دانلود و خرید کتاب ناتمامی زهرا عبدی
تصویر جلد کتاب ناتمامی

کتاب ناتمامی

نویسنده:زهرا عبدی
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۶از ۱۲۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب ناتمامی

ناتمامی دومین رمان زهرا عبدی پس از روز حلزون است. ماجرای این رمان در یک فضای دانشگاهی می‌گذرد و درباره گم‌شدن یک دختر دانشجوی شهرستانی است. این کتاب برنده تندیس بهترین رمان سال ۱۳۹۵ از جایزه ادبی هفت اقلیم شده و استقبال خوبی هم از طرف خوانندگان داشته است.

 خلاصه کتاب ناتمامی

لیان جفره‌ای، دانشجوی بوشهری ادبیات فارسی چند روزی است که غیبش زده است و دوست هم اتاقی‌اش، سولماز برای پیدار کردن او دست به هر کاری می‌زند.

این کتاب ۲۳ فصل و دو راوی دارد که تقریبا هر فصل را یک راوی روایت می‌کند.

زهرا عبدی در رمان ناتمامی فضایی پر از شک و تردید و ابهام و سوء ظن ساخته و آن را با انگاره‌ها و پندارهای تاریخی و سیاسی هم پیوند می‌زند. گذشته قهرمان داستان را هم در آن جا شرح می‌دهد و در طول داستان مدام خواننده را با اتفاقات جدید درباره دختر گمشده پر شروشور داستان رودررو می‌کند. در طول داستان سوال‌های زیادی به ذهن مخاطب می‌رسد. آیا لیان را دزدیده‌اند؟ آیا خودش، خودش را گم و‌گور کرده؟ آیا با کسی فرار کرده است؟ و ده‌ها سوال و موقعیت دیگر که در رمان جذاب ناتمامی با قلم زهرا عبدی روایی می‌شوند. عبدی در هر فصل کتاب، پرده‌ای از راز گم‌شدن لیان برمی‌دارد و با فضاسازی‌ها و آوردن آدم‌ها و نام‌های تازه به ماجرای دختر گمشده شهرستانی، هیجان داستانش را چندبرابر می‌کند.

خواندن کتاب ناتمامی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

ناتمامی یک رمان پیچیده، پرهیجان و رازآلود است و خواندن آن برای علاقه‌مندان به رمان‌هایی از این دست جذاب است.

درباره زهرا عبدی

زهرا عبدی نویسنده جوان معاصر، دانش‌آموخته ادبیات فارسی و ادیان و عرفان در دو دانشگاه تهران و علامه است. او در سال ۱۳۷۸ مجموعه شعری با نام تو با خرس، سنگین‌تر از کوه رقصیده‌ای را چاپ کرد، پنج سال بعد رمان روز حلزون را منتشر کرد و رمان ناتمامی را در سال ۱۳۹۵ نوشت که بسیار مورد توجه مخاطبان قرار گرفت. تاریکی معلق روز و مجموعه شعر شهرزاد از اثار دیگر زهرا عبدی است. 

جملاتی از کتاب ناتمامی

لیان از چهارشنبهٔ هفتهٔ پیش به خوابگاه برنگشت. آخرین جایی که شاهد حضورش بودند، کلاس جامعه‌شناسی زبانِ دکتر حق‌شناس بود. کلاس درسی‌اش نبود و آزاد شرکت می‌کرد. ساعت دو و نیم بعدازظهر کلاس تمام شده بود و بعد از آن دیگر کسی ندیدش. من و چند نفر دیگری که او را در این کلاس می‌شناختیم، به حراست و پلیس گفتیم تا قبل از شروه‌خوانی‌اش حالش خوب و عادی بود. با استاد حق‌شناس سر گویش‌های رایج محلی ایران بحث کرد. دوبیتی فایز دشتستانی هم در قالب شروه‌خوانی برای نمونهٔ گویش جنوبی سر کلاس خواند. آن هم با چه سوزی! اولش موقع خواندن به در نگاه می‌کرد. دکتر حق‌شناس درِ کلاس را خودش چفت کرد. لیان وقتی رسید به بیت «کجا رفتی، کجا رفتی، کجایی؟/ به وقت مرگ هم پیشُم نیایی؟» چشم‌هایش خیس شد و گریه کرد. قبل از این‌که بلند گریه کند بعضی‌ها چشم‌های‌شان خیس شده بود. همان موقع با خودم گفتم مخاطب این بیت چه کسی می‌تواند باشد؟ پدرش؟ برادرش؟ یا شمسایی؟ آخری را بیشتر احتمال می‌دادم.

