دانلود و خرید کتاب رز سفید، جنگل سیاه اوین دمپسی ترجمه پگاه فرهنگ مهر
تصویر جلد کتاب رز سفید، جنگل سیاه

کتاب رز سفید، جنگل سیاه

نویسنده:اوین دمپسی
امتیاز:
۴.۳از ۱۳۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب رز سفید، جنگل سیاه

کتاب رز سفید، جنگل سیاه، رمانی از اوین دمپسی، عاشقانه‌ای پرشور و حرارت است که در دل جنگ جهانی دوم اتفاق می‌افتد. کتاب رز سفید، جنگل سیاه را با ترجمه‌ی روان پگاه فرهنگ‌مهر بخوانید و از یک عاشقانه‌ی ناب لذت ببرید.

درباره‌ی کتاب رز سفید، جنگل سیاه

عشق همیشه می‌تواند راه خودش را باز کند. حتی در زمانی که دود و کثافت جنگ، تمام دنیا را در چنگال خودش گرفته است. رز سفید، جنگل سیاه هم یکی از همین روایت‌ها است که قدرت باورنکردنی عشق را نشان می‌دهد. داستان رز سفید، جنگل سیاه حول محور زندگی دختری آلمانی بنام فرانکا و رابطه‌ی احساسی و پر شورش با سربازی آمریکایی، در کشور آلمان است. داستان در بستر جنگ جهانی دوم اتفاق می‌افتد. اوین دمپسی توانسته است با توصیف‌های دقیقش، با نگاه ریزبین و قلم توانایش که جزئیات را به خوبی می‌بیند و می‌پردازد، اثری خواندنی و منحصر به فرد خلق کند. داستانی که بر اساس واقعیت و اتفاقات حقیقی، نوشته شده است و با آغاز میخکوب‌کننده‌اش، شما را همراه خود می‌کند و تا انتها به دنبال خود می‌کشاند. 

کتاب رز سفید، جنگل سیاه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

اگر به رمان‌های عاشقانه علاقه دارید، حتما کتاب رز سفید، جنگل سیاه را بخوانید. 

بخشی از کتاب رز سفید، جنگل سیاه

لحافی ضخیم از برف بر زمین نشسته بود و تاجایی‌که چشم کار می‌کرد همه‌جا پوشیده از برف بود. چشمانش را بست و دو ثانیه تأمل کرد: زوزهٔ ترسناک باد، خش‌خش شاخه‌های درختان پوشیده از برف، صدای نفس‌ها و تپیدن قلبش. آسمان شب در بالای سرش از میان ابرها می‌درخشید. همچنان به راهش ادامه می‌داد و صدای کوفتن گام‌هایش به گوش می‌رسید. کجا برای این کار از همه بهتر بود؟ چه‌کسی پیدایش می‌کرد؟ فکر اینکه کودکانْ درحال برف‌بازی اتفاقی با بدن بی‌جانش برخورد کنند فراتر از تحملش بود. شاید بهتر بود بازمی‌گشت و حداقل یک روز دیگر به خودش رحم می‌کرد. اشک گوشهٔ چشمانش را پر کرد و از پوست یخ‌زدهٔ صورتش به پایین غلتید. به راهش ادامه داد.

ریزش برف بیشتر و بیشتر می‌شد. شال‌گردنش را روی صورتش بالا کشید. شاید عناصر طبیعی جانش را می‌گرفتند. این بهترین پایان ممکن بود: بازگشت به طبیعتی که تا این حد دوستش داشت. اصلاً چرا هنوز راه می‌رفت؟ از پرسه‌زدن در برف‌ها چه چیزی عایدش می‌شد؟ مطمئناً زمان آن رسیده بود که تسلیم شود و این عذاب را پایان دهد. دست در جیبش برد و سطح فلزی هفت‌تیر پدرش را از پس دستکش‌هایش لمس کرد.

