تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب پاهای آویزان آن زن
۲٫۳
(۸)
خواندن نظراتمعرفی کتاب پاهای آویزان آن زن
الهه علیخانی، نویسنده است.
«پاهای آویزان آن زن» مجموعهای است متشکل از ۱۰ داستان کوتاه.
داستانهای این مجموعه عبارت است از : «زنها جگر دوست ندارند»، «پاهای آویزان آن زن»، «بزرگ و برزو»، «همه چیز مثل رویا بود»، «چوری»، «چیزی که هست و نیست»، «قفس»، «عاقلی از قفس پرید»، «دویدن از ایرانشهر تا خود انقلاب» و «شهابها».
به اذعان برخی منتقدان، مهمترین ویژگی این مجموعه تبحر نویسنده در داستانپردازی، شخصیتپردازی و فضاسازی است.
در بخشی از داستان «زنها جگر دوست ندارند» میخوانیم:
« اصغر دستش را گذاشته روی بوق موتور و میخواهد روی اعصابم راه برود که میرود. سرم را از پنجره بیرون میآورم، توی دلم زهرماری میگویم و داد میزنم: «نزن بابا نزن اومدم» و لبهایش را میبینم که کمصدا و محو، مثل همیشه میگوید: «جیگرتو...» و دندانهایی که میریزد توی صورتش و یک ذره چشمی که قایم میشود پشت لپهای ورآمده قرمزش. حالم از این جملهاش به هم میخورد.
مانتویم را از روی دراور کنار پنجره قاپ میزنم و میدوم سمت در. نگاه میکنم توی آینه جالباسی و لبهایم را روی هم میکشم تا قرمزیِ رژلب گودی لبم را پر کند و قلوه لبهایم توی چشم بیاید. عکس مادرش مثل همیشه ایستاده کنار در و توی چشمهایش انگار اخم دارد. چتری موهایم را از زیر شال شل میکنم که وقتی اصغر حواسش نیست بریزد بیرون و میدوم توی راهپله و بعد از آن توی کوچه. اصغر نشسته و باز با آن لُنگ پارهاش زیر باک یاماهای سگیاش را میسابد. کلهاش را مماس شانهاش میکند. میدانم مثل همیشه دیده ندیده حسم کرده؛ ولی از جایش جم نمیخورد. انگار نه انگار که چند لحظه پیش محله را روی سر تُنکش گذاشته بود. تکه سنگی پیدا میکنم و هلش میدهم زیر کفشهایم و هی میبرم عقب، میآورم جلو تا هر وقت عشقش کشید و پاشد و موتور را روشن کرد، برویم».
هیچوقت پای زنها به ابرها نمیرسد![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
مرضیه سبزعلیان
کنار نیا مینامحمد حسینی
سالهای عقربمحمد بهارلو
مسئله زنها بودندعلی صالحی
خط تیره، آیلینماه منیر کهباسی
خلسههای زنانهمریم بیرنگ
کوچه پس کوچه های کودکیانی ارنو
دفترچه تلفن منفاطمه جعفریان
زنی از کوچه پشتیچیستا یثربی
درختم دلشوره داردفریده خرَمی
زن در پیادهرو راه میرودقاسم کشکولی
زنگ هفتممحمدمنصور هاشمی
مرادومحمدعلی آزادیخواه
فرشته از تهرانمژده الفت
پنجشنبههای سالنملیحه صباغیان
پیرمردی که داستان های عاشقانه می خواندلوئیز سپولودا
تازه عروسبهمن فرزانه
جایی به نام تاماساکوفلامک جنیدی
حجم
۷۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۰۳ صفحه
حجم
۷۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۰۳ صفحه
قیمت:
۵۱,۵۰۰
تومان
نظرات کاربران
خوب بود
چه مزخرف ، همه ش مثلث عشقی ، سوژه های تکراری و بی معنی حیف عمر عزیز م
خیلی خوبه من سبک نوشتن و ابهام و پیچیدگیه داستانها رو دوست دارم ممنونم از شما
داستان ها به معنای واقعی کلمه بی سر و ته، که قویا یک روزمرگی کسل کننده و بی سرانجام را برای آدم تداعی میکنند.