ز. آروشا دهقان
۱۳۹۹/۰۱/۲۷

داستان شروع خوب و جذابی داشت. موضوع از اون‌هایی بود که می‌تونست خواننده رو تا آخرین جمله‌ی پای کتاب نگه داره. تا نیمه‌های کتاب همه چیز خوب پیش می‌رفت ولی بعد به شدت افت کرد اطلاعات غیر ضروری زیادی گفته شد

- بیشتر
Maryam Shahriari
۱۳۹۹/۰۱/۱۷

*** خطر لو رفتن داستان با خواندن این دیدگاه *** داستان اصلی این کتاب در چند خط ابتدایی آن توضیح داده شده. لیان دانشجوی بوشهری ارشد ادبیات در تهران گم شده و سولماز همکلاسی تبریزی‌اش در جستجوی اوست. البته لیان و

- بیشتر
Omid r kh
۱۳۹۸/۰۹/۰۳

. اصلاً سولماز (شخصیت اصلی) از اولش هم در موقعیتِ منفعلانه‌ی ننامیدنی‌گونه‌ی بکت، در آخرین صحنه‌ی رمان، واقع شده بود. نه برای این‌که زن است و باید منفعل باشد، نه، چون انسان است. و انسان، مادام که زنده است، در موقعیتِ

- بیشتر
سیّد جواد
۱۳۹۹/۰۳/۲۱

کتاب ۲۹۲ از کتابخانه همگانی، با اینکه کتاب انتها ندارد ( و طبق نوشته ی نویسنده در صفحات آخر ، بخاطر ناتوانی نویسنده است !) و سرنوشت دو راوی داستان مبهم باقی میماند ، ولی در مجموع و در مقایسه با

- بیشتر
seza68
۱۳۹۹/۰۱/۱۵

کتاب سر تا تهش کلیشه است کلیشه تهرانی و شهرستانی کلیشه همه افراد موفق از لحاظ مقام، عوضی هستند و همه افراد موفق علمی زیرآبشون زده میشه. کلیشه بازاریان خونخوار و متعصب کلیشه عشق نافرجام تکرار یخ و بی‌مزه داستان شیخ صنعان توجیه همه این کلیشه‌ها

- بیشتر
mim
۱۳۹۸/۰۹/۳۰

ناتمامی، آش شله قلمکار ایرانی یک سوم اول کتاب خوب بود، اما از یک جایی از کتاب ، انگار که جمله های خوش آب و رنگ کتاب از متن بزنند بیرون و در پیرنگ ننشینند. دلم بعد از مدت ها یک

- بیشتر
آسمان
۱۳۹۹/۱۱/۱۳

***خطر لو رفتن داستان*** این دو ستاره را به خاطر زبان قویِ نویسنده اش دادم. نویسنده؟ نه، شاعر. خانم عبدی یک شاعر است. و چیره دست در تشبیه و استعاره. کتابش را با همین شیوه پیش میبرد. ولی آیا هر شاعری

- بیشتر
shayestehbanoo
۱۳۹۸/۰۷/۲۳

یکی از بهترین ها ... نثر فوق العاده زیبا و اوانگارد کتاب و شخصیت پردازی بی نظیرش این کتاب رو به یکی از بهترین ها تبدیل کرده، موضوع انتخابی کشش خیلی خوبی داره و قشنگ خواننده رو همراه میکنه واقعا من

