دانلود و خرید کتاب عشق در سال های وبا گابریل گارسیا مارکز ترجمه فرزانه حسینی
تصویر جلد کتاب عشق در سال های وبا

کتاب عشق در سال های وبا

معرفی کتاب عشق در سال های وبا

کتاب عشق در سال های وبا نوشتهٔ گابریل گارسیا مارکز و ترجمهٔ سیدحبیب گوهری راد است. انتشارات رادمهر (نکوراد) این رمان معاصر، عاشقانه و کلمبیایی را منتشر کرده است.

درباره کتاب عشق در سال های وبا

کتاب عشق در سال های وبا حاوی یک رمان معاصر و عاشقانه و کلمبیایی است که در شش فصل نوشته شده است. این اثر حاوی یکی از عاشقانه‌های معروف گابریل گارسیا مارکز، برندهٔ نوبل ۱۹۸۴ میلادی است. این رمان اولین‌بار در سال ۱۹۸۵ منتشر و در سال ۲۰۰۷ فیلمی بر اساس آن ساخته شد. مارکز پیش از این هرگز اجازه نداده بود که از روی کتاب‌هایش فیلم ساخته شود، اما برای این کتاب استثنا قائل شد. داستان چیست؟ سال‌های پایانی قرن نوزدهم میلادی است و وبا شیوع پیدا کرده است. «فلورنتینو» با کار در ادارهٔ پست زندگی سختی را می‌گذراند. او به «فرمینا» دل باخته است. فرمینا در کودکی، مادرش را از دست داده و با پدر و عمه‌اش زندگی می‌کند. پدر دختر که از عشق میان دو جوان آگاه شده، می‌کوشد جلوی ادامه‌یافتن این عشق را بگیرد؛ برای همین دختر را به شهری دیگر می‌برد، اما شعله‌های عشق خاموش نمی‌شود؛ تا اینکه موضوع ازدواج فرمینا پیش می‌‌آید؛ ازدواجی ناخواسته و اجباری. این اثر شبیه لابیرنت‌های تودرتویی است که با هر ماجرا به ماجرای تازه‌ای می‌رسد؛ ماجرایی بزرگ‌تر، زیباتر و تکان‌دهنده‌تر. شخصیت‌ها هر کدام داستان خود را تعریف می‌کنند و در کنار داستان خویش با داستان دیگران رودرو می‌شوند.

خواندن کتاب عشق در سال های وبا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر کلمبیا و قالب رمان عاشقانه پیشنهاد می‌کنیم.

درباره گابریل گارسیا مارکز

گابریل گارسیا مارکز در سال ۱۹۲۸ در کلمبیا به دنیا آمد. او داستان‌نویس و رمان‌نویسی است که به حرفۀ روزنامه‌نگاری نیز مشغول بود. مارکز خبرنگار و منتقد فیلم نیز بود و نمایشنامه و فیلم‌نامه هم می‌نوشت. برخی گابریل گارسیا مارکز را محبوب‌ترین و شاید بهترین نویسنده در اسپانیا، پس از سروانتس می‌دانند. این نقل‌قولی از «کارلوس فوئنتس» (نویسنده) است. مارکز در کودکی، پیوسته در معرض افکار، باورها و قصه‌های خیالی و خرافاتی مردم اطرافش بود؛ به‌طوری‌که تفکیک خیال و واقعیت از یکدیگر برایش سخت و دشوار شده بود. این نویسندۀ مشهور در دوران جوانی در رشتۀ حقوق تحصیل می‌کرد، اما آن را رها کرد و به نوشتن روی آورد. گابریل گارسیا مارکز نخستین داستان خود را در سال ۱۹۴۶ در یک روزنامه به چاپ رساند. این داستان «سومین استعفا» نام داشت. درون‌مایه‌های تاریخی که حاصل و نشان‌دهندۀ شناخت گابریل گارسیا مارکز از کشورش است، در آثار او هویداست. سبک نگارشی مارکز را رئالیسم جادویی می‌دانند. این سبک، در بستری واقع‌گرایانه، حاملِ رخدادهایی غیرواقعی است. برخی از آثار او عبارتند از: صد سال تنهایی، عشق سال‌های وبا، شرح وقایع پیشگویی‌های مرگ، تشکیلات سری شیلی، ژنرال در دخمهٔ پر پیچ‌وخم، مهاجر غریبه، عشق و مصیبت‌های دیگر، حقیقت ماجراجویی‌های من، کسی نیست به سرهنگ نامه بنویسد، اسیر ساعت شیطانی، یک روز پس از شنبه، تدفین مادربزرگ و... . گابریل گارسیا مارکز در سال ۲۰۱۴ در مکزیکوسیتی درگذشت.

