دانلود و خرید کتاب دریاچه بنانا یوشیموتو ترجمه مژگان رنجبر
تصویر جلد کتاب دریاچه

کتاب دریاچه

دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۵از ۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب دریاچه

کتاب دریاچه نوشتهٔ بنانا یوشیموتو و ترجمهٔ مژگان رنجبر است. کتاب کوله پشتی این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر در بین نامزدهای نهایی جایزهٔ ادبی آسیا، سال ۲۰۱۱، قرار داشته است؛ یک عاشقانهٔ آرام و متفاوت ژاپنی.

درباره کتاب دریاچه

رمان دریاچه اولین‌بار در سال ۲۰۰۵ منتشر شد. این رمان به زن جوانی می‌پردازد که پس از مرگ مادرش به توکیو نقل مکان می‌کند؛ با این امید که این فقدان را پشت سر بگذارد و به‌عنوان یک گرافیست کار کند. او ساعت‌های بسیاری را پشت پنجره می‌ایستد و به بیرون خیره می‌شود؛ تا اینکه درمی‌یابد به دیدن مردی که آن‌سوی خیابان از پنجرهٔ خود به بیرون خیره شده، عادت کرده است. این ۲ شخصیت بالاخره رابطه‌ای نه‌چندان مطمئن شکل می‌دهند. زن می‌فهمد که مرد، قربانی نوعی ضربهٔ روحی شدید در دوران کودکی بوده است. او هنگام ملاقات با ۲ تن از دوستان مرد در کنار دریاچه‌ای زیبا، شروع به کنار هم گذاشتن سرنخ‌هایی می‌کند که به او نشان می‌دهند، شاید چیزی که مرد در کودکی تجربه کرده بوده، با یک فرقهٔ مذهبی عجیب در ارتباط بوده است. دریاچه روایت شکل‌گیری رابطهٔ میان این ۲ جوان است که در آپارتمان‌های جداگانه که پنجره‌هایشان روبه‌روی یکدیگر قرار گرفته، زندگی می‌کنند. «ناکاجیما» و «چی هیرو» کم‌کم عاشق هم می‌شوند، اما نه یک عشق آتشین و پرشور؛ بلکه یک عشق آرام که به مرور زمان شکل می‌گیرد.

این کتاب داستان عشق به خانواده، والدین و فرزندان هم هست و اینکه این روابط چگونه می‌توانند زندگی هر فردی را به‌صورت کامل تغییر داده و تحت‌تأثیر خود قرار دهند. داستان کتاب دریاچه کمی معماگونه و رازآلود هم هست.

خواندن کتاب دریاچه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ژاپن و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره بنانا یوشیموتو

بنانا یوشیموتو (Banana Yoshimoto) ۲۴ ژوئیهٔ ۱۹۶۴ در توکیو متولد شد. این نام، نام مستعاری است که نویسندهٔ ژاپنی، «ماهوکو یوشیموتو»، برای خود انتخاب کرده است. او علت انتخاب این نام مستعار، «بنانا»، را علاقه‌اش به گل درخت موز عنوان می‌کند. این نویسندهٔ ژاپنی در رشتهٔ ادبیات از دانشگاه نیهون فارغ‌التحصیل شد و از سال ۱۹۸۷ نوشتن را آغاز کرد. او در داستان‌هایش به زندگی و مسائلی می‌پردازد که جوانان عصر معاصر با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنند. از میان آثار بنانا یوشیموتو می‌توان به کتاب‌های «دریاچه»، «آشپزخانه»، «خداحافظ تسوگومی»، «سایهٔ مهتابی» و «مارمولک» اشاره کرد. آثار او شامل ۱۲ رمان و ۷ مجموعه‌مقاله است که روی‌هم‌رفته بیش از ۶ میلیون نسخه از آن‌ها در سرتاسر جهان به فروش رفته است. موضوعات نوشته‌های یوشیموتو را قدرت عشق، خانواده و تأثیر مرگ نزدیکان بر روحیهٔ انسانی تشکیل می‌دهد. او ۲ موضوع اصلی آثارش را «فرسودگی جوانان ژاپنی در ژاپن معاصر» و «چگونگی تأثیر تجربیات هولناک بر شکل‌گیری زندگی شخص» عنوان می‌کند.

بخش‌هایی از کتاب دریاچه

«اولین باری که ناکاجیما شب ماند، خواب مادر مرحومم را دیدم.

شاید با او بودن در یک اتاق، بعد از مدت‌ها تنهایی علتش بود.

از زمانی که من و پدرم در اتاق مادرم در بیمارستان می‌ماندیم، کنار کسی نخوابیده بودم.

