کتاب فصل نان؛ داستانهای کوتاه
۴٫۴
(۳۰)
خواندن نظراتمعرفی کتاب فصل نان؛ داستانهای کوتاه
در مجموعه داستان «فصل نان» علیاشرف درویشیان،۶ داستان دیگر از داستانهای کوتاه این نویسنده را که پرچمدار ادبیات واقعگرایانه و مردمی ایران دهه چهل و پنجاه است، بخوانید.
خر نفتی، دکان بابام، آبگوشت آلوچه، یک روز، عشق و کاهگل و بابای معصومه نام داستانهای این مجموعهاند.
بخشی از داستان «آبگوشت آلوچه»:
«وقتی به کوچه رسیدیم، ننه که توی حیاط پای حوض ظرف میشست داد زد:
هله هوله نخریدها! شکمتان درد میگیرد، پولتان را بدهید خرما، یا چیزی که سیرتان بکند.»
خواب آلود و خسته به راه افتادیم. آفتاب تازه به لب بامهای بلند و به نوک چنارها تابیده بود. گنجشکها سر و صدا میکردند. از روی پشتبامهای دور پشهبندها در زیر نور خورشید میدرخشیدند و چشم ما را میزدند. هر سه خمیازه میکشیدیم. تابستان بود اما هنوز سوز سرمایی از ته کوچههای آبپاشی شده به تنم میخورد. دلم شور میزد. سردم بود و تنبل بودم. دلم میخواست برگردم به خانه و بخوابم. دستهایم را زنبه ناسور کرده بود.
صاحب خانهٔ ما در بالای شهر خانهٔ دیگری میساخت. من و اکبر و اصغر میرفتیم و برایش کار میکردیم. خاک غربال میکردیم، آجر و خشت جلو دست بنا میبردیم، سنگ میکشیدیم و با زنبه نخاله برای پرکردن کف اتاقها جمع میکردیم. صاحب خانه قول داده بود که دست آخر پس از تمام شدن خانهاش برای هر کدام ما یک دست کت و شلوار بخرد.
هر روز ننه پول ناهارمان را میداد و روانهمان میکرد. از میان تیمچه که میگذشتیم، با دیدن سینیهای بامیه پایمان سست میشد.
مینشستیم کنار سینی بامیه فروش و هرچه پول داشتیم میدادیم و بامیه میخوردیم و تا شب گرسنه و بیپول به سر میبردیم.
ننه با کار خیاطی خرج خانه را درمیآورد. خواهر کوچکمان عذرا هم کمکش میکرد. بابا رفته بود باغ اجاره کرده بود. تابستانها کارش همین بود.»
همراه آهنگهای بابام؛ داستانهای کوتاه
علیاشرف درویشیان
یحیای زاینده رودکیهان خانجانی
باغ اناریمحمد شریفی نعمتآباد
خدا مادر زیبایت را بیامرزدحافظ خیاوی
رژ قرمزسیامک گلشیری
اعترافات هولناک لاک پشت مرده...مرتضی برزگر
ما این جا داریم می میریممریم حسینیان
سه گزارش کوتاه درباره نوید و نگارمصطفی مستور
آسمان کیپ ابرمحمود حسینیزاد
کاکا کرمکی پسری که پدرش درآمدسلمان امین
از این ولایت؛ داستانهای کوتاهعلیاشرف درویشیان
حکایت عشقی بی قاف بی شین بی نقطهمصطفی مستور
قصههای بندعلیاشرف درویشیان
انجیرهای سرخ مزارمحمدحسین محمدی
مارونبلقیس سلیمانی
پیاده روی در ماهمصطفی مستور
در راه ویلافریبا وفی
آواز کشتگانرضا براهنی
دویدن در میدان تاریک مینمصطفی مستور
هشت و چهل و چهارکاوه فولادی نسب
آبشوران
علیاشرف درویشیان
آبشورانعلیاشرف درویشیان
سلول ۱۸علیاشرف درویشیان
همراه آهنگهای بابام؛ داستانهای کوتاهعلیاشرف درویشیان
از این ولایت؛ داستانهای کوتاهعلیاشرف درویشیان
همراه آهنگهای بابامعلیاشرف درویشیان
از ندارد تا داراعلیاشرف درویشیان
فصل نانعلیاشرف درویشیان
به رنگ زندگی؛ La couleur de la vieابراهیم سلیمی کوچی
حجم
۵۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
حجم
۵۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
قیمت:
۲۲,۵۰۰
۱۱,۲۵۰۵۰%
تومان
نظرات کاربران
در زندگی شخصیت اصلی، درد نان از وقتی چشم باز کرده شروع شده و تا وقتی کتاب بسته میشه هم وجود داره. محتوای کتاب برای ماها آشناست و زیاد ازش خوندیم، شاید که تکراری باشه، اما من به شخصه از
کتاب فصل نان کتابی است بسیار زیبا با نگارشی روان و جذاب. همانطور که از عنوان کتاب مشخص است نویسنده در این داستان کوشیده به دغدغه نان، فقر و دشواریهای مربوط به قشر فقیر جامعه بپردازد. نویسنده در این کتاب
واقعا کتاب خوبیه، من سالها پیش خواندم. نوشتار کتاب پر از سادگی و صمیمیت و احساسه
«افسوس توی این دنیا کاه را جلوی سگ میگذارند و استخوان را پیش اسب.»
وصف حال حاضر هم هست با وجود گذشت زمان
مجموعه داستانهای غم انگیز ولی واقع گرایانه از فقر
چقدر انسان های بزرگی مانند عمو غلام حسین رو دوست دارم، انسان هایی که در سختی های زندگی ممکنه خیلی چیزها رو از دست بدن ولی شرافت رو نه، و چقدر با وجود فقر مادی، ثروتمند و غنی اند. . این خاطرات تلخ و
این مجموعه داستان، داستان های بهم پیوسته و اونطور که من فهمیدم ماجراهای زندگی خود نویسنده است. داستانها درباره فقر و غم نان یک پسر نوجوانه که تابستانها پیش اوستا بناها کار می کنه تا هزینه تحصیل سال بعد خود
داستان درد و رنج مردمی که گویا با رنج زاده شده و به رنج جان دادند .
درود در صفحه 23 کتاب ماجرای نیاز علی ندارد واژه - رگ گردن - به اشتباه_ رنگ گردن - نوشته و نیاز به اصلاح دارد