بخشی از کتاب عشق در سال های وبا

«فرمینا اصلاً فکرش را هم نمی‌کرد که بشود یک نامه پر از عصبانیت و حرف‌های درشت را نامه‌ای عاشقانه دانست. هرچقدر که می‌توانست عصبانی باشد را به تک‌تک کلماتش تزریق کرد و نوشت. جملاتی با بی‌انصافی هرچه تمام‌تر اما از آن‌جائی که توهین بزرگی را به خودش حس کرده بود، حرف‌هایش را بسیار به‌جا و مناسب دید.

پس از دو هفته پر از رنج این آخرین کاری بود که برای بازیافتن آرامشش انجام داد. او باید خودش را با شرایط جدیدش تطبیق می‌داد. از ته دل می‌خواست بار دیگر پس از پنجاه سال بردگی محترمانه، خود حقیقی‌اش را به دست بیاورد.

هرچند آن بردگی دارای سعادت بود. اما با از دست دادن شریک زندگی‌اش می‌دید که هیچ‌چیز از وجودش باقی نمانده است و شبیه سایهٔ شبحی در یک خانه غریبه شده است. خانه‌ای بزرگ و غریب که یک‌باره خالی شده بود. حیرت‌زده از خود می‌پرسید، کدامشان بیشتر مرده است؟ شوهری که از دنیا رفته یا زنی که زنده رها شده است.

از دست همسرش در دل کینه‌ای ناخواسته داشت که با خودخواهی تمام مرده و او را در دنیایی تاریک رها کرده بود. کوچک‌ترین مسائل ناراحتش می‌کرد و گریه‌اش سرازیر می‌شد؛ با دیدن بالش همسرش که پیژامه‌اش روی آن تا شده بود، دمپایی‌هایی که مثل دمپایی مریض‌ها بود، انعکاس تصویر خاطره‌انگیز او در آینه میز آرایشش درحالی که پیش از خواب موهایش را شانه می‌کرد، یا حتی عطر تنش که تا مدت‌ها پس از مرگ وی روی تنش باقی مانده بود.

پیش می‌آمد که در حین انجام کاری، آن را نیمه‌کاره رها می‌کرد و سرش را می‌گرفت، گویا حرف نگفته‌ای را به یاد می‌آورد که باید پیش‌تر به همسرش می‌گفت. در طی روز سؤالات زیادی به ذهنش می‌رسید که جواب آن‌ها را فقط همسرش می‌دانست.

یک‌بار دکتر گفته بود: افرادی که دست و پایشان را از دست می‌دهند، درد را در آن ناحیه حس می‌کنند، انقباض و حس قلقک را در پایی که قطع شده و دیگر وجود ندارد. احساس می‌کنند.

فرمینا هیچ‌وقت نتوانسته بود این حرف همسرش را بفهمد، اما حالا که شوهرش نبود، همین حس برایش زنده می‌شد و او را در جایی حس می‌کرد که وجود نداشت.

در نخستین صبح بیوه شدنش، در بستر چرخی زد و پیش از آن که بخواهد چشم‌هایش را باز کند، حرکتی کرد تا راحت‌تر بخوابد اما در همان لحظه حقیقت نبودن شوهرش را با همهٔ وجودش حس کرد. یک حقیقت تلخ که او را متوجه مرگ شوهرش کرد و این که همسرش شب گذشته برای نخستین بار در جای دیگری خوابیده و به خانه برنگشته است.

پس از بستر، نوبت به میز غذا رسید و این از سر تنهایی نبود بلکه حس می‌کرد کنار کسی است که وجود خارجی ندارد. به انتظار دخترش افلیا نشست تا با همسر و سه دخترش از نیواورلئان برسد و او بتواند بار دیگر سر میز غذا بنشیند و چیزی بخورد. آن میز همیشگی نبود و وسایل روی میز کوچک‌تری در راهرو چیده می‌شد.