- بیشتر
آزاده
۱۳۹۹/۰۱/۲۶

به نظر من از اون دسته کتاب هایی بود که چاپ کردن شون اشکالی نداره،ولی خوندنشون بی فایده ست...

maryam_z
۱۳۹۹/۰۱/۱۸

💥خطر اسپویل💥 "اگر برای قصه هم مجازات سختی باشد، همین تکرار مکرر و بی پایان آن است.... " اما چرا باید خانم عبدی قصه ی خودش رو مجازات کنه ؟؟ به صرف اینکه روایت از همیشگی هایی نشات گرفته که شنیدن اون

- بیشتر
بیشتر آدم‌هایی که می‌شناسم تحمل یک آدم سرزنده را ندارند. کسی که سرزندگی‌اش به تو یادآوری کند که مُرده‌ای، یا در حال مُردنی.
elnaaz_msv
دهانش حالتی دارد که مطمئنی به اندازهٔ شش سال وراجی خوابگاهی، کلمه‌های ناگفته پشت آن ورم کرده‌اند، بس که کم حرف می‌زد
آسمان
تو اوج ناامیدی، حتا وقتی کسی دارد به خودکشی فکر می‌کند، واقعاً دلش نمی‌خواهد بمیرد که؛ دلش می‌خواهد یکهو اتفاق خیلی بزرگی برایش بیفتد.
Maryam Shahriari
آدم‌ها تا وقتی خیلی نزدیک‌شان نشده‌ای، همانی هستند که تو از آن‌ها در ذهنت ساخته‌ای، اما وقتی کمی نزدیک می‌شوی بیشتر خودشان می‌شوند و کمتر شبیه ذهنیت تواَند.
seza68
شاید فکر بی‌رحمانه‌ای باشد اما گذرش را از ذهنم نمی‌توانم نادیده بگیرم؛ این‌که بیشتر آدم‌هایی که می‌شناسم تحمل یک آدم سرزنده را ندارند. کسی که سرزندگی‌اش به تو یادآوری کند که مُرده‌ای، یا در حال مُردنی. وقتی خیال‌شان راحت بشود از این‌که فلج یک گوشه افتادی دیگر کاری به کارت ندارند، مثل قهرمان بوکسی که یک مشت خورده به گردنش و دیگر نمی‌تواند کسی را گوشهٔ رینگ گیر بیندازد. فلج شده. حالا همه یک آخیِ کشیده می‌گویند و ته دل‌شان خیال‌شان راحت است که دوتا مشت زنده که کوبیده می‌شد به صورت روزگار، فلج شده.
zahra ebrahimi
مادر همیشه می‌گفت «بدترین نفرین این است که به کسی بگویی الهی نیمه‌کاره بمانی.»
Fatemeh_J
عادت می‌کنی؛ اول به خودت، بعد به هر چه پیش آید. هر چه اوضاع بدتر باشد، ضریب عادت، تصاعدی بالاتر می‌رود.
zeinab.ghl
عینکم را از روی چشمم برمی‌دارد و می‌گوید «ذاتِ درست، کار خودش را می‌کند.» دلم برای این فکرهایش می‌سوزد. این‌جور آدم‌ها مجبورند این‌طور فکر کنند وگرنه توان جنگیدن ندارند. باید کسانی را که برای‌شان می‌جنگی بزرگ کنی، وگرنه زیر بار سنگین کوچکی‌شان له می‌شوی.
sama
یا چنان نمای که هستی یا چنان باش که می‌نمایی.
Mary gholami
دنیا با عشق نه آغاز دارد و نه پایان ولی با عقل به روز آخر که می‌رسی، تلخی. تلخ و ناتمام
fatemeh hadadi
عادت می‌کنی به هر چه پیش آید.
Aysan
آدم‌ها تا وقتی خیلی نزدیک‌شان نشده‌ای، همانی هستند که تو از آن‌ها در ذهنت ساخته‌ای، اما وقتی کمی نزدیک می‌شوی بیشتر خودشان می‌شوند و کمتر شبیه ذهنیت تواَند. شاید برای همین است که بعد از هر نزدیک شدنی، دوری لازم است؛ فرصتی برای بازسازی تصویری که از محبوب ساخته‌ای، تصویری که هر چه تلاش کنی با اصلش برابر نمی‌شود. برای همین شاید نزدیک شدن همیشه کراهت به دنبال دارد.
