کتاب تحصیلکرده
معرفی کتاب تحصیلکرده
کتاب تحصیلکرده نوشتهٔ تارا وستور و ترجمهٔ رعنا موقعی است. نشر ستاک این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان زندگینامهای زندگی دختری به نام «تارا» را روایت میکند که بهخاطر مذهب سختی که خانوادهاش به آن پایبند بودند، زندگی دشوار و متفاوتی داشت.
درباره کتاب تحصیلکرده
کتاب تحصیلکرده که با ۲ جمله از «ویرجینیا وولف» و «جان دیویی» آغاز شده، در ۳ بخش و چندین فصل نوشته شده است. این رمان را فردی ۷ساله به نام «تارا» روایت میکند؛ کودکی که خانوادهٔ خودش را با دیگران متفاوت میبیند و علت این تفاوت را نیز مدرسهنرفتن اعضای خانواده میداند. او میگوید پدرش نگران است دولت، آنها را به زور به مدرسه بفرستد، اما دولت نمیتواند چنین کند؛ زیرا از وجود آنها بیاطلاع است. ۴ بچه از ۷ بچهٔ پدر و مادر راوی شناسنامه ندارند، هیچ گزارش پزشکیای از تولد آنها وجود ندارد و پروندهٔ پزشکی هم ندارند؛ چون آنها در خانه به دنیا آمدهاند و هرگز چشمانشان یک پرستار یا یک دکتر را هم ندیده است. هیچ گزارش و پروندهای هم از مدرسهٔ آنها در دست نیست؛ زیرا هرگز پایشان را داخل کلاس درس نگذاشتهاند.
داستان تحصیل کرده را برابر با ماجرای تلاشها و رنجهای تارا وستور، نویسنده و تاریخنگار معاصر آمریکایی و نویسندهٔ این قصه، برای بالیدن، رشدکردن و درسخواندن دانستهاند. ماجرای او و ماجرای راوی این داستان با دیگران متفاوت است؛ زیرا هر ۲ در یک خانوادهٔ متعصب مذهبی بهدنیا آمدند؛ خانوادهای که دولت، مملکت و هیچکدام از نهادهای آن را قبول ندارد و حاضر نیست حتی برای فرزندان خود شناسنامه بگیرد. آنها حتی هیچگونه وسیلهٔ ارتباط جمعی را در خانه مجاز نمیدانند. تارا وستور در چنین محیطی سعی میکرد تا یک انسان عادی باشد.
تارا وستور در یک خانوادهٔ «مورمون» به دنیا آمد. مورمونها یک گروه فرهنگی و مذهبی از شاخهٔ اصلی جنبش قدیسان آخرالزمان هستند که بسیار متعصباند. دوران کودکی «تارا» زیر بار القاهای مذهبی پدر خانواده گذشت که آنها را به خیال خود برای روزهای آخرالزمان تربیت و آماده میکرد. پدر تارا بسیار سختگیر و به حکومت بدبین بود. او فرزندانش را منزوی بار میآرورد و هرگونه تماس آنها را با جامعه و مؤسسات دولتی ممنوع کرده بود. تارا تا ۱۷سالگی به مدرسه نرفت و تا ۹سالگی شناسنامهای نداشت.
بهگفتهٔ نویسنده، این کتاب داستانی، دربارهٔ فرقهٔ مذهبی مورمُن (یک فرقهٔ مذهبی که در سال ۱۸۳۰ در آمریکا شکل گرفت) نیست؛ دربارهٔ هیچ فرقهٔ مذهبی دیگری هم نیست. در این داستان انواع و اقسام آدمها وجود دارند، برخی باورهای مذهبی دارند، برخی ندارند؛ برخی آدمهای خوبی هستند و برخی بدند. نویسنده هرگونه نظر و دیدگاه مثبت یا منفی را درمورد شخصیتها، حال چه مذهبی باشند و چه غیرمذهبی، چه خوب باشند و چه بد تکذیب کرده است؛ در واقع نویسنده قصد جانبداری و تأیید یا تکذیب هیچکدام از شخصیتها را ندارد. اسامی شخصیتهای این داستان نیز اسامی مستعار هستند
«تحصیلکرده» سرگذشت «تارا» را تا ۳۰سالگی روایت میکند. این کتاب اولین بار در فوریهٔ ۲۰۱۸ منتشر شد و بلافاصله در لیست پرفروشهای نیویورکتایمز قرار گرفت. وبسایتهای آمازون و گودریدز هم آن را در صدر آثار زندگینامهای خود قرار دادند. نشریهٔ تایم آن را جزو ۱۰ کتاب برتر و نویسندهاش را جزو ۱۰۰ چهرهٔ تأثیرگذار سال ۲۰۱۹ معرفی کرد.