فرمینا تا آن زمان یک وعدهٔ درست و حسابی غذا نخورده بود و هروقت احساس گرسنگی می‌کرد به آشپزخانه می‌رفت و سرپا چیزی می‌خورد. همان جلوی اجاق گاز می‌ایستاد و در همان حال با خدمتکاران صحبت می‌کرد. با آن‌ها راحت بود و حرفشان را خوب می‌فهمید اما باوجود همهٔ تلاش‌هایش موفق نشد حضور پررنگ همسر مرحومش را از فضا پاک کند.»

معرفی نویسنده
عکس گابریل گارسیا مارکز
گابریل گارسیا مارکز
کلمبیایی | تولد ۱۹۲۷ - درگذشت ۲۰۱۴

گابریل گارسیا مارکز در شهر آراکاتاکا در کلمبیا به دنیا آمد و هشت سال نخست زندگی‌اش را با پدربزرگ و مادربزرگ مادری‌اش گذراند. پدربزرگ و مادربزرگ مارکز، هر دو داستان‌سرایان فوق‌العاده‌ای بودند، اما رویکرد آن‌ها در داستان‌گویی با یکدیگر بسیار تفاوت داشت. پدربزرگش به مارکز جوان داستان‌هایی درباره‌ی تاریخ، جنگ و مزارع موز محلی گفت. از سوی دیگر، مادربزرگ او زنی خرافاتی بود که به شدت به ارواح و جهان ماوراء طبیعی اعتقاد داشت و داستان‌هایی که برای مارکز تعریف می‌کرد نیز شامل همین مضامین بود.

javad
۱۳۹۹/۰۳/۰۴

درباره کتاب عشق سالهای وبا تقریبا ۸ سال طول کشید تا خوندمش نه از تنبلی بو.د و نه از اینکه کتاب خوبی نبود یا کتابخونه خوبی نیستم تو این چن. ۸ سال یک عالمه کتاب دیگه خوندم کلی عشق سالهای وبا

- بیشتر
Arash
۱۳۹۸/۱۲/۲۴

کتاب عالی با توصیفات خوب. داستانی که میتونه دیدگاهتون نسبت عشق رو کاملتر کنه.

bayaneh elehi
۱۳۹۷/۰۵/۲۷

چند سال قبل خوندمش.واقعا عالیه.توصیفهاش بسیار دقیق و جذابن

تام ریدل
۱۳۹۸/۰۳/۰۷

با قلم مارکز کبیر در این کتاب درد و رنج و عشق و انتظارو تجربه کردم . این کتاب یک شاهکاره همه باید بخونن.

ساجده
۱۳۹۸/۰۴/۳۱

صدسال تنهایی از نظرمن شاهکار بود که هنوزم فکرم درگیر شخصیتهاشه.اما اصلا با این کتاب ارتباط برقرارنکردم و درکش نکردم.بیش از اونکه داستانی عاشقانه باشه داستان هوا و هوس مردی بیماربود ...

کوثر
۱۳۹۸/۰۲/۱۱

خیلی جذاب و دوست داشتنی بود، جوری توصیف میکنه انگار داری فیلم میبینی، عالی بود

امیرحسین
۱۳۹۸/۰۹/۲۴

مزخرف بود نه داستان هیجان داشت نه قلم قلم شیوایی بود فقط نویسنده خوش اسم و رسم ما با این کتاب انگاری عقده های درونی اش رو ارضا کرد این یه ستاره هم برا همون دوران نوجوانی پسر و دختره دادم بنظرم اون رد و

- بیشتر
ahmadreza sadegh
۱۳۹۷/۰۶/۰۹

اولین کتابی که از طاقچه می خرم

امیر
۱۳۹۸/۱۱/۱۶

به نظر من که افتضاح بود. داستان سبک و بی معنی. با طول دادن های بی دلیل. انگار قلم رو دستش گرفته و هرچی به ذهنش رسیده نوشته. مملو از بی بند و باری و هوس درحالیکه به یه زن

- بیشتر
mohammedk1537
۱۳۹۷/۰۶/۰۲

واقعا زیباست،برای آشنایی با مارکز خوندن همین ی کتاب کافیه،،اشنایی ای که منجر به شناخت های بیشتری خواهد شد.

