دانلود و خرید کتاب چرک فلامک جنیدی
تصویر جلد کتاب چرک

کتاب چرک

نویسنده:فلامک جنیدی
انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۸از ۲۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب چرک

«چرک» اولین رمان بلند فلامک جنیدی است که قصه زنی تنها را می‌گوید که معلم زبان است. زنی که در دنیای مدرن شهری امروزی به دنبال معنای زندگی خود می‌گردد. او عادات ناموزون و خاصی دارد. از خانواده، فامیل، شوهر، دوستان، محل کار و بطور کل تمام گذشته‌ای که روزی به آن تعلق داشته رانده شده و به طبقهٔ ششم ساختمانی پناه آورده است و زندگی در انزوا و تنهایی را تجربه می‌کند. وسواس هم از جمله صفات آزارنده‌ای است که همیشه و در همه حال با اوست و دست از سرش برنمی‌دارد. زن با خودش حرف می‌زند و این گفت‌وگوها اصلی‌ترین مشخصهٔ داستان است. سؤالات زن از خودش در مورد هر اتفاق و هر چیز ساده و پیش پا افتاده و یا هر چیزی که نظرش را جلب می‌کند لحظه به لحظه به سمت مخاطب پرتاب می‌شوند. جنیدی که پیشتر او را به عنوان یک بازیگر طنز موفق می‌شناختیم در این رمان منحصربه‌فرد سعی دارد پرده از چهرهٔ سیاه و زنندهٔ شهر بردارد و واقعیت‌های گزنده و تلخی را که هر روز در گوشه و کنار شهر و لابه لای آدم‌های بظاهر متمدن و امروزی جاری است، به رخمان بکشد
Omid r kh
۱۳۹۷/۱۰/۲۸

24 فلامک جنیدی نکته سنج است. او در صفحه ی رسمی اش فقط دوبار از کتابش نقل کرده است و متنی که برای یکی از این ها نوشته از تشویشش بر سر اینکه از کتابش در صفحه ی رسمی اش

- بیشتر
سینا
۱۳۹۷/۰۹/۲۵

عنوان کنایه آمیز "چرک" دارای دو وجه ظاهری و باطنی است. وجه ظاهری اشاره به همان معنایی دارد که در نخستین بخش‌های کتاب نظر را به خود جلب می‌کند و آن چرک کردن دندان شخصیت اصلی داستان است که دندانپزشک

- بیشتر
گلابتون بانو
۱۳۹۹/۰۱/۲۶

داستان روانی داره که خواننده رو همراه خودش میکنه، اما تمام اتفاقات و گره های داستان بدون باز شدن و مشخص شدن نتیجه رها میشن، هیچ چیز تو این داستان به سرانجام نمیرسه و همه چیز بلاتکلیف رها میشه! از

- بیشتر
zhm
۱۳۹۹/۰۹/۱۷

توصیفات دقیق هست. مکالمات درونی آدم ها بسیار به جا و صادقانه بیان شده به طوری که با جمله به جمله ی کتاب میشه ارتباط برقرار کرد. متن روانی هم داره.

Moti
۱۴۰۲/۰۸/۰۸

نیمه‌ی اول کتاب به شدت برام جذاب بود، با اینکه خیلی معمولی بود. هر صفحه‌ای که خوندم پیش خودم گفتم به‌به عجب متنی، عجب نویسنده‌ای ولی نیمه‌ی دوم به شدت عجیب و مزخرف بود. مخصوصا دو فصل آخر.

negar66
۱۴۰۱/۱۰/۱۴

داستان سلیقه من نبود و خوانش هم از نظر من جالب نبود و تند تند خوانده میشد و داستان رو گم میکردی درکل نتونستم کتاب رو تموم کنم .

kamrang
۱۳۹۷/۰۹/۲۰

لطفاً متن نمونه بیشتری بزارید!

atieh
۱۴۰۱/۰۹/۲۷

داستان پر از ابهام و سوال بود. کلی شخصیت بی‌ربط و ول تو داستان بود که نه دلیل حضورشون معلوم شد نه عاقبتشون. چرا زن اتقدر تنها بود؟ چرا از همه به جز مادرش متنفر بود؟ اصلا ماجرای بچه چی

