کتاب شواهد
معرفی کتاب شواهد
کتاب شواهد نوشته مارگارت اتوود، نویسنده مشهور کتاب «سرگذشت ندیمه» است که با ساخته شدن سریالش با بازی الیزابت ماس و ایوان استراهاوسکی مشهور شد. این داستان پانزده سال بعد از ماجرای «سرگذشت ندیمه» اتفاق میافتد و از سرنوشت سه زن میگوید که بهم گره خورده است.
این رمان را که با نام «اعترافات» و «وصیتها» هم منتشر شده با عنوان شواهد و با ترجمه سهیل سمی میخوانید.
درباره کتاب شواهد
مارگارت اتوود داستان شواهد را بعد از داستان سرگذشت ندیمه نوشت. ماجرایی که در این داستان میخوانید، پانزده سال بعد از وقایع آن رمان اتفاق میافتد. در این رژیم دیکتاتوری همه ادیان به جز دین رسمی کشور، ازدواج مجدد، طلاق، سقط جنین و همجنسگرایی غیرقانونی اعلام شده است. متخلفان مذهبی و سیاسی یا اعدام میشوند و یا به محیطهای سمی و خطرناک تبعید میشوند.
به دلیل فجایع زیست محیطی که اتفاق افتاده و عموما با نیروگاههای هستهای و پایگاههای دفع مواد سمی ارتباط دارد و همچنین بر طبق نظر سران حکومت، زنان بسیاری عقیم شدهاند. این موضوع فقط برای زنان رخ میدهد و مردان عقیم نمیشوند. آنهایی که بارور هستند، با مردان دیگر ازدواج میکنند تا برایشان بچه به دنیا بیاورند.
و حالا به داستان شواهد میرسیم: رژیم مذهبی و دیکتاتوری گیلیاد همچنان در قدرت است اما نشانههایی نیز پیدا شده که از افول قدرتشان حکایت میکند. در همین میان، سرنوشت سه زن به هم گره میخورد. خاله لیدیا که از سران حکومت است و در سرگذشت ندیمه نیز نقش پررنگی دارد. اگنس که در کودکی ربوده شده و در گیلیاد و با قوانین آنجا رشد کرده و بزرگ شده است و نیکول، که دختری از دنیای آزاد است.
اتوود در داستان شواهد در تلاش است تا پاسخی برای این پرسش پیدا کند: دیکتاتوری چگونه سر برمیآورد و دوام پیدا میکند؟ و در نهایت چگونه میتواند از مردمی آزاد، شهروندانی مطیع بسازد؟
کتاب شواهد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
داستان شواهد داستانی جذاب و تاثیرگذار است. اگر کتاب سرگذشت ندیمه را خواندهاید و یا به طور کلی به مطالعات در حوزه حقوق زنان و فمنیسم علاقه دارید، حتما این داستان را بخوانید.
درباره مارگارت اتوود
مارگارت اتوود زاده ۱۹۳۹ در کانادا است. او در کودکی دست به قلم شد و در شش سالگی اولین نمایشنامهاش را نوشت. مارگارت شعر هم میسرود. در سال ۱۹۵۷ تحصیلاتش را در کالج ویکتوریای دانشگاه تورنتو آغاز کرد و لیسانسش را در ۱۹۶۱ در رشته ادبیات انگلیسی به عنوان رشته اصلی و زبان فرانسوی و فلسفه به عنوان رشتههای جانبی گرفت.
اتوود تاکنون بیشتر از ۴۰ رمان، داستان کوتاه، داستان کودک و کتابهای غیر داستانی منتشر کرده است. او رئالیسم سنتی را در نگارش میپسندد و زنها شخصیت اصلی آثارش هستند.
آثار مارگارت اتوود همیشه مورد توجه منتقدان بوده و جوایزی مانند پرنسس آستوریاس، آرتور سی. کلارک و جایزهی بوکر نصیب او کردهاند.
«سرگذشت ندیمه»، «عروس فریبکار»، «گریس دیگر»، «اوریکس و کریک» و «چشم گربه» از آثار این نویسندهاند.
