دانلود و خرید کتاب هایدی یوهانا اشپیری ترجمه وجیهه آیت‌اللهی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.

معرفی کتاب هایدی

«یوهانا اشپیری» نویسنده سوئیسی قرن ۱۹ بود که داستان‌هایی برای کودکان و نوجوانان می‌نوشت. رمان «هایدی» مشهورترین اثر یوهانا اشپیری است که فیلم و کارتون‌های زیادی بر اساس آن برای کودکان و نوجوانان ساخته شده و این اثر بیش از بیست بار به فارسی برگردانده شده است. «هایدی» داستان زندگی دختربچه ای است که با پدربزرگش در کوه‌های آلپ سوئیس زندگی می‌کند. میزان شهرت این رمان ادبی به قدری ست که منطقه‌ای در سوئیس به نام هایدی لند نام‌گذاری شده است.

نظرات کاربران

Book worm
۱۳۹۹/۱۱/۰۹

عالی بود😃معرکه بود من کل داستانشو تصور کردم با جاهای غمگینش گریه کردم 😭 با جاهای خنده دارش خندیدم😂 و جاهای شادش شاد شدم😃

سپیده
۱۳۹۷/۰۸/۱۷

نمونه اش رو دریافت کردم.ترجمه روون و عالی...

لیلا
۱۳۹۷/۰۶/۱۱

به به هایدی و خاطرات کودکی

Zahra
۱۳۹۹/۱۱/۰۱

به نظرم فیلمش از کتابش بهتره من وقتی ۶سال داشتم میدیم 😊 به نظرم فیلمش از کتابش بهترهچون کامل نتونست بیان کنه😕 حتما بخونید ولی به نظرم اگه فیلمش رو ببینید عالی میشه من هنوزم این کارتون رو میبینم هم به صورت

- بیشتر
R
۱۳۹۹/۱۲/۰۶

به نظرم فیلمش بهتر از کتابش هست🙂

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۹)
«اگه قدم‌های بزرگ‌تری برداری و تندتر بیای تا یک ساعت دیگه می‌رسیم.»
Book worm
داره با پیتر و بزهاش می‌یاد بالا. نمی‌دونم پیتر چرا امروز این‌قدر دیر کرده. البته برای ما بهتر شد؛ می‌تونه مواظب اون بچه باشه و تو راحت همه‌چیز رو برام تعریف کنی.»
سپیده
دتا در آن دهکده بزرگ شده بود؛ اما بعد از فوت مادرش برای تهیۀ مخارج زندگی آنجا را ترک کرده بود. باربارا بازوی دتا را محکم گرفت و گفت: «دتا، کاش واقعیت رو به من می‌گفتی؛ تو همه‌چیز رو می‌دونی. حرف‌های مردم همه شایعه هست. به من بگو چه اتفاقی برای اون پیرمرد افتاده که همه با اون بد شدند؛ او همیشه از همه متنفر بوده؟»
سپیده
مطمئنم که اون پیرمرد بیرونت می‌کنه و حتی به حرف‌هات هم گوش نمی‌ده.» «آخه برای چی؟ اون پدربزرگشه و باید یک کاری براش انجام بده. من تا امسال تابستون ازش مراقبت کردم و حالا یک کار خوب بهم پیشنهاد شده.
سپیده
زن تازه‌وارد پرسید: «دتا، این بچه رو کجا می‌بری؟ خواهرزادته؟» دتا گفت: «آره، می‌برمش پیش عمو آلم. می‌خوام اونجا بمونه.»
سپیده
دتا از دختربچه پرسید: «هایدی، خسته شدی؟» او جواب داد: «نه؛ اما گرممه.» دختر بزرگ‌تر برای اینکه او را به ادامۀ راه تشویق کند، گفت: «اگه قدم‌های بزرگ‌تری برداری و تندتر بیای تا یک ساعت دیگه می‌رسیم.»
سپیده
صبح یک روز آفتابی ماه ژانویه، دختر قدبلند و پرانرژی کوهستان دست دختربچه‌ای را گرفته بود و از مسیری باریک بالا می‌رفت. گونه‌های دختربچه با وجود پوست آفتاب‌سوخته‌اش گل انداخته بود.
سپیده
هایدی نزد عمو آلم می‌رود شهر کوچک و قدیمی مینفلد در جای بسیار زیبایی واقع شده و مسیر آن به بخش سرسبز و جنگلی دامنۀ ارتفاعات که چشم‌انداز زیبایی به دره دارد منتهی می‌شود. در بخشی از مسیر کوه‌های آلپ که با شیب تندی همراه است عطر و رایحۀ خوش گل و گیاهان بوته‌زار و چمن‌های کوتاه به مشام هر رهگذری می‌رسد.
سپیده
عمو توی این دنیا به جز کلبه و دو تا بز چیز دیگه‌ای نداره!» باربارا پرسید: «قبلاً چیز بیشتری داشته؟» «همین‌طوره. مزرعۀ بزرگی توی داملش بهش ارث رسیده بوده؛ اما همه‌چیزش رو توی قمار از دست داده. بعد از اینکه پدر و مادرش از غم و غصه از دنیا رفتند، اون غیبش زد؛
سپیده

حجم

۱۴۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۹۶ صفحه

حجم

۱۴۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۹۶ صفحه

قیمت:
۸۲,۰۰۰
تومان