من مدام از خواب می‌پریدم و سپس، آسوده‌خاطر از اینکه او هنوز نفسش بند نیامده بود دوباره می‌خوابیدم. کف زمین در بیمارستان از آنچه شما توقع دارید گرد و خاکی‌تر است، و من دراز می‌کشیدم و به گلولهٔ پرزی که همیشه درست در یک‌جا قرار داشت خیره می‌شدم. خوب نمی‌خوابیدم، و هر گاه دستخوش بدخوابی می‌شدم، صدای قدم‌های پرستارانی را می‌شنیدم که از راهرو پایین می‌رفتند و به‌نظرم می‌رسید در محاصرهٔ افرادی هستم که هر لحظه ممکن بود بمیرند، و عجیب آنکه حضور آن‌ها باعث می‌شد که آنجا، در بیمارستان، احساس آسودگی بیشتری نسبت به بیرون داشته باشم.

وقتی شرایط خیلی بد می‌شود، جنبه فیزیکی یک مکان است که باعث آرامش خاطر می‌شود.

خواب مادرم را از زمانی که فوت کرده بود ندیده بودم.

یا به بیان دقیق‌تر، به‌تدریج که خوابم می‌برد، گاهی اوقات او در تکه‌های گسسته‌ای از یک رؤیا ظاهر می‌شد، اما تا آن شب، او هرگز به آن وضوح و به آن درازا به خوابم نیامده بود. وقتی بیدار شدم، به نحوی این حس را داشتم که دوباره با او بودم، به صورتی واقعی، و بعد از یک دوره جدایی طولانی مدت.

گفتن این موضوع دربارهٔ فردی که مرده چیز عجیبی است، اما این‌گونه احساس می‌شد.

تا حدی می‌شود گفت که مادرم دو چهرهٔ متفاوت داشت. دو شخصیت، مانند شخصیت‌هایی متفاوت که در وجودش در رفت و آمد بودند.

یکی‌شان اجتماعی و شاد بود، زنی متعلق به دنیا که در لحظه زندگی می‌کرد و مثل آدم واقعاً راحتی به‌نظر می‌رسید که دور و برت باشد؛ شخصیت دیگر به شدت حساس و ظریف بود، مثل گل درشت و لطیفی که روی ساقه‌اش به‌نرمی تکان می‌خورد، و چنین به‌نظر می‌آمد که انگار ملایم‌ترین نسیم گلبرگ‌هایش را پخش و پراکنده می‌کرد.

تشخیص وجه گل مانند او راحت نبود، و مادرم که همیشه مشتاق خشنود کردن دیگران بود، سخت تلاش می‌کرد تا وجه جسور و آسان‌گیرش را پرورش دهد. به جای آن گل، این ویژگی خود را با عشق بسیار آبیاری، و با مورد قبول قرار گرفتن از جانب مردم بارورش می‌کرد.»

aylin
۱۴۰۲/۰۵/۳۰

سلام کتاب قشنگی بود فقط لطفا میشه کتاب او و گربه اش ام بیارید

«به خاطر حس پوچی، این‌قدر به خاطر مسائل مختلف می‌ترسیدم که نمی‌تونستم جور دیگه‌ای از خودم محافظت کنم. سعی کن این‌طوری نباشی، باشه؟ مطمئن شو که شکمت رو گرم نگه می‌داری، سعی کن آسوده و راحت باشی، هم از نظر قلبی و هم از نظر بدنی، و تلاش کن که مضطرب و عصبی نشی. مثل یک گل زندگی کن. تو این حق رو داری. این چیزیه که تو حتماً می‌تونی به دستش بیاری، برای تمام عمرت، و همین کافیه.»
FMG
«همیشه به‌نظر میاد که غذا درست کردن برای یک نفر اسراف کردنه. تلف کردن غذا و تلف کردن وقت. اما موقعی که برای دو نفر غذا می‌پزم همچین حسی ندارم.»
FMG
شما هرگز متوجه شاد بودن‌تان نمی‌شوید مگر در آینده.
FMG
بنابراین واقعاً نمی‌دانستم که آینده می‌توانست دربردارندهٔ چه مسائلی باشد. چنین چیزهایی، جدای از اینکه در نهایت چه نوعی از زندگی را از سر می‌گذراندم، رخ می‌دادند، و این مسائل چه خوب از آب درمی‌آمدند و چه بد، من تنها می‌بایست تلاشم را می‌کردم؛ کاری که این بار انجامش می‌دادم. باید رایحهٔ خوشایند آزادی‌ای را که به دست آورده بودم، هنگام به مشام رسیدنش فرو می‌دادم.
iscalledlostone

حجم

۱۵۲٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

حجم

۱۵۲٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

قیمت:
۳۷,۵۰۰
۲۶,۲۵۰
۳۰%
تومان