دانلود و خرید کتاب شواهد مارگارت اتوود ترجمه سهیل سُمّی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب شواهد

کتاب شواهد

انتشارات:نشر ثالث
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۱۰ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب شواهد

کتاب شواهد نوشته مارگارت اتوود، نویسنده مشهور کتاب «سرگذشت ندیمه» است که با ساخته شدن سریالش با بازی الیزابت ماس و ایوان استراهاوسکی مشهور شد. این داستان پانزده سال بعد از ماجرای «سرگذشت ندیمه» اتفاق می‌افتد و از سرنوشت سه زن می‌گوید که بهم گره خورده است.

این رمان را که با نام «اعترافات» و «وصیت‌ها» هم منتشر شده با عنوان شواهد و با ترجمه سهیل سمی می‌خوانید. 

درباره کتاب شواهد

مارگارت اتوود داستان شواهد را بعد از داستان سرگذشت ندیمه نوشت. ماجرایی که در این داستان می‌خوانید، پانزده سال بعد از وقایع آن رمان اتفاق می‌افتد. در این رژیم دیکتاتوری همه ادیان به جز دین رسمی کشور، ازدواج مجدد، طلاق، سقط جنین و همجنس‌گرایی غیرقانونی اعلام شده است. متخلفان مذهبی و سیاسی یا اعدام می‌شوند و یا به محیط‌های سمی و خطرناک تبعید می‌شوند. 

به دلیل فجایع زیست محیطی که اتفاق افتاده و عموما با نیروگاه‌های هسته‌ای و پایگاه‌های دفع مواد سمی ارتباط دارد و همچنین بر طبق نظر سران حکومت، زنان بسیاری عقیم شده‌اند. این موضوع فقط برای زنان رخ می‌دهد و مردان عقیم نمی‌شوند. آن‌هایی که بارور هستند، با مردان دیگر ازدواج می‌کنند تا برایشان بچه به دنیا بیاورند. 

و حالا به داستان شواهد می‌رسیم: رژیم مذهبی و دیکتاتوری گیلیاد همچنان در قدرت است اما نشانه‌هایی نیز پیدا شده که از افول قدرتشان حکایت می‌کند. در همین میان، سرنوشت سه زن به هم گره می‌خورد. خاله لیدیا که از سران حکومت است و در سرگذشت ندیمه نیز نقش پررنگی دارد. اگنس که در کودکی ربوده شده و در گیلیاد و با قوانین آنجا رشد کرده و بزرگ شده است و نیکول، که دختری از دنیای آزاد است.

اتوود در داستان شواهد در تلاش است تا پاسخی برای این پرسش پیدا کند: دیکتاتوری چگونه سر برمی‌آورد و دوام پیدا می‌کند؟ و در نهایت چگونه می‌تواند از مردمی آزاد، شهروندانی مطیع بسازد؟ 

کتاب شواهد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

داستان شواهد داستانی جذاب و تاثیرگذار است. اگر کتاب سرگذشت ندیمه را خوانده‌اید و یا به طور کلی به مطالعات در حوزه حقوق زنان و فمنیسم علاقه دارید، حتما این داستان را بخوانید.  

درباره مارگارت اتوود 

مارگارت اتوود زاده ۱۹۳۹ در کانادا است. او در کودکی دست به قلم شد و در شش سالگی اولین نمایش‌نامه‌اش را نوشت. مارگارت شعر هم می‌‌سرود. در سال ۱۹۵۷ تحصیلاتش را در کالج ویکتوریای دانشگاه تورنتو آغاز کرد و لیسانسش را در ۱۹۶۱ در رشته ادبیات انگلیسی به عنوان رشته اصلی و زبان فرانسوی و فلسفه به عنوان رشته‌های جانبی گرفت.

اتوود تاکنون بیشتر از ۴۰ رمان، داستان کوتاه، داستان کودک و کتاب‌های غیر داستانی منتشر کرده است. او رئالیسم سنتی را در نگارش می‌پسندد و زن‌ها شخصیت اصلی آثارش هستند.

آثار مارگارت اتوود همیشه مورد توجه منتقدان بوده و جوایزی مانند پرنسس آستوریاس، آرتور سی. کلارک و جایزه‌ی بوکر نصیب او کرده‌اند.

«سرگذشت ندیمه»، «عروس فریبکار»، «گریس دیگر»، «اوریکس و کریک» و «چشم گربه» از آثار این نویسنده‌اند.