نه، هنوز نه. همچنان به راهش ادامه داد. دیگر هرگز کلبه را نخواهد دید یا اصلاً هیچ‌چیز و هیچ‌کس را. هرگز پایان جنگ یا سقوط نازی‌ها یا محاکمهٔ آن مرد دیوانه را برای جرم‌هایش نخواهد دید. به هانس فکر کرد، به صورت زیبایش، حقیقت نهفته در چشمانش و شجاعت باورنکردنی در قلبش. حتی فرصت نکرد برای آخرین بار در آغوشش بگیرد تا بگوید او تنها دلیلی است که وی همچنان باور دارد عشق می‌تواند در این جهان عجیب و مضحک وجود داشته باشد. آن‌ها سرش را قطع کردند، آن را به درون تابوت کنار بدنش انداختند و در کنار خواهر و بهترین دوستش دفنش کردند.


ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
۱۳۹۹/۱۰/۰۸

داستانی فوق العاده زیبا بعد از مدت ها بالاخره یه رمان عالی رو خوندم و از خوندن تک تک واژهاش لذت بردم نمی تونی کتاب و رها کنی و قلم نویسنده و اتفاقات داستان تورو باخودش پیش می‌بره شجاعت و

- بیشتر
Maryam R
۱۳۹۹/۱۲/۱۲

فرانکا گربر زن ۲۶ ساله‌ایه که میخواد به زندگیش پایان بده، اون اومده تا تو دامنه کوهستان توی برفا اونقدر راه بره تا بمیره و شاید هیچکس تا آب شدن برفا نفهمه چه بلایی سرش اومده. زندگی براش دیگه هیچ

- بیشتر
Agha_M@hdiar
۱۴۰۰/۰۲/۱۶

📌قبل از خوندن این کتاب یک کتاب تاریخی غیرداستانی به نام گشتاپو از انتشارات کتاب پارسه خوندم و باعث شد که تجربه خواندن این کتاب برام خاص باشه👌👌 داستان پردازی کتاب خیلی خوب بود و همون جور که گفتم اگر از

- بیشتر
hmd@
۱۳۹۹/۱۱/۲۹

واقعا پنج ستاره برای این رمان کمه، رمانی واقعی که تلفیقی از عشق، ترس و اظطراب و غافلگیری در دوره جنگ جهانی دوم و قدرت نمایی نازی هاست . اونقدری کشش و هیجان داشت که توی مدت زمان کوتاهی تموم

- بیشتر
سوما فتحی
۱۳۹۹/۰۴/۲۴

مگه میشه عاشق این کتاب نشد؟ فوق العاده س.

Mim.besharat
۱۴۰۰/۰۱/۳۱

"آنان که کتاب‌ها را می‌سوزانند، در پایان، مردم را نیز خواهند سوزاند." بیایید به هشتاد و هشت سال قبل سفر کنیم؛ به‌شب کتاب‌سوزان نازی‌ها! به دهم ماه‌ مه سال ۱۹۳۳، به‌زمانی که بیش از ۲۵هزار جلد کتاب که در تضاد با

- بیشتر
لیلا
۱۳۹۹/۰۵/۲۵

خواندن این رمان را توصیه می کنم. داستانی واقعی از آلمان و نازی ها در زمان جنگ.

reyhaneh
۱۳۹۹/۱۲/۲۳

خیلی عالی بود به نظر من اوج داستان تو قسمت آخر داستان بود اگه جور دیگه ای تموم میشد اصلا خوشم نمی امد ولی عالی بود بخصوص اونجا که جان جلوی کامیون رو میگیره فقط کاش اخرشو هم خلاصه نمی کرد و

- بیشتر
fariba
۱۳۹۹/۱۰/۱۴

کتاب زیبایی بود،از خوندنش خسته نشدم و دوست داشتم تا آخر ادامه بدم،شخصیت اصلی داستان خیلی خوب بود زن قوی و با اراده در عین حال با احساسات زیبا

