دانلود و خرید کتاب پدر حضانتی دیدیه کوولائر
تصویر جلد کتاب پدر حضانتی

کتاب پدر حضانتی

معرفی کتاب پدر حضانتی

کتاب پدر حضانتی نوشتۀ دیدیه ون کولارت و ترجمۀ بنفشه فریس آبادی است. نشر چشمه این کتاب را روانۀ بازار کرده است. نویسنده، این اثر، در حال صحبت کردن دربارۀ پدر خودش است؛ پدری شگفت‌انگیز. رمان «پدر حضانتی»، جایزهٔ مارسل پانیول را در سال ۲۰۰۷ نصیب این نویسنده کرد.

درباره کتاب پدر حضانتی

کتاب پدر حضانتی دربارۀ پدرِ نویسنده، دیدیه ون کولارت، است. پدر او، خودش را «روحی آزاد می‌دانست که برای جوراب پوشیدن هم به کمک نیاز دارد.سربازِ کهنه‌کار و خلع‌سلاح‌شده‌ای که برای امدادرسانی به کسانی که کمتر از خودش معلول بودند همیشه اعلام آمادگی می‌کرد.» این شخصیت، چنان ماندگار و دوست‌داشتنی است که سوگوارانش در مراسم تدفین پیوسته یک پرسش را در ذهن‌شان تکرار می‌کردند: «بعد از این دیگر چه کسی مرا خواهد خنداند؟»

ون کولارت در انتخاب نثر و سبک نگارش این اثر داستانی، به روحسۀ پدرش نزدیک شده است. این کتاب، ترکیبی از حال‌وهوای تراژدی و کمدی است. گذار ناگهانی از اندوهِ مرگ به نیروی حیات و هم‌زمانی وضعیتی مضحک با غمی وصف‌ناپذیر.

شخصیت پدر، در این رمان، مردی بشّاش و بذله‌گو است که باولع و اشتها غذایش را می‌خورد اما زیرِ میزِ غذاخوری پای راستش را از شدت درد دور پای چپش حلقه کرده و با مشت روی آن ضربه می‌زند.

خواندن کتاب پدر حضانتی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره دیدیه ون کولارت

دیدیه وَن کولارت در سال ۱۹۶۰ در شهر نیسِ فرانسه به دنیا آمد. او یک نویسندهٔ بلژیکی‌تبار است. این نویسنده، به مارسل اِمه و رومن گاری (دوست دوران دبیرستانِ پدرش) علاقهٔ زیادی دارد.

ون کولارت، از هشت‌سالگی با هدف کسب درآمد تصمیم گرفت رمان‌هایش را منتشر کند. او در مسیر پرتلاطم تخیل، خلق و انتشار آثارش بارها از سوی ناشران فرانسوی طرد شد تا سرانجام در سال ۱۹۸۱، پس از سیزده سال نوشتنِ پیوسته، مورد تأیید یکی از ناشران قرار گرفت و از آن پس آثار منتشرشده‌اش علاقه و توجه مخاطبان بسیاری را به خود جلب کرد.

ون کولارت نمایشنامه‌نویسی، فیلمنامه‌نویسی و کارگردانی دو فیلم را در پروندهٔ هنری خود گنجانده است. از آثار مهمّ او می‌توان به ماهی عشق (جایزهٔ روژه نیمیه، ۱۹۸۴)، تعطیلات یک روح (جایزهٔ گوتنبرگ، ۱۹۸۷)، مسیر یک طرفه (جایزهٔ گنکور، ۱۹۹۴)، شب قبل در قرن پانزدهم، شاهدان ازدواج و... اشاره کرد.

رمان «پدر حضانتی» اثر او، جایزه مارسل پانیول را در سال ۲۰۰۷ نصیب این نویسنده کرد. این رمان، در حقیقت، ادای دین و احترام دیدیه به پدرش «رِنه وَن کولارت»، وکیل برجسته، داستان‌پردازِ شوخ‌طبع و تأثیرگذارترین شخصیت در زندگی این نویسنده است.

بخشی از کتاب پدر حضانتی

«اولین‌بار که مُردی هفت سال و نیمم بود. زودتر از وقتِ پیش‌بینی‌شده از یک جشن تولد به خانه برگشته بودم که صدای تو را از اتاق‌تان شنیدم، «به‌هرحال روزی که دیگه نتونم راه برم، یه گلوله تو سرم شلیک می‌کنم. شما که نمی‌خواید مدام صندلی چرخ‌دارِ من رو هُل بدید؟ ها؟ نمی‌خوام دیدیه رو وادار به این کار کنم.»