بخشی از کتاب شواهد

با لحنی آرامش‌بخش می‌گفت: «همه مردها اون‌طوری نیستن، دخترها. مردان بهتر شخصیتی ممتاز دارن. بعضی‌ها از سر شرافت خویشتن‌دارن. وقتی ازدواج کنین، همه‌چیز براتون طور دیگه‌ای می‌شه، و هیچ هم ترسناک نیست.» خودش در این مورد تجربه‌ای نداشت، چون عمه‌ها ازدواج نمی‌کردند. یعنی اجازه ازدواج نداشتند. به همین دلیل بود که می‌توانستند کتاب داشته باشند و بنویسند.

عمه استه می‌گفت: «وقتش که برسه، ما و پدر و مادرهاتون در نهایت عقل و درایت براتون شوهر انتخاب می‌کنیم، پس لزومی نداره بترسین، فقط درس‌ها رو یاد بگیرین و یقین داشته باشین که بزرگ‌ترهاتون به شما کمک می‌کنن تا همیشه بهترین کار رو انجام بدین؛ و این‌طوری همه‌چیز همون‌طور پیش می‌ره که باید بره. دعا می‌کنیم که همین‌طور بشه.»

اما با وجود لبخندهای صمیمانه عمه استه و چال‌های قشنگ گونه‌اش، روایت عمه وایدلا از حوادث آینده در ذهن‌ها جا افتاده بود. حرف‌هایش در کابوس‌هایم نمود پیدا می‌کرد: فروپاشیدن و شکستن گلخانه، و بعد دریده و پاکوب و تکه‌تکه شدن زیر سم‌ها، و پاره‌های صورتی و سفید و آلبالویی‌رنگ پراکنده بر سطح زمین. تصور بزرگ شدن، یعنی بزرگ‌تر شدن و رسیدن به سن ازدواج، برایم هولناک بود. چشمم از انتخاب‌های درایتمندانه و عاقلانه عمه‌ها چندان آب نمی‌خورد. از این واهمه داشتم که عاقبت با مرد هرزه مهارناپذیری ازدواج کنم.

پوشیدن لباس صورتی، سفید و آلبالویی‌رنگ برای دخترهای خاصی مثل ما قانون بود. دختران معمولی از خانواده‌های فرودست همیشه یک رنگ لباس می‌پوشیدند... شنل‌های زشت و خاکستری با راه‌راه‌های رنگی، درست مثل لباس‌های مادرانشان. آن‌ها حتی گلدوزی و ظریف‌دوزی یا قلاب‌بافی هم یاد نمی‌گرفتند، فقط دوخت‌ودوز ساده و ساختن گل‌های کاغذی و کارهای ملال‌آور این‌چنینی. آن‌ها را برخلاف ما از قبل برای ازدواج با بهترین مردها __ با پسران یعقوب و دیگر فرماندهان یا پسرانشان __ انتخاب نمی‌کردند. البته اگر بر و رو داشتند، امکان داشت وقتی بزرگ می‌شدند، انتخاب شوند.

هیچ‌کس این‌جور مسائل را به زبان نمی‌آورد. نباید به جذابیتمان می‌نازیدیم و دست به صورتمان می بردیم، این کار بی‌حیایی بود؛ و البته به قیافه جذاب دیگران هم نباید توجه می‌کردیم. اما ما دخترها از حقیقت آگاه بودیم. این‌که در مجموع خوشگل بودن بهتر از زشت بودن است. حتی عمه‌ها هم به خوشگل‌ترها بیش‌تر توجه می‌کردند. اما اگر از پیش انتخاب می‌شدیم، دیگر خوشگلی چندان مهم نبود.

معرفی نویسنده
عکس مارگارت اتوود
مارگارت اتوود

مارگارت اتوود یکی از تحسین‌شده‌ترین نویسندگان عصر حاضر، از آن دست هنرمندانی است که می توان نام «همه‌فن‌حریف» را بر آن‌ها نهاد. نویسنده، منتقد ادبی و شاعر پرکاری که نه‌تنها به‌واسطه‌ی درخشش در عرصه‌ی ادبیات، بلکه به دلیل ویژگی‌های شخصیتی و فعالیت‌های انسان‌دوستانه‌‌اش مقبولیت و محبوبیت بالایی نزد هواداران خود کسب کرده است. با این‌که آثار ادبی اتوود اغلب با مضامین فمنیستی و اسطوره‌ای‌اش شناخته شده و در حوزه‌ی ادبیات علمی-تخیلی قرار می‌گیرد، اما سبک نوشتاری او از فرمول‌های عادی این ژانر گذر کرده و به شیوه‌ای نمادین، مرزهای رئالیسم سنتی را گسترش می‌دهد؛ از این رو مرور زندگینامه او و مسیری که جهت خلق آثار ارزشمندی چون رمان «سرگذشت ندیمه» پیموده است، برای علاقه‌مندان به ادبیات از جذابیت، و برای متخصصان این امر از اهمیت بالایی برخوردار است.

