کتاب جایی به نام تاماساکو
۳٫۷
(۲۶)
خواندن نظراتمعرفی کتاب جایی به نام تاماساکو
«جایی به نام تاماساکو» اولین مجموعه داستان فلامک جنیدی ( -۱۳۵۱)، نویسنده و بازیگر است که در جایزه بنیاد هوشنگ گلشیری مورد تقدیر قرار گرفت.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
« تاریک بود. همیشه اتاقم از هال تاریکتر است. هوا که ابری باشد تاریکی بیشتر هم میشود. پایم را که روی سرامیک گذاشتم مورمورم شد. تنم داشت بیدار میشد. شیر دستشویی را باز کردم و رفتم توالت. این کار را که بکنم، تا از توالت برگردم آب شیر حسابی خنک شده. از آموزههای مادرم است. میگوید آب سرد پوست را سفت میکند. خیلی نگران سفتی پوستم نیستم. بیشتر به عادت میماند. تنها کاری که مشخصاً برای آن میکنم همین ورزش نصفهنیمه است. ظهر که از باشگاه زدم بیرون، رفتم شهر کتاب. روزهایی که میخواهم به خودم حال بدهم میروم شهر کتاب نیاوران. از خانهام دور است. شاید هم همین عزیزترش کرده».
توت فرنگی های اهلی
مهدی قلینژاد ملکشاه
بازی عروس و دامادبلقیس سلیمانی
خوشبختیکاترین مانسفیلد
وضعیت بنفشامیررضا مافی
روژییارفریده خرَمی
بیترسیمحمدرضا کاتب
مسئله زنها بودندعلی صالحی
هیچوقت پای زنها به ابرها نمیرسدمرضیه سبزعلیان
عشق در زمان ما: سه قصه روانشناختیچیستا یثربی
من آلیس نیستم ولی اینجا خیلی عجیبه!فرید حسینیان تهرانی
شبانهها (پنج داستان دربارهٔ موسیقی و شب)خجسته کیهان
داستان من نوشته شدقباد آذرآیین
و حالا عصر استطیبه گوهری
مردن به روایت مردادمرجان صادقی
نمیتوانم به تو فکر نکنم سیمامحمد حسینی
نه فردا، نه دیروزحسین تهرانی
حجم
۶۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۸۵ صفحه
حجم
۶۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۸۵ صفحه
قیمت:
۱۹,۰۰۰
۹,۵۰۰۵۰%
تومان
نظرات کاربران
واقعا یک جور داستان های بی سر و ته بود که پایان باز بودنش بشدت توی ذوق میزد.بجز داستان گربه های شهر هرروز زیادتر میشود، بقیه اش جالب نبود اصلا. شرمنده اما ارزش جایزه گلشیری رو نداشت و حتی نتونستم
"همیشه داشتنِ تکلیف احساس خوش آیندی بهم می دهد،باعث می شود روی تکلیفم تمرکز کنم و فکر هایی که مدام توی ذهنم تکرار می شوند،عقب تر بمانند."
سروته نداشت!
داستانای ایرانی ( بجز طنز و تاریخی ) خوندنش برام سنگینه ، و متاسفانه جذبم نکرد و نتونستم تمومش کنم ( فکر کردم داستانش طنزه )
الان میفهمم که کتاب خوندن چه قدر لذت داره ......خدارو شکر که هنوز هم دیر نشده.....
عالی بود . فوق العاده دوستش داشتم.
راستش به جز داستانی که هم نام با عنوان کتاب هست بقیه ی داستان ها چنگی به دل نمیزدند اما جالب بودند.
همه داستانها انگار در مورد یک شخصیت واحد بود، که در هر داستان یک اتفاق برایش می افتاد و نهایتا در داستان آخر به تاماساکو میرفت! ولی برای کار اول خانم جنیدی خوب و قابل تقدیر بود.داستان گربه های شهر
مجموعا من داستانهای کوتاه این کناب رو دوست نداشت. برای من گنگ بودن.
به جز داستان آخر، بقیه بی سر و ته، تلخ و نامفهوم بودن.