خواندن کتاب تحصیلکرده را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشهایی از کتاب تحصیلکرده
«در ماه سپتامبر برجهای دوقلو فرو ریخت. قبل از اینکه این برجها فرو بریزند، هرگز اسمی از آنها نشنیده بودم. برخورد هواپیماها و فرو رفتن آنها در برجها را تماشا کردم. زمانی که این ساختمانها که به طرز غیرقابل تصوری بلند بودند، به اینسو و آنسو تاب خوردند و فرو ریختند، من گیج و منگ به تلویزیون خیره شده بودم. پدر از انبار آهن قراضهها به خانه آمده بود تا این صحنه را ببیند. او کنار من ایستاده بود و تماشا میکرد. او هیچ نگفت. پدر آن شب قسمتهایی از کتاب اشعیاء نبی و انجیل لوقا و کتاب وحی و الهام که در مورد جنگ و اطلاعات مربوط به جنگ بود را با صدای بلند برای ما خواند.
سه روز بعد از این اتفاق، آدری در سنّ نوزده سالگی با بنجامین ازدواج کرد. بنجامین کشاورز بود و موهایی طلایی داشت. آدری در رستورانی که در آن کار میکرد با این پسر موطلایی آشنا شده بود. ازدواج آنها رسمی بود و همهٔ تشریفات لازم صورت پذیرفت. پدر که طبق معمول به او الهام شده بود، برای آنها دعا کرد و گفت: «یک جنگ و یک نبرد نهایی در سرزمین مقدس رخ خواهد داد. پسرانم به جنگ فرستاده خواهند شد و تعدادی از آنها از جنگ برنخواهند گشت.»
هر چند شُن عذرخواهی کرده بود، اما بعد از اتفاقی که آن شب در دستشویی افتاد از او دوری میکردم. شُن یک ساعت بعد از آن اتفاق با چشمانی خیس از اشک و صدایی لرزان به اتاقم آمد و از من خواست او را ببخشم. به شُن گفتم او را میبخشم، حتّی گفتم قبل از اینکه برای عذرخواهی به اتاقم بیاید او را بخشیده بودم، اما دروغ میگفتم چون هنوز او را نبخشیده بودم.
در مراسم ازدواجِ آدری وقتی برادرهایم را دیدم که کُت و شلوارهای مشکی پوشیدهاند، خشمم-از اینکه آنها ممکن است به جنگ بروند خشمگین بودم- تبدیل به ترس شد و شُن را بخشیدم. از طرفی بخشش، کارِ سختی نبود چون روز قیامت نزدیک بود.»
حجم
۴۳۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۶۸ صفحه
حجم
۴۳۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۶۸ صفحه
نظرات کاربران
لطفا این کتاب رو برای طاقچه بی نهایت قرار بدین
اول اینکه اسم کتاب جذبم کرد. و بعد اینکه سرگذشت واقعی کسی بود. کتاب برای من به طرز تکاندهنده ای پر از احساس همدردی بود. من شاید مصیبت های تارا رو نکشیدم اما به نوع دیگری درکش کردم. راهی که ناهموار است
سلام نمیشه این کتاب رو یا تخفیف بزارید یا تو کتابخانه همگانی ؟؟ ممنون میشممم
اینو رایگان کنید
من از خواندن این کتاب بسیار لذت بردم اصلا از دستم نمیوفتاد گاهی در بعضی قسمت ها منظور نویسنده واضح نیست چون خودش درست به یاد نمیاره یا اینکه کامل شرح نداده اما چیزی از لذت خوندنش کم نمی کنه به
به خوانندگان جدی ادبیات پیشنهاد میکنم حتما این کتاب رو بخونند . 💃
کتاب ارزش تلاش برای دچار نشدن به مرگ شناختی رو به زیبایی به تصویر کشیده و نیاز به دانستن و فهمیدن حتی تحت فشار شدید تفکرات و گاها تعصبات والدین را مورد تاکید قرار داده است
خیلی کتاب تاثیرگذاریه...انگیزه بخش برای مواقع خستگی...
خیلی زیبا و جذاب بود
داستان جالبی داشت مخصوصا برای دخترانی که در خانواده سنتی و مذهبی زندگی کردن میتونه ایده دهنده و امیدبخش باشه. تنها مشکلی که من دیدم از میانه کتاب تا انتها غلط های املایی زیادی به چشم میخوره و همچنین ترجمه