نظرات درباره کتاب پدر حضانتی و نقد و بررسی خوانندگان | طاقچه
تصویر جلد کتاب پدر حضانتی

نظرات کاربران درباره کتاب پدر حضانتی

۳٫۷
(۷۸)
ᶜʳᶻ
🐉_به شدت جذب کتاب شدم (((: فکر نمیکردم خوندن زندگینامه ی افرادی که ابدا نمیشناختمشون اینقدر جالب باشه...! . طرز نگارش کتاب باعث میشد خودتو تو تک تک اون خاطره های جنجالی شریک بدونی و خودتو جزئی از خانواده ی کولارت ها ببینی(: . شما رو به ماجراهای جناب رنه و نویسنده ی کار بلدِ این کتاب یعنی دیدیه ون کولارت دعوت میکنم(: ☆☆☆☆☆
ᶜʳᶻ
٫
نیلوفر🍀
سلام فرشته عزیز💕 احتمالا من رو نمیشناسی ولی من همیشه شما رو دنبال می کردم:) فقط خواستم بگم تولدتون مبارک❤ با آرزوی بهترین ها براتون:)❤
ᶜʳᶻ
اسکای جانم.... نه متاسفانه ندارم جلد دوم رو 😢😕🙄🖐🏻🖐🏻🖐🏻 و اما به شدّّّّتتتتت خوشحالم که اینقدر جذبش شدیییی 😍😍😍😍 " •🐉• "
محمدقاسم
سلام عزیزان لطفاً در مورد کتاب نظر بدید نه کد تخفیف😨
Shiva
کتاب خوبی بود نویسنده خیلی قشنگ جزئیات و احساسات خودش رو در طول زندگی بیان کرده بود
Elahe.Ed
من این کتاب رو خیلی دوست داشتم، خوندنش رو توصیه می کنم😌😊
پوریا
همونطور که در توضیحات گفته شده این کتاب ترکیبی از کمدی و تراژدیه، و انقدر خوبه که میتونه شما رو در آن واحد به گریه بندازه و بخندونه. کتاب حاصل عمیق ترین و صادقانه ترین احساسات نویسنده است و این احتمالا مهمترین مزیت و جذابیت اون هست.
hiba
کتاب یه جورایی زندگینامه خود نویسنده است بااین تفاوت که به صورت نامه وار برای پدرش اینارومینویسه... ازخاطراتش، احساساتش، کارهایی که پدرش براش انجام داده و... بیشتر مثل این میمونه که پسر موفقیت هاش رومدیون پدر میدونه وبرای جبران ویاشاید هم برای فروکش کردن احساس خلائی که بعدازمرگ پدرش داره، این کتاب رومینویسه تابه احساساتش سروسامون بده... احساس کردم یه جورایی بهم ریخته است ونظم خاصی توی بیان خاطراتش نداره وتوی یه قسمت های کوچیکی سردرگمی پیش می اومد که زیاد نبود ولی خب ازکتابایی که دوست داشته باشم معرفی کنم نبود ووسطای کتاب دیگه جذابیتش روبرام ازدست دادودلم میخواست هرچه زودترتمومش کنم...
Behzad Ezzati
جناب ون کولارت این کتاب را به یاد پدرش نوشته است. اثر خیلی شخصی است و به نظرم همین موضوع جذابش می‌کند.
mitra
چرا وقتی که رایگان نیست نوشتین رایگان؟؟؟
Mitra
دیروز که روز پدر بود تا آخر شب رایگان بود
Mitra
تا پایان دیشب رایگان بود
mohammad
ترجمه بسیار عالی و روان بود
آوا داوودی فر
کتاب خیلی خوب و زیبایی بود ولی فکر می کنم اگر از شاخ و برگ های اضافی کم می کرد و فقط قسمت های خیلی جالب و حذاب رو منتشر می کرد خیلی بهتر بود. نتونستم تا اخر بخونم چون به صفحه س ۳۰۰ که رسیدم جذابیتش دیگه خیلی کم شده بود
esmat
واقعا کتاب خوبیه اوایلش کنی سنگین و خسته کننده ست ولی هر چی جلوتر میریم روان تر میشه در رابطه رفتار متقابل پدر و فرزند واقعا کتاب خوبیه
Morteza
سلام دوستان من تو‌ گردونه طاقچه سه روز بی نهایت برنده شدم چطور ازش استفاده کنم . شرمنده مجبور شدم اینجا بپرسم .
a.m
خواهش میکنم
میس سین