Shiva D
۱۳۹۹/۰۶/۱۴

داستانش متفاوت و جالب بود در مورد جنگ جهانی دوم و از زبان خانم آلمانی

«سعی کن نگران چیزهایی نباشی که روشون کنترلی نداری
کاربر ۳۴۷۰۷۰۶
اجازه نده هیچ‌کس بهت بگه کی هستی یا درونت چی‌ها داری. فقط تو این رو می‌دونی.
یك رهگذر
«آنان که کتاب‌ها را می‌سوزانند، در پایان، مردم را نیز خواهند سوزاند.»
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
هیچ خداحافظی زیبایی وجود ندارد.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
احساس می‌کرد دوباره زندگی می‌کند، زندگی واقعی، نه‌فقط خوردن و خوابیدن و نفس‌کشیدن، نه‌فقط وقت گذراندن، زندگی باارزش.
یك رهگذر
«سعی کن نگران چیزهایی نباشی که روشون کنترلی نداری.»
Atefe
«سعی کن نگران چیزهایی نباشی که روشون کنترلی نداری.»
n re
«هیچ‌وقت دیر نیست، نه تا وقتی توی ریه‌هات نفس و توی رگ‌هات خون داری.
Mahdizadeh
هیچ‌وقت دیر نیست، نه تا وقتی توی ریه‌هات نفس و توی رگ‌هات خون داری.
یك رهگذر
ایدئولوژی فراگیر نازی‌ها این خیابان‌ها را در این شهر زیبا مسموم و منحرف کرده بود. این ایدئولوژی زندگی شاد و راحت را به‌خصوص برای زن‌ها ناممکن کرده بود. هیچ زنی اجازه نداشت دکتر، وکیل، کارمند دولت یا قاضی باشد. هیئت‌منصفهٔ دادگاه تنها باید مردها می‌بودند. به زنان برای تصمیم‌گیری اعتماد نمی‌شد؛ گفته می‌شد آن‌ها بیش‌ازحد تحت‌تأثیر احساساتشان قرار می‌گیرند. زنان حق رأی نیز نداشتند، اما درهرصورت رأی‌دادن چه اهمیتی داشت؟ تمامی احزاب به‌جز سوسیالیست‌های ملی غیرقانونی شده بودند. زنان آلمانی اجازهٔ آرایش‌کردن یا رنگ‌کردن موهایشان را نداشتند. درعوض سه عدد «ک» ی بسیار مهم از سنین پایین در گوش بچه‌ها زمزمه می‌شدند: کیندر (کودکان)، کیرشه (کلیسا) و کوشه (آشپزخانه).
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
«سعی کن نگران چیزهایی نباشی که روشون کنترلی نداری.»
راضیه
برای سارا، «فقط شیش ماه دیگه می‌تونی زندگی کنی» به این معنا بود که «سال دیگه می‌بینمت تا حرفت رو پس بگیری».
Agha_M@hdiar
همیشه چیزی هست که مجرمان فراموش می‌کنند، هرقدر هم که فکر کنند دقیق عمل کرده‌اند.
یك رهگذر
«آنان که کتاب‌ها را می‌سوزانند، در پایان، مردم را نیز خواهند سوزاند.»
میمی
هیچ‌کس مُبلغ‌های مسلح رو دوست نداره.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
هیچ‌وقت دیر نیست، نه تا وقتی توی ریه‌هات نفس و توی رگ‌هات خون داری.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
تا زمانی‌که با خودمون روراست باشیم و اجازه ندیم اون‌ها روحمون رو زخمی کنن برنده‌یم.»
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
«آنان که کتاب‌ها را می‌سوزانند، در پایان، مردم را نیز خواهند سوزاند.»
Agha_M@hdiar
این مرد جدید، این هیتلر، به‌عنوان فردی تازه‌به‌دوران‌رسیده و به‌عنوان جوکی مسخره شناخته می‌شد. حزب سوسیالیست ملی او هرگز بیش‌از ۳۷ درصد رأی را به دست نیاورد، اما رئیس‌جمهور او را صدراعظم نامید. درهرصورت «این سرجوخهٔ اتریشی»، آن‌طورکه رقبایش صدایش می‌کردند، چندان دوام نمی‌آورد.
Agha_M@hdiar
آن‌ها دختران را مجبور می‌کردند مفهوم مسخرهٔ شغل موردعلاقه‌شان را فراموش کنند. بسیار مهم بود در خانه بمانند و پسران قدرتمندی را به دنیا آورند که روزی به رایش خدمت کنند. این نقشی بود که یک زن باید در آلمان مدرن بازی می‌کرد و بسیاری از دخترانی را که در دوران جوانی‌اش می‌شناخت با این موضوع کنار آمده بودند. بسیاری از آن‌ها صلیب مادر را دریافت کرده بودند؛ مدالی که نازی‌ها به مادرانی می‌دادند که بیش‌از پنج کودک سالم آریایی به دنیا می‌آوردند.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ

حجم

۲۵۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۵۶ صفحه

حجم

۲۵۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۵۶ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰
۷۰%
تومان