دیگر بین عصاهایت هم قادر به ایستادن نبودی. درحالی‌که اشک در چشمانم حلقه زده بود، لبخند زدم. این ویژگی همیشگی خودِ تو بود؛ فداکاری خودخواهانه. هر چند اگر حق انتخاب می‌داشتم، هُل دادن صندلی چرخ‌دار را به راه رفتن پشت‌سر یک تابوت ترجیح می‌دادم؛ اما زندگی، زندگی تو بود، انتخابت را کرده بودی و من تو را به‌خوبی می‌شناختم، نباید برای متقاعد کردنت خود را بیهوده خسته می‌کردم. شخصِ مقابلْ تو بودی؛ آقای وکیل.

آن روز را تماماً سوگواری کردم و تصمیم گرفتم نویسنده شوم. پیش از این‌ها ویروس تخیل را با داستان‌های سریالی بی‌سروته که هر شب وقت خواب برایم تعریف می‌کردی، به من منتقل کرده بودی. چه شغلی می‌توانست از قصه‌پردازی در اتاق خودم و در آرامش محضْ زیباتر باشد؟ بدون مشتری یا همکار، بدون رئیس بالای سرم.

اولین موضوعِ نوشته‌هایم، زندگی بود: در آن‌ها قصه‌هایم را محک می‌زدم، آن‌ها را سروسامان می‌دادم و با توجه به واکنش‌های دیگران تغییراتی در آن‌ها اعمال می‌کردم. اول برای آن‌که معاصرانْ خوانندهٔ آثارم باشند آن‌ها را به موش‌های آزمایشگاهی‌ام بدل می‌کردم. با دقتی فوق‌العاده دروغ می‌گفتم. با توجه به مخاطبانم برای خود زندگی‌های گوناگون می‌ساختم و آن‌ها را روی برگه‌های کوچکْ یادداشت می‌کردم تا اشتباه نکنم. آگاهانه خلق ادبی و دروغ‌پردازی را درهم می‌آمیختم.»

ᶜʳᶻ
۱۴۰۰/۰۲/۱۹

🐉_به شدت جذب کتاب شدم (((: فکر نمیکردم خوندن زندگینامه ی افرادی که ابدا نمیشناختمشون اینقدر جالب باشه...! . طرز نگارش کتاب باعث میشد خودتو تو تک تک اون خاطره های جنجالی شریک بدونی و خودتو جزئی از خانواده ی کولارت ها

- بیشتر
محمدقاسم
۱۳۹۸/۱۲/۱۸

سلام عزیزان لطفاً در مورد کتاب نظر بدید نه کد تخفیف😨

Shiva
۱۳۹۹/۰۵/۲۸

کتاب خوبی بود نویسنده خیلی قشنگ جزئیات و احساسات خودش رو در طول زندگی بیان کرده بود

Elahe.Ed
۱۳۹۸/۱۲/۱۸

من این کتاب رو خیلی دوست داشتم، خوندنش رو توصیه می کنم😌😊

پوریا
۱۳۹۹/۰۴/۲۰

همونطور که در توضیحات گفته شده این کتاب ترکیبی از کمدی و تراژدیه، و انقدر خوبه که میتونه شما رو در آن واحد به گریه بندازه و بخندونه. کتاب حاصل عمیق ترین و صادقانه ترین احساسات نویسنده است و این

- بیشتر
hiba
۱۳۹۹/۰۵/۲۵

کتاب یه جورایی زندگینامه خود نویسنده است بااین تفاوت که به صورت نامه وار برای پدرش اینارومینویسه... ازخاطراتش، احساساتش، کارهایی که پدرش براش انجام داده و... بیشتر مثل این میمونه که پسر موفقیت هاش رومدیون پدر میدونه وبرای جبران ویاشاید

- بیشتر
Behzad Ezzati
۱۳۹۹/۰۱/۰۵

جناب ون کولارت این کتاب را به یاد پدرش نوشته است. اثر خیلی شخصی است و به نظرم همین موضوع جذابش می‌کند.

mitra
۱۳۹۸/۱۲/۱۹

چرا وقتی که رایگان نیست نوشتین رایگان؟؟؟

mohammad
۱۳۹۹/۰۵/۱۱

ترجمه بسیار عالی و روان بود

آوا داوودی فر
۱۳۹۹/۰۵/۰۲

کتاب خیلی خوب و زیبایی بود ولی فکر می کنم اگر از شاخ و برگ های اضافی کم می کرد و فقط قسمت های خیلی جالب و حذاب رو منتشر می کرد خیلی بهتر بود. نتونستم تا اخر بخونم چون

