کتاب زنان کوچک
معرفی کتاب زنان کوچک
داستان زنان کوچک درباره زندگی پر فرازو نشیب چهار خواهر است که در دوران جنگ و در غیاب پدرشان مجبور به مهاجرت و تحمل سختیهای زیادی در زندگی میشوند که آنها را تبدیل به زنانی خودساخته میکند. لوئیزا می. آلکوت این کتاب را در زمان جنگهای داخلی امریکا نوشت.
رمان زنان کوچک برای اولین بار در سال ۱۸۶۹ به چاپ رسید و با موفقیت چشمگیری روبهرو شد. این اثر اکنون به بیش از ۵۰ زبان زنده دنیا ترجمه شده و بارها مورد اقتباسهای سینمایی قرار گرفته است. زنان کوچک را با ترجمهی پروین ادیب میخوانید.
دربارهی کتاب زنان کوچک
زنان کوچک، داستان زندگی خانوادهی مارچ است. خانوادهی مارچ چهار دختر به نامهای بت، مگ، جو و ایمی دارند. آنها خانوادهی ثروتمندی بودند اما حالا به دلیل شرایط جنگ، وضعیت خوبی ندارند. پدر برای کمک به جنگ رفته است و خانواده در تلاش است که بدون حضور پدر، زندگی روزمرهی خود را ادامه دهد. خواهرها و مادرشان خانم مارچ در تلاش هستند تا زندگی را به خوبی در کنار یکدیگر بگذرانند و در عین حال به دیگران هم کمک کنند. بت، مگ، جو و ایمی هر کدام اخلاق خاص و عجیب خودشان را دارند. یکی از ویژگیهای زیبای کتاب زنان کوچک این است که به زندگی تک تک دختران خانواده میپردازد. در حقیقت نویسنده کاری کرده است تا با خواندن داستان، با همهی شخصیتها ارتباط برقرار کنیم. گفته میشود که لوئیزا می آلکوت، نویسنده این داستان، کتاب زنان کوچک را با الهام از زندگی واقعی خودش نوشته است.
کتاب زنان کوچک را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
زنان کوچک، جز برترینهای ادبیات کلاسیک است. اگر به مطالعهی چنین آثاری علاقهمند هستید، لذت خواندن کتاب زنان کوچک را از خود دریغ نکنید.
دربارهی لوئیزا می. آلکوت
لوئیزا می. آلکوت در سال ۱۸۳۲ در پنسیلوانیای امریکا به دنیا آمد. او دختر برونسون آلکوت فیلسوف و شاعر امریکایی بود که بیشترین تحصیلات خود را در خانه آموخت و بعدها یعنی در دوران جنگهای داخلی به عنوان پرستار مشغول به خدمت شد. لوئیزا درست مانند قهرمان داستانش، جو، کار نوشتن را از اوایل جوانی شروع کرد ولی به دلیل هزینههای سنگین برنامههای آموزشی و کارهای خیرخواهانۀ پدرش ــ که از روی حسننیت ــ برای او به ارث گذاشت، بهناچار مدتی نانآور خانه شد. آلکوت اولین کتابش را در شانزدهسالگی نوشت. لوئیزا در سال ۱۸۸۸ درگذشت.
جملاتی از کتاب زنان کوچک
سه روز به کریسمس مانده بود. در آن دهکده که خانوادۀ مارچ در آن زندگی میکردند همۀ خانهها به دلیل بارش سنگین برف زیر پوشش سفیدی پنهان مانده بودند. برف درست مثل غم و غصهای که قلب خیلی از زنان امریکایی را در زمستان سال ۱۸۶۱ در خود فرو برده بود در آن دهکده جا خوش کرده بود. غصۀ اینکه یک بار دیگر کریسمس از راه رسیده و مردان آنها هنوز کیلومترها دور از خانه درگیر جنگ داخلی هستند؛ جنگی که کمی دورتر از این دشت و تپهها در سرزمین آنها شعلهور شده بود و همچنان ادامه داشت.
چهار دختر خانوادۀ مارچ کموبیش در این اندوه و نگرانی شریک بودند. آنها مقابل شعلههای درخشان بخاری هیزمی نشسته بودند و گپ میزدند.
جو که روی قالیچه دراز کشیده بود غرولندکنان گفت: «میدونید، بهنظر من کریسمس بدون هدیۀ کریسمس معنی نمیده.»
مگ آهی کشید: «بیپولی هم چیز وحشتناکیهها.»
امی کوچولو آب بینیاش را بالا کشید و با حسرت گفت: «بهنظر من این عادلانه نیست که خیلی از دخترها چیزهای خوشگل خوشگل داشته باشن و بقیۀ دخترها هیچچی.»
صدای بث از گوشۀ دیگر بلند شد: «ولی ما پدر و مادر و همدیگه رو داریم.»
جو جواب داد: «فعلاً که پدرمون نیست، به این زودیها هم نمیآد.»
با این حرف چهرۀ هر چهارتاشان غمگین شد. برای چند دقیقه هیچکس چیزی نگفت. همه به فکر پدر بودند که در گوشهای دور از خانه درگیر جنگ بود.
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
نظرات کاربران
این کتاب، خلاصه شده هست. از ناشران و مترجمان خواهش میکنم درباره کتابهای ترجمه، فقط در حیطه وظایف خودشون عمل کنن؛ یعنی ترجمه و انتشار. قرار نیست کتاب نویسنده رو هرس کنن. هم پول ما رو می گیرن و هم
من عاشق این کتاب شدم. من کتاب را از انتشارات افق و به صورت نسخه چاپی خوندم و شاید گرفتن کتاب در دست و ورق زدن صفحاتش در علاقه من نسبت بهش تاثیر بسیاری داشت. من عاشق داستانش شدم چون
فوق العاده عالی و دوس داشتنی حتمن بخونیدش.... البته فکر می کنم اونقدر که میتونه برا دخترا جالب باشه برا پسرا نیست
من همین کتاب رو نسخه چاپی شو خوندم نمیدونم چرا احساس میکنم خیلی یکنواخت بود برام انتظار بیشتری داشتم!
خیلی داستان یکنواختی داشت و به نظر من یکهو تموم شد انتظار پایانش رو نداشتم
عالی بود. تداعی گر دوران نوجوانی و سریال زنان کوچک.