاری داشتم حتماً به او بگویم و می‌رود طرف سانتافه‌اش. پایم به رفتن نمی‌رود. متوجه نگاهم می‌شود و با خنده برمی‌گردد تا ببیند چی توی گلویم گیر کرده؟ من اگه جای تو بودم، شاید هیچ وقت به یه ایرانی کمک نمی‌کردم! می‌خندد و می‌گوید: اوه نه! تو مهمان من هستی!
mohaddese
البته این همه تأکید بر شخصیت‌های ملی و هویت آذری اتفاقی نیست. آذربایجان وقتی به عنوان یک کشور مطرح شد، نیاز داشت برای اثبات خودش تاریخ و هویت مستقلی داشته باشد که نداشت. کاری کرده‌اند که در جهان، جمهوری آذربایجان کشوری است که شهره به جعل تاریخ است! برای هویت سازی دست بردند به تفسیر وارونهٔ تاریخ. این وارونگی روایت به جایی می‌رسد که در کتاب‌های تاریخی مدارسشان شاه اسماعیل موسس کشور آذربایجان بوده و آن زمان ایران جزوی از کشور آن‌ها و تازه از تاریخ‌دانان گله‌مندند که چرا صفویه را حکومتی ایرانی می‌دانند! در این کتاب‌ها هرجا هم که اسم ایران می‌آید یک پسوند و پیشوندی تنگش هست از خون آشام و جلاد و متجاوز...!
moonlight
ولی هرچیزی شاید واقعاً ارزش تجربه کردن نداشته باشد!
|قافیه باران|
این دین ستیزی را در همه وجوه می‌شود دید. از سختگیری‌هایی که برای حجاب در مراکز آموزشی و دولتی می‌شود تا برپایی مراسم یورو ویژن و انواع مراسم‌های این چنینی. تمام تلاششان را کرده اند که مردم را مسلمان و شیعهٔ اسمی بار بیاورند و تقریباً موفق هم بوده اند. باکو شهری است با بیش از نود درصد مسلمان که عمدهٔ آن را هم شیعیان تشکیل می‌دهند ولی در عمل هیچ فرقی با شهرهای اروپایی ندارد.
|قافیه باران|
دلم می‌خواست اسم تک‌تک آدم‌هایی که کمکم کردند را بیاورم. روزی که تصمیم به سفر گرفتم من بودم و گوگل‌مپ. به خودم قول دادم (جز خدا) روی هیچ کس حسابی باز نکنم که بعد با شانه خالی کردنش غافلگیر نشوم و لنگ نمانم. دست‌های کمک ولی یکی‌یکی به سمتم آمد و آدم‌هایی در نهایت غریبگی توی کشورشان دوستانه یاری‌ام کردند.
zahra.n
. باکو به لطف عزیز حاجی بیگف اولین کشوری اسلامی صاحب اپراست.
zahra.n

حجم

۲٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

حجم

۲٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
۴,۵۰۰
۷۰%
تومان