HeLeN
۱۳۹۹/۱۱/۲۲

بی‌نظیر و جذاب واقعا میخکوب میکنه خواننده رو ترجمه سلیس و روان بخصوص اگه سریال داستان ندیمه رو دیده باشین خیلی براتون جالبتره

Donya
۱۴۰۰/۰۲/۱۳

از بین همه ترجمه ها این نسخه شباهت بیشتری به متن انگلیسی داره. مارگارت اتوود خیلی ادبی و با تشبیه های زیبا می نویسه که این مترجم خیلی زیبا به فارسی ترجمه کرده.

Dayan
۱۴۰۱/۰۳/۰۱

ترجمه با متن اصلی گاها تفاوت داره، اما باز هم روان محسوب میشه.

پریسا
۱۴۰۰/۰۶/۱۲

خواندن این کتاب را به کسانی که سرنوشت یک ندیمه را خوانده اند یا سریال آن را دیده اند توصیه می کنم. بویژه شخصیت عمه لیدیا درخور تامل است.

hanie
۱۳۹۹/۱۰/۲۵

سرگذشت ندیمه یه چیز دیگه بود

«هیچ‌کس دلش نمی‌خواد بمیره. اما بعضی آدم‌ها نمی‌خوان فقط به شیوه‌هایی که بهشون اجازه داده می‌شه زندگی کنن.»
HeLeN
وقتی با شما کار شرم‌آوری می‌کنند، بخشی از آن بی‌شرمی به وجود آدم نشت می‌کند. آدم احساس می‌کند چرک و کثیف شده است.
HeLeN
همه‌چیز را، هرچه هست، توی خودت می‌ریزی تا عاقبت بدترین بخش ماجرا را پشت سر می‌گذاری. بعد که به جای امنی رسیدی، تمام اشک‌هایی که پیش‌تر فرصت سرازیر شدن بر گونه‌هایت را نیافته‌اند ناگهان از چشمانت سرازیر می‌شوند.
HeLeN
اما ما دخترها از حقیقت آگاه بودیم. این‌که در مجموع خوشگل بودن بهتر از زشت بودن است.
MehradAria
زیردستانی که ناگهان به قدرت می‌رسند اغلب اوقات به بدترین سوءاستفاده کنندگان از این قدرت تبدیل می‌شوند.
HeLeN
این گندکاری‌ها طلا نیست، اما می‌توان سودهای غیرمادی از آن‌ها برد: دانش قدرت است، به خصوص دانشی که مایهٔ رسوایی‌ست.
HeLeN
قدم اول را برمی‌داریم، و برای رهانیدن خودمان از پیامدهایش، گام بعدی را هم برمی‌داریم. در دورانی شبیه به دوران ما، فقط دو مسیر وجود دارد: صعود یا سقوط.
HeLeN
نوشتن ممکن است خطرآفرین باشد.
MehradAria
بعدها به این فکر کردم که چطور ایوب راضی شد خداوند بچه‌های جدیدی به او قالب کند و بعد توقع داشته باشد او وانمود کند آن بچه‌های مرده اصلاً اهمیتی نداشته‌اند.
Mostafa F
او به من مدیون است، اما همین مسئله ممکن است برای آدم مایهٔ دردسر شود. بعضی از آدم‌ها زیاد از مدیون بودن خوششان نمی‌آید.
HeLeN
طولانی شدن حیات سیاسی‌ام سه دلیل دیگر هم دارد. اول این‌که رژیم به من نیاز دارد. من، با مُشتی آهنین در روکشی چرمی با آستری پشمی، طرف زنانهٔ این ماجرا را کنترل می‌کنم و همه‌چیز را منظم و مرتب نگه می‌دارم. درست مثل خواجهٔ حرم، فقط برای انجام همین کار گماشته شده‌ام. دوم این‌که در مورد رهبران خیلی چیزها می‌دانم __ چیزهایی خیلی کثیف __ و آن‌ها درست نمی‌دانند که من ممکن است با این اطلاعات چه اسنادی گردآوری کرده باشم. اگر اعدامم کنند، ممکن است اطلاعاتم در بارهٔ آن کثافت‌کاری‌ها درز کند. ممکن است با خودشان فکر کنند که مبادا از سر احتیاط اسنادی جمع کرده باشم، که اگر این‌طور فکر کنند، حق هم دارند. سوم این‌که من رازدارم. تک‌تک مردان رده‌بالا همیشه حس کرده‌اند که جای رازهایشان در سینهٔ من امن است؛ اما همان‌طور که غیرمستقیم اشاره کرده‌ام، فقط تا جایی که خودم در امان باشم این کار را می‌کنم.
