کتاب دختر کشیش
نویسنده:جورج اورول
مترجم:مهشید مرادی البرزی
انتشارات:انتشارات پر
دستهبندی:
امتیاز:
از ۱۴ رأیخواندن نظرات
۴٫۲
(۱۴)
خواندن نظراتمعرفی کتاب دختر کشیش
این رمان متفاوت جرج اورول (۱۹۰۳-۱۹۵۰) اولین بار در سال ۱۹۳۵ میلادی به چاپ رسید. کتابی با دنیایی متفاوت و نگارشی سادهتر از هر چیز که اورول نوشتهاست؛ اما مانند دیگر آثارش داستانی انتقادی که ذهن خواننده را به چالش میکشاند.
«دختر کشیش» زندگی «دوروتی»، تکدختر یک کشیش متحجر را به تصویر میکشد که هرچند تا حدودی روحیهی منحصر به فردی دارد، از کودکی تحت تعلیمات خشک و تحجرگرایانهی پدرش رشد کردهاست. «اورول» در کاری بسیار خاص، حدود یکسوم از صفحات کتاب را صرف توصیف یک روز از زندگی «دوروتی» با تمام جزئیات و اعتقاداتش، برای مهیا ساختن زمینههای ادامهی داستان نموده و بعد از آمادهشدن ذهن مخاطب باقی ماجراها را به راحتی نگاشته؛ کاری بینظیر که تندی و کندی آن را در جاهای مختلف خیلی خوب کنترل کردهاست.
«دوروتی» با آنکه خود را فوقالعاده انسان باایمانی پنداشته و البته هرگز سستی و تنبلی در کار عبادت و کلیسا نداشته و تمام سختیها، فقر و بیمسئولیتیهای پدرش را بر دوش کشیده و حتی به خیلی از مردم فقیر و... کمک میکند، زمانیکه به علت دچارشدن به فراموشی مقطعی چند روزی به خانه نمیآید، از طرف پدر نیز همچون دیگر مردم دهکده طرد و به یک ولگرد بیخانمان تبدیل میشود:
دوروتی از میان تصویرهای مختلف عابرینی که در آینه منعکس بود، تصویر خود را مشاهده نمود. سریع حس کرد این تصویر به خودش تعلق دارد، با این وجود نمیتوانست بگوید که این تصویر خودش است. اصلاً یادش نمیآمد که در گذشته این تصویر را دیده است. در آینه تصویر یک زن جوان را میدید که لاغر بود و فوقالعاده بور و در اطراف چشمانش چروکهایی افتاده بود و تا حدودی نامرتب و کثیف بهنظر میآمد. یک کلاه مشکی کهنهای روی سرش قرار داده بود، البته خیلی بیدقت و نامرتب و قست زیادی از موهایش را پوشانده بود. این چهرهی در آینه اصلاً برایش آشنا نبود، ولی تعجب هم نداشت. تا این