- بیشتر
جز ادامه دادن، چه می‌توان کرد؟
ᶜʳᶻ
به‌رغم همهٔ تلاش‌هایم، به‌محض آن‌که بمیرم برای همیشه از یکدیگر جدا خواهیم شد
ᶜʳᶻ
چه شغلی می‌توانست از قصه‌پردازی در اتاق خودم و در آرامش محضْ زیباتر باشد؟ بدون مشتری یا همکار، بدون رئیس بالای سرم.
.ً..
زمان می‌گذرد و دوستان تغییر می‌کنند.
ᶜʳᶻ
پُرحرف اما دیواری از سکوت
ᶜʳᶻ
آن‌چه داشتم در نظرم بیهوده بود و آن‌چه آرزوی داشتنش را داشتم، بسیار دور از دسترس بود.
ᶜʳᶻ
شخصیت‌های اصلی فیلمش به صورتی مختصر و کوتاه ظاهر می‌شود.
گیسو
می‌خندید. مثل همیشه، برای آن‌که نگذارد کسی چیزی احساس کند
ᶜʳᶻ
«همه‌مون می‌میریم. این دلیل خوبی نیست واسه این‌که آدم خودش رو زنده‌زنده دفن کنه.»
ᶜʳᶻ
بی‌شک از فقدان نگاهت، صدایت، خنده‌ات و دستت بر شانه‌ام، رنج می‌برم، اما هنوز فضای زیادی در زندگی من برای توست. حتا اگر این فضا، چنان که احساس می‌کنم، کم‌کم موجب تهی شدن محیطِ اطرافم شود.
ᶜʳᶻ
اگر هرگز برایم در بچگی اتفاق نیفتاده بود که از فاصلهٔ خیلی نزدیک به کسی شلیک کنم، به این دلیل بود که همهٔ فشنگ‌هایم را روی کاغذ خالی می‌کردم
ᶜʳᶻ
اول باید بی‌عدالتی رو شناخت: بی‌عدالتی‌ای که یا قربانیش هستیم یا بدون این‌که بخوایم مسببش هستیم.
.ً..
آورل گفت «سازمان ملل چیه؟» گی دو بلِگور توضیح داد «یعنی همهٔ کشورهای دنیا که جمع می‌شن دور هم و تصمیم می‌گیرن کجا جنگ بشه.»
سیویل
«بعد از این دیگر چه کسی مرا خواهد خنداند؟»
Hamed
حدود ده سال بعد یک‌بار به من گفتی «می‌تونستیم اومبرتو اِکو رو به سرقت ادبی محکوم کنیم. جنایتی که توی نام گل سرخ اتفاق می‌افته از هر لحاظ شبیه داستان توئه!» پی‌گیر ماجرا نشدیم؛ زیرا این احتمال که این نویسندهٔ ایتالیایی، آبونهٔ ژالون (روزنامهٔ مربوط به درس دینی دبیرستانِ ما در جنوب نیس) باشد، خیلی کم بود.
سایه
دستم را فشار دادی و خیلی ساده گفتی «دوسِت دارم.» موجی از احساسات در سینه‌ام به خروش آمد و هنگامی که درد دوباره داشت پایم را تصرف می‌کرد، بی‌اختیار گفتم «به پدری قبولت می‌کنم.»
ح.گ.میر
از زمانی که به سن بلوغ رسیده بودم، هر سال بهار، زشت‌تر از سال قبل می‌شدم.
Sayna sedigh
زمانی که واقعیت این تعادل را زهرآگین می‌کرد و درهم می‌شکست، تنها پادزهر من، خیال بود.
سایه
به من اخطار داده بودی که پیش از آن‌که چیزی را آرزو کنم درست‌وحسابی دربارهٔ آن فکر کنم، چون اگر بر فرض محال نیروهای مخفی آسمانی آن آرزو را برآورده کنند، باید مسئولیت نتایج آن را بر عهده بگیرم.
سایه
«سازمان ملل چیه؟» گی دو بلِگور توضیح داد «یعنی همهٔ کشورهای دنیا که جمع می‌شن دور هم و تصمیم می‌گیرن کجا جنگ بشه.»
Mary gholami

حجم

۳۰۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۱۷ صفحه

حجم

۳۰۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۱۷ صفحه

قیمت:
۴۸,۰۰۰
۲۴,۰۰۰
۵۰%
تومان