اجباری به خرید کتاب بعد از اون سه روز نیست. فقط باید بدونید توی اون سه روز میتونید کتابهای داخل کتابخونه رو بخونید و بعدش دیگه دسترسی به اون کتاب ندارید.
Morteza
ممنون از راهنماییتون
کافه کتاب
کتاب بسیار قشنگی بود فقط کمی از داستانهایی که توسط راوی گفته میشد خیلی قابل فهم نبود ولی بعضی داستانهایی هم که توسط راوی گفته میشد بسیار عالی و قشنگ بود
maryamf14
من کلا این مدل کتاب از زبان سوم شخص رو نمیپسندم ، کلا جذبم نکرد
حسین محمدی
یک اتوبیوگرافی ازخودش وپدرش که البته قهرمان این رمان واقعی پدرش بودکه با استادی تمام حالات وروحیات پدرومادربزرگش واطرافیان رابه تصویرکشیده بود
پریسا
یک کتاب کاملا روون و زیبا...
Hadith
جاذبه نداشت برام کسل کننده است
بالاجا کیشی
کتاب کشکول یا به‌زبانِ اجنبی‌ها کولاژی‌ست از تصاویر دور و نزدیک پدرِ نویسنده. نویسنده، کتاب را خطاب به پدرش که توی بسترِ مرگ افتاده بود نوشته است و انگاری این‌را در ادای دِین به پدر انجام داده است. پدری که در ذهنِ او، به یک دوست می‌مانست. همراه، مأنوش، غم‌خوار، حامی و راه‌گشا. او را در همه‌ی مجالست و هم‌نشینی با دوستانش می‌بُرد. دوستانی از سنخ گالری‌داری و نقاش و مُجری تلویزیون و...پا به پای‌اش گام برمی‌داشت که او ناشری برای کتابهای‌اش پیدا کند. به ترفند و حیله و بازی کردنِ نقشی که بتواند؛ تعریف و تمجید کتابِ در راه را به ذهن ناشر بیاندازد. به رنجی که در خفا متحمل می‌شد و به لبخندی که همیشه‌ی خدا بر لبش بود؛ تا او را از سختی‌ها دورش نگه می‌داشت. و آن‌قدری به فکرش بود که حتی برای بعدِ مرگش، پدر او را به امانِ دوست صمیمی‌اش سپرده بود. بخش بخشِ کتاب به عکس‌های خاطره‌انگیزی می‌مانند که خیلی‌ها همین‌طور اتفاقی به‌جایی از در یخچال و در و دیوار خانه‌شان می‌چسبانند. از خودش، پدرش، مادرش، مادربزرگ‌های‌اش، مادربزرگ پدرش، دوستانش.. پدر در راهِ عزیمت به بیمارستانِ محل تولد پسر، تصادف کرده بود و از آن به بعد تا عمر داشت در جنگ و جدال با عوارض ناشی از آن تصادف، سعی کرده بود که به هر نحو ممکن، رنج این تن رنجور را از چشم خانواده دور نگه دارد و پسر هنوز که خُردسالی بیش نبود؛ "پدر علیل و عصابه‌دست و عبوس را که به‌عنوان پدر شخصیت چندان درخشانی نداشت" را پیش دوستان هم‌کلاسی‌اش تکذیب کرده بود. و زمان بُرده بود تا پسر به "پدری که با اجداد و ریشه‌ی اشرافی" خود کاری نداشت و به "غلبه‌ی نیروی خنده بر درد و پیشی گرفتن شوخی بر رنج" که در او یافته بود؛ بی‌اختیار او را "به پدری قبول کرده بود." و این پدر آن‌چنان در دل پسر جا باز کرده بود که به باوری که به جاودانگی روح داشت؛ هم‌چنان تصاویری از این روح جاودان پدر را از گپ‌وگفت‌های اطرافیانش رصد می‌کرد. جایی‌که شش‌ماه پس از مرگِ پدر، یکی از دوستانش که هرگز پدر را ندیده بود خبرش می‌داد که روح پدرِ او را با شورت قرمز زنونه دیده بود. این همان شورتی بود که مادر، در اضطرار اعزامِ پدر به بیمارستان، به تنش کرده بود. پسر، تصاویر درخشانی از پدرش در ذهن داشت. در ازدواج اولش، به‌محض اطلاع از رابطه‌ی همسرش با دوستِ صمیمی خود، سعی کرده بود که هرچه‌زودتر به این رابطه‌ی زناشویی خاتمه دهد و پسر سال‌ها پس از آن رخداد، این واکنش