mirtabar
برایم اس‌ام‌اس می‌آید. با هر اس‌ام‌اس دلم می‌ریزد که شاید از طرف لیان باشد.
آسمان
صدای یک زن جنوبی که شروه می‌خواند مخصوصاً اگر قبل از خواندن از گریه خش‌دار شده باشد، غمگین‌ترین صداست؛ صدایی که خیلی راحت می‌تواند خدا را هم های‌های به گریه بیندازد.
naqme
یاد دهخدا می‌افتم که از سیاست و روزنامه کشید کنار و لغت‌نامه‌اش را نوشت و الان باید برای وارد شدن به سایت لغت‌نامه‌اش از فیلترشکن استفاده کنم. دنیا بعد از تمام اعدام‌ها در تمام لغت‌نامه‌ها ادامه خواهد داشت؛ لغت‌نامه‌هایی که کارشان این است که برای کلمات فرسودهٔ زندگانِ مُرده، معنا بتراشند.
حسین احمدی
عشق هم نامأنوس و هم ناموس است و هم مأنوس. حذرت نمی‌دهم از آن. عشق زن باشد یا وطن، فرقی نمی‌کند، که ابتهاج زیباتر از همه گفته: عشق شادی است / عشق آزادی‌ست / عشق آغاز آدمیزادی‌ست. اما آرزو می‌کنم این عشق، وطن نباشد.
دردونه
آدم‌ها تا وقتی خیلی نزدیک‌شان نشده‌ای، همانی هستند که تو از آن‌ها در ذهنت ساخته‌ای، اما وقتی کمی نزدیک می‌شوی بیشتر خودشان می‌شوند و کمتر شبیه ذهنیت تواَند. شاید برای همین است که بعد از هر نزدیک شدنی، دوری لازم است؛ فرصتی برای بازسازی تصویری که از محبوب ساخته‌ای، تصویری که هر چه تلاش کنی با اصلش برابر نمی‌شود. برای همین شاید نزدیک شدن همیشه کراهت به دنبال دارد.
دردونه
به دورترین تبریزی حیاط سرسبز خوابگاه نگاه می‌کنم. برگ‌های تبریزی وقتی نسیم می‌وزد، با رقص مینیاتوری‌شان تمام نازهای نکرده‌ات را به رُخت می‌کشند؛ نازهای حرام‌شده‌ات را. یاد مادر می‌افتم. همین الان دارد برای پدرش چای دم می‌کند. چای باید پُررنگ باشد و حتماً در فنجان چینی گل‌سرخی. هیچ‌کس اندازهٔ مادرم نازهایش حرام نشده.
دردونه
امشب به این نتیجه رسیدم که گم شدن، بدترین اتفاقی است که ممکن است برای کسی بیفتد. حتا از مرگ هم ناامیدکننده‌تر است. یک پایان کاملاً باز برای یک ماجرای کاملاً بسته.
شاداب
همهٔ کسانی که وطن را برای اولین‌بار ترک می‌کنند، برای اطمینان‌خاطر مانده‌ها، این جمله را خیلی با قاطعیت می‌گویند، درحالی‌که همه‌چیز در دل‌شان مثل ذرات معلق روی هواست. می‌گویند برمی‌گردیم اما تقریباً هیچ رفته‌ای برنمی‌گردد. وطن فقط در شعرها وطن است؛ آن هم در سرزمینی که از هر دو نفر، سه نفر شاعرند.
Homa Sh

حجم

۲۵۲٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۵۳ صفحه

حجم

۲۵۲٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۵۳ صفحه

قیمت:
۵۶,۰۰۰
۲۸,۰۰۰
۵۰%
تومان