- بیشتر
Mona Khoddam
۱۴۰۰/۰۱/۳۱

مشخصات ذکر شده خیلی به وسواس نمیخورد در واقع کافی نبود. آخرشم گنگ بود

جایی خوانده بود یا خودش فکر می‌کرد که وقتی تحمل خاطره‌ها سخت شود آلزایمر می‌آید
لیلا یزدی
چه‌طور می‌شود برای کسی که سنی ازش گذشته و تازه می‌خواهد دستی برای آرزویش بالا بزند کاری کرد؟
sogand
باید از شمردن دست برمی‌داشت. باید نگاهش جایی گیر نمی‌کرد. باید بی‌خیال راه رفتن بین سرامیک‌ها می‌شد. اگر پایش روی خط سرامیک‌ها می‌رفت مگر چه می‌شد؟ چیزی نمی‌شد. اگر از اتاق رد می‌شد و دستش را به چارچوب در نمی‌زد مگر چه می‌شد؟ چیزی نمی‌شد. تمامی نداشتند. روزبه‌روز هم بیشتر می‌شدند. مگر چه می‌شد اگر وسواس‌هایش را ترک می‌کرد؟ چیزی نمی‌شد. اصلاً مگر وسواس بود؟ نبود؟ ارثی است؟ ارثی هم که باشد لابد علاج دارد. ژن معیوب علاج دارد؟ اگر آدم‌ها زورشان به ژن‌هاشان می‌رسید... کاش آدم‌ها زورشان به ژن‌هاشان می‌رسید.
Moti
موفقیت شهین‌جون به سماجت خودش و خستگی مادر برمی‌گشت. مادر که مریض شده بود شهین‌جون هم رفت‌وآمدهایش را شروع کرده بود. مادر برای محافظت از حریم خانه جانش کم شده بود. مادر برای همه‌چیز جانش کم شده بود.
تکتم
روی زمین کنار پایهٔ میز دراز کشید. باید حواسِ درد را پرت می‌کرد. درد خنگ است. برود و برگردد درد را گیج می‌کند، زورش کم می‌شود و می‌تواند نفس بکشد. پاهایش را دوچرخه کرد. زانوها خم. ران‌ها عمود بر زمین. از زانو به پایین موازی با زمین. پای راست را جلو می‌دهی، عقب که می‌کشی همزمان پای چپ را جلو می‌دهی. اول آهسته، یک... دو... سه... موتورت که روشن شد تندش می‌کنی، چهار... پنج... تندترش می‌کنی، شش... هفت... هشت... حالا پاها کار خودشان را می‌کنند. آب دهانش را قورت داد. یک قُلپ خون تازهٔ رقیق‌شده خورد. خون برای معده ضرر دارد؟ باید حواسش را می‌داد به چیز دیگری تا درد برود دورتر بایستد. چشم از پاها برداشت و سرش را چرخاند. یک نقطهٔ سرخابی کم‌رنگ روی فرش کرم شیری چکیده بود. نگاهش از لکه به سمت پرده رفت. پنجره بسته هم که بود کیپ نمی‌شد. باد از درز پنجره تو می‌آمد و پرده را تکان می‌داد. بیرون تاریک شده بود و ساختمانِ نیمه‌ساز سیاه بود. انگار دست‌های دراز و کشیدهٔ جرثقیل، آرام توی باد حرکت می‌کردند؛ سایهٔ غول‌پیکرش روی پرده افتاده بود.
:: OF ::
چه اهمیتی دارد که دختر کدام گوری رفته، که مُردن هزاربار از هر گم‌وگور شدنی بدتر است.
Moti
همهٔ آدم‌ها می‌توانند مستقل شوند؟ می‌توانند، فقط باید مجبور شوند.
Moti
تا آن روز هیچ‌وقت از یک خانه دو شاگرد نصیبش نشده بود. چه بهتر که آدم‌ها پی‌گیرِ آرزوهاشان نبودند. چه‌طور می‌شود برای کسی که سنی ازش گذشته و تازه می‌خواهد دستی برای آرزویش بالا بزند کاری کرد؟ خودش آخرین آرزویش حتا یادش هم نمی‌آمد. اصلاً آدم‌هایی که آرزویی ندارند قابل‌اعتمادترند. برای رسیدن به آرزوی‌شان از تو کمکی نمی‌خواهند و اگر چیزی نخواهند کاری هم به کارت ندارند.
لیلا یزدی

حجم

۱۲۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۱۳ صفحه

حجم

۱۲۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۱۳ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
۱۲,۵۰۰
۵۰%
تومان