HeLeN
ملانی به دست‌دوم می‌گفت «محبوبِ پیشین» چون عقیده داشت «دست‌دوم» یعنی «استثمارشده».
HeLeN
بازوها پوشیده، موها پوشیده و تا پیش از پنج‌سالگی دامن‌ها باید تا زانو، و پس از این، باید تا پنج سانت بالای قوزک می‌بود، زیرا هوا و هوس مردها هولناک بود، و این عطش باید مهار می‌شد.
MehradAria
آن بیرون، در جهان پهناورِ بلاخیز و تباه‌ازگناه، ما گل‌های ارزشمندی بودیم که باید در گل‌خانه‌های شیشه‌ای از وجودمان محافظت می‌شد، وگرنه ممکن بود گلبرگ‌هایمان دریده و وجودمان پاره‌پاره و لگدکوبِ عطش سیراب‌ناشدنیِ مردانی شود که ممکن بود در هر کنج‌وکناری به کمین ما نشسته باشند.
سپید
«طوری نگاهت می‌کنه که انگار واقعاً می‌بینتت.» آدم‌های زیادی چشمشان به من افتاده بود بی آن‌که واقعاً من را ببینند.
HeLeN
این‌جا بهشت نیست. این‌جا صحنهٔ ماروپله است، و با این‌که من زمانی در بالاترین نقطهٔ نردبانی به درخت زندگی تکیه داده بودم، حالا ماری نیشم زده و از بالای نردبان پایین افتاده‌ام. دیدن سقوط من برای دیگران چه لذت‌بخش بود!
HeLeN
مخترع آینه به اکثر قریب‌به‌اتفاق ما چندان لطفی نکرده، یعنی به حتم تا پیش از آن‌که بدانیم چه‌شکلی هستیم خوشبخت‌تر بودیم.
HeLeN
«زندگی که فقط مو نیست.» حرفی که البته درست است، اما این هم درست است که مو به خاطر زندگی‌ست. مو حکم شعلهٔ شمع بدن را دارد، و با کم‌فروغ شدن این شعله، بدن هم تحلیل می‌رود و آب می‌شود.
HeLeN
عمه وایدلا گفت داشتن دوست صمیمی منجر به راه افتادن پچ‌پچ و نقشه‌کشی و رازداری می‌شود، و نقشه‌کشی و رازورمز هم باعث نافرمانی خداوند می‌شود، و این نافرمانی به نوبهٔ خود به شورش مبدل می‌شود، و دختران شورشی تبدیل به زنان شورشی می‌شوند، و زن شورشی حتی از مرد شورشی هم بدتر است، چون مردان شورشی فوقش خائن می‌شوند، اما زنان شورشی زناکار می‌شوند.
HeLeN
در پارک‌ها تاب هم بود، اما چون ممکن بود باد دامن‌هایمان را پس بزند و پاهایمان در معرض دید قرار بگیرد، نباید به انجام چنین کار وقیحانه‌ای فکر می‌کردیم. فقط پسرها می‌توانستند طعم این آزادی را بچشند؛ فقط آن‌ها می‌توانستند روی تاب اوج بگیرند و فروبیایند. فقط آن‌ها اجازه داشتند در آسمان پربکشند. حتی تا به امروز هم سوار تاب نشده‌ام. هنوز هم تاب‌سواری یکی از آرزوهایم است.
HeLeN

حجم

۴۳۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۵۸۷ صفحه

حجم

۴۳۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۵۸۷ صفحه

قیمت:
۲۹۳,۵۰۰
تومان