کتاب دستگاه گوارش
معرفی کتاب دستگاه گوارش
دستگاه گوارش نام رمانی کوتاه نوشته آیین نورورزی است که ماجرای سفر پدرو پسری را به آلمان تعریف میکند.
درباره رمان دستگاه گوارش
پسری با پدرش در حال گذر از اتوبان شاهد یک تصادف سخت میشوند که از قضا آسیبی هم به ماشین آنها میرسد. پدر و پسر قرار است پسفردا به آلمان بروند تا پدر دستگاه گوارشش را به دلیل یک بیماری مزمن عمل کند. عملی به اسم پیوند مدفوع که نقطه طنز و کلیدی داستان میشود. داستان از زبان پسر روایت میشود و او شروع میکند به تعریف کردن ماجرای تصادف، بستری شدن پدرش و دختری به اسم بهار که زمانی دوستش داشته و حالا در المان درس میخواند و در نهایت ماجرای آلمان رفتنشان و تحولاتی که درون او و پدرش رخ میدهد و انها را با بخشهای فراموش شده وجودیشان آشنا میکند.
آیین نورورزی در این رمان پیچیدگیهای ذن انسانی و تنهایی هایش را تصویر کرده است.
خواندن رمان دستگاه گوارش را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به رمان امروز ایران را به خواندن رمان دستگاه گوارش دعوت میکنیم
درباره آیین نوروزی
آیین نوروزی، متولد سال ۱۳۶۹ است. پژوهش هنر خوانده و داستانهای بسیاری در نشریات مختلف از جمله همشهری داستان، زنده رود و تجربه چاپ کرده است. اولین کتابش سال ۹۲ با نام آب و هوای چند روز سال منتشر شد. این مجموعه داستان برنده بهترین مجموعه داستان کوتاه جایزه ادبی بوشهر و جایزه ادبی هفت اقلیم شد.
بخشی از رمان دستگاه گوارش
وقتی بغلش کردم، بوی تند سیگارش دماغم را پُر کرد. فکر کنم ده سالی میشد که همدیگر را ندیده بودیم. قیافهاش دقیقاً عین همان عکسهایی بود که توی وایبر و فیسبوک از خودش میگذاشت. فهمیدم عکسهایش را رتوش نکرده و واقعاً زیاد پیر نشده. بابام شصت و سهساله بود و عمویم پنجاه و هشتساله، اما بهنظر میآمد که ده سالی اختلاف سن دارند. اول من را بغل کرد و بعد بابام را. بغل کردن آن دوتا حدود سی ثانیه طول کشید و صحنهٔ مضحکی توی فرودگاه درست کرد. نمیدانم چرا، اما بههرحال اصلاً بارِ احساسی خاصی نداشت و اگر نیمساعت هم نگاهشان میکردی متأثر نمیشدی. شاید هم از دید من اینطور بود چون توی آن فرودگاه بزرگ، فقط من بودم که میدانستم این دوتا، تا قبل از مریضی بابام، سالی یکبار هم سراغ همدیگر را نمیگرفتند و حالا هم فقط جوگیر شدهاند.
مجید گفت «راحت اومدین؟» یک نگاه به بابام کردم که یعنی تو جواب بده. دیدم چشمهایش خیس شده و دلم برایش سوخت. این هم یکی دیگر از مریضیهایی است که پیرها دچارش میشوند: بیخود و بیجهت گریه کردن. بابام از چند سال پیش اینطوری شد. مثلاً باهم نشسته بودیم و بازی پرسپولیس و فجر سپاسی را نگاه میکردیم. پرسپولیس گل میزد و میدیدم که چند لحظه بعد، بابام سرش را آورده پایین. من هم کرم داشتم و مخصوصاً باهاش حرف میزدم تا مجبور شود سرش را بیاورد بالا و آن وقت میدیدم که توی چشمهاش اشک جمع شده. آن هم سر چنین بازی بیاهمیتی. اگر کشتی یا وزنهبرداری و این چیزها میدیدیم و پرچم ایران را میفرستادند بالا که گریه کردنش حتمی بود.
حجم
۷۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۸۲ صفحه
حجم
۷۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۸۲ صفحه
نظرات کاربران
به نظر من بهترین اثر داستانی از نویسندگان تازه کار نشر چشمه س. داستان خیلی سریع پیش میره و خنده به لبتون میاره با طنز ملایمی که داره
بعد از خوندن این کتاب چندتا سوال برام پیش اومد. اول اینکه چرا این داستان نوشته شده؟ دوم اینکه چرا وقتی نوشته شده فکر کرده که باید یکی دیگه هم بخونتش؟ و بعد چرا فکر کرده باید چاپ و منتشر
کتاب یک رمان کوتاه هستش که شخصیت اصلی آن پسری است داستان از زبان او روایت می شود و تصورات خود و برداشت های خود را راجع به دیگران را از منظر خود روایت میکند در کل بدک نبود
از اون دست کتابها که وقتی تموم میشه با خودت میگی خب که چی؟ این الان داستان بود مثلا؟
در یک کلمه بی در و پیکر! متأسفانه بدترین کتابی که خواندم!!!! یک ستاره فقط بابت لبخندهای گهگداری که به لبم آورد. اگر تعداد صفحات، کم نبودند، عمراً تمامش میکردم..
یک پدر و پسری جذاب با لحن کمدی؛ فرزندی که برای عمل پیوند مدفوع پدرش به خارج از کشور سفر می کند حکایتی را شکل می دهد که دیدگاه جالبی از بیگانه بودن در آن کشور ارائه می کند
خیلی عالی بود اونایی که نظر منفی دادن انتظارشون از داستان یه چیزی تو مایه های حکایت های آموزنده گلستان یا کلیله و دمنه است
داستان رو دوست داشتم خیلی ساده و پُر معنا و با طنز جذابی به لحظات سرد و تکراری زندگی میپردازه ، نگاه نویسنده به معضلات اخلاقی و فرهنگی ایرانیها رو میپسندم و کتاب زمین نرم آیین نوروزی رو پیشنهاد میکنم
قصهی ویژه و خاصی نداشت. پایان خوبی هم نداشت اما؛ از سادگی و نمکش خوشم اومد. قصهی روونی بود. باهاش هم خندیدم. :))) از همه مهمتر فهمیدم ما عمل «پیوند مدفوع» هم داریم!!
برای اینکه یک عصر طولانی را بگذرانید، کتاب خوبیه. به نظرم نثر نویسنده خوبه و در کتابهای بعدی اش پخته تر میشه