عشق علائمی‌همچون بیماری وبا دارد!»
زینب آذرگشب
ما مردها اسیر عقاید و افکار قدیمی‌مان هستیم، اما یک زن اگر تصمیم بگیرد حتی خداوند توانا هم نمی‌تواند مانعش بشود. اصول اخلاقی را نادیده می‌گیرد. او تمام قلعه‌های نظامی را به هم می‌ریزد تا به هدفش برسد.»
نیتا
اصلاً فکرش را هم نمی‌کرد که کنجکاوی از حیله‌های خطرناک عشق باشد.
Arash
ازدواج کردن اختراعی غیرمفید بود که فقط ترس از خدا آن را حفظ می‌کرد در غیر این صورت کنار هم خوابیدن دو فرد بیگانه از دو جنس مخالف در یک بستر و درحالی که هیچ نقطهٔ مشترکی ندارند و تفاوت فرهنگی‌شان مانند زمین و آسمان است برخلاف همهٔ اصول علمی و عقلی است.
نیتا
فقط وقتی قرار است چیزی برای فروش داشته باشی باید زبانش را بلد باشی وگرنه موقع خرید هرطور حرف بزنی همه حرفت را می‌فهمند.
نیتا
کنجکاوی از حیله‌های خطرناک عشق باشد.
زینب آذرگشب
«کاش هر کس از دنیا می‌رفت، وسایلش را هم با خود می‌برد.»
shina khosravi
«ما مردها اسیر عقاید و افکار قدیمی‌مان هستیم، اما یک زن اگر تصمیم بگیرد حتی خداوند توانا هم نمی‌تواند مانعش بشود. اصول اخلاقی را نادیده می‌گیرد. او تمام قلعه‌های نظامی را به هم می‌ریزد تا به هدفش برسد.»
Arash
هیچ‌چیز به اندازهٔ عشق در این دنیا مشکل نیست.
Arash
«همهٔ ما ویژگی‌هایی خاص برای خود داریم که خیلی از آن‌ها خواسته یا ناخواسته مورد استفاده قرار نمی‌گیرند تا زمانی که بمیریم و به خاک تبدیل شویم.»
Arash
جوان و خام بود و نمی‌دانست که کار قلب این است که خاطرات خوب را حفظ کند و تصاویر ناخوشایند را به گوشه‌ای از ذهن براند. اصلاً همین نسیان است که به ما کمک می‌کند تا زندگی کنیم...
نیتا
عشق در هر زمان و مکان هم باز عشق است و هرقدر به مرگ نزدیک‌تر شوی شرارهٔ آتش آن روشن‌تر و سوزان‌تر خواهد شد.
نیتا
حواست را جمع کن چون قلب آن‌ها لبریز از شن و ماسه است.
Arash
از آن شب به بعد هر سایه محوی که ممکن بود میان آن‌ها کدورت ایجاد کند از بین رفت و درنهایت فلورنتینو متوجه شد که یک مرد می‌تواند تنها دوست یک زن باقی بماند بدون هم بستر شدن.
parisa kh74
من شک ندارم که شهر بسیار با معرفتی داریم. چون بیش از چهار قرن است که گذشتگانمان و ما همه سعی خود را کرده‌ایم که آن را نابود کنیم اما او همچنان سرپا ایستاده و ما را در دل خود جای داده است.
امیر
تنها زمانی از مرگم متأسف خواهم شد که برای عشق نمرده باشم.
فاطمه
زن‌ها نیز گاهی مثل مردها می‌شوند با همان الهام‌ها، نیازها و لغزش‌های بدون عذاب وجدان
Arash
شرافت همیشه بالاتر از جنگ و سیاست است.
هوچیگر
«اتاق‌های قلب یک آدم بیش‌تر از اتاق‌های یک فاحشه خانه است.»
shogun
زن‌ها پس از ده سال زندگی مشترک، هفته‌ای سه بار قاعده می‌شوند
نیتا

حجم

۵۲۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۵۹۲ صفحه

حجم

۵۲۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۵۹۲ صفحه

قیمت:
۹۵,۰۰۰
تومان