بخشی از کتاب شواهد
با لحنی آرامشبخش میگفت: «همه مردها اونطوری نیستن، دخترها. مردان بهتر شخصیتی ممتاز دارن. بعضیها از سر شرافت خویشتندارن. وقتی ازدواج کنین، همهچیز براتون طور دیگهای میشه، و هیچ هم ترسناک نیست.» خودش در این مورد تجربهای نداشت، چون عمهها ازدواج نمیکردند. یعنی اجازه ازدواج نداشتند. به همین دلیل بود که میتوانستند کتاب داشته باشند و بنویسند.
عمه استه میگفت: «وقتش که برسه، ما و پدر و مادرهاتون در نهایت عقل و درایت براتون شوهر انتخاب میکنیم، پس لزومی نداره بترسین، فقط درسها رو یاد بگیرین و یقین داشته باشین که بزرگترهاتون به شما کمک میکنن تا همیشه بهترین کار رو انجام بدین؛ و اینطوری همهچیز همونطور پیش میره که باید بره. دعا میکنیم که همینطور بشه.»
اما با وجود لبخندهای صمیمانه عمه استه و چالهای قشنگ گونهاش، روایت عمه وایدلا از حوادث آینده در ذهنها جا افتاده بود. حرفهایش در کابوسهایم نمود پیدا میکرد: فروپاشیدن و شکستن گلخانه، و بعد دریده و پاکوب و تکهتکه شدن زیر سمها، و پارههای صورتی و سفید و آلبالوییرنگ پراکنده بر سطح زمین. تصور بزرگ شدن، یعنی بزرگتر شدن و رسیدن به سن ازدواج، برایم هولناک بود. چشمم از انتخابهای درایتمندانه و عاقلانه عمهها چندان آب نمیخورد. از این واهمه داشتم که عاقبت با مرد هرزه مهارناپذیری ازدواج کنم.
پوشیدن لباس صورتی، سفید و آلبالوییرنگ برای دخترهای خاصی مثل ما قانون بود. دختران معمولی از خانوادههای فرودست همیشه یک رنگ لباس میپوشیدند... شنلهای زشت و خاکستری با راهراههای رنگی، درست مثل لباسهای مادرانشان. آنها حتی گلدوزی و ظریفدوزی یا قلاببافی هم یاد نمیگرفتند، فقط دوختودوز ساده و ساختن گلهای کاغذی و کارهای ملالآور اینچنینی. آنها را برخلاف ما از قبل برای ازدواج با بهترین مردها __ با پسران یعقوب و دیگر فرماندهان یا پسرانشان __ انتخاب نمیکردند. البته اگر بر و رو داشتند، امکان داشت وقتی بزرگ میشدند، انتخاب شوند.
هیچکس اینجور مسائل را به زبان نمیآورد. نباید به جذابیتمان مینازیدیم و دست به صورتمان می بردیم، این کار بیحیایی بود؛ و البته به قیافه جذاب دیگران هم نباید توجه میکردیم. اما ما دخترها از حقیقت آگاه بودیم. اینکه در مجموع خوشگل بودن بهتر از زشت بودن است. حتی عمهها هم به خوشگلترها بیشتر توجه میکردند. اما اگر از پیش انتخاب میشدیم، دیگر خوشگلی چندان مهم نبود.
حجم
۴۳۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۵۸۷ صفحه
حجم
۴۳۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۵۸۷ صفحه
نظرات کاربران
بینظیر و جذاب واقعا میخکوب میکنه خواننده رو ترجمه سلیس و روان بخصوص اگه سریال داستان ندیمه رو دیده باشین خیلی براتون جالبتره
از بین همه ترجمه ها این نسخه شباهت بیشتری به متن انگلیسی داره. مارگارت اتوود خیلی ادبی و با تشبیه های زیبا می نویسه که این مترجم خیلی زیبا به فارسی ترجمه کرده.
ترجمه با متن اصلی گاها تفاوت داره، اما باز هم روان محسوب میشه.
خواندن این کتاب را به کسانی که سرنوشت یک ندیمه را خوانده اند یا سریال آن را دیده اند توصیه می کنم. بویژه شخصیت عمه لیدیا درخور تامل است.
سرگذشت ندیمه یه چیز دیگه بود