پدرش را این‌گونه می‌ستود که :«به‌خاطر جریحه‌دار شدن غرور و بزرگی خود، به چیزی فکر نمی‌کردی مگر آن‌که در اقدامی تلافی‌جویانه خودت را برای خوشبختی دیگران قربانی کنی.» در انتقام از محضرداری که در هم‌دستی با عموی پدر، خواسته بود که داروندارشان را بالا بکشد؛ پدر در سیزده‌سالگی به تپانچه‌ای که تیری در خشاب نداشت و ولی او نمی‌دانست؛ روی به محضردار شلیک کرده بود. برای ازدواج با زن اولش کلودی هم، هیچ انگیزه‌ای در کارش نبود جز این‌که چون فکر می‌کرد که حتمن مانند پدرش در سنین جوانی خواهدمُرد؛ به اعزام به جنگ تن داده بود تا حتی در ازدواج اولش هم نوعی از فداکاری یافته بود. با این‌که کتاب به‌نوعی اتوبیوگرافی‌ست؛ ولی به جهت لحن و قالب روایتی که نویسنده برای خود اختیار کرده است؛ بیش‌تر به یک رُمان نزدیک‌تر است. سرشت و سرنوشتی که او از تأثیر عمیق پدرش به ارث برده است به‌خوبی با آن کُلاژی که برای قالب روایت انتخاب شده؛ به احوالات خواننده هم راه یافته است. در برخی از موقعیت‌ها، روایت از جهت نوع رخدادها هم به رُمان نزدیک شده است.
کاربر ۳۵۶۶۰۹۳
بسیارعالی. توصیفی از بهترین پدر دنیا. سرشار از احساسات. طنز مطبوع و دلنشین
محمد
بدون شک میتونم بگم بهترین اثری بود که میشد در رابطه با ارتباطات یک پدر و پسر خوند. بجای کتاب میتونم بگم نامه‌ی بلندی از پسر به پدر که توی اون بدون هیچ روتوش و سانسوری از محبت، عشق، علاقه، صداقت، دوستی و... بین خودشون صحبت میکنه. از بچگی خودش شروع میکنه و اتفاقات مختلف رو با پدرش مرور میکنه و چاشنی زیبای طنز وسط ماجراهای ناراحت کننده آدم رو میخکوب میکنه تا با لذت هرچه بیشتری این نامه بلند بالا رو بخونه. نمونه دیگه‌ی همچین نوشته‌ایی رو شاید بشه نامه‌ایی به پدر کافکای بزرگ دونست، هرچند دوکتاب سراسر روابط بین پسر و پدر رو روایت میکنن اما تلخی و گزندگی کافکا موضوع دیگه‌اییه و روایات طنزگونه ون‌کولارت موضوع دیگه‌ایی. به شخصه کتاب رو به شدت دوست داشتم و نثر نویسنده و صد البته ترجمه‌ی‌ زیبای کتاب رو به شدت ستایش میکنم.
narvan
اولین کتابی است که از ونکولارت خوندم. قلم بسیار توانایی داره توصیفات قوی در بیان شخصیت‌ها استفاده کرده.
Shima
بسیار عالی بود، لذت بردم، من هم عاشق پدرم هستم
Sima_D
متن کتاب یه جورایی از هم گسیخته بود مرتب جلو و عقب میرفت و نمی شد درست باهاش ارتباط برقرار کنی. اوایل کتاب جذاب تر بود ولی رو به آخر خسته کننده میشد
کاربر ۱۴۵۳۹۹۶
خوب بود
Rastin
نوشته رایگان، ولی بازم پول میخواد، چرا؟؟
گیسو
فقط برای 24 ساعت رایگان شده بود .دیر رسیدید
آیه
دیروز رایگان بود امروز برا منم قیمت داره
adilipour
اوایلش برام جذاب بود ولی بعدش کلافه‌کننده شد
ebi khajavi
رایگان؟
ZBrhn
ما چن ساعت دیر رسیدیم. الان بعد نصف شبه دوشنبه ۱۹ ام حساب میشه 😟
Mahsa
رایگان نیست که ...
میمْ؛ مثلِ مَنْ
از ساعت ۱۲ احتمالا از رایگان بودن خارج شده
ماراتن
ممنون چشمه ممنون طاقچه 🌹

حجم

۳۰۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۱۷ صفحه

حجم

۳۰۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۱۷ صفحه

قیمت:
۴۸,۰۰۰
۲۴,۰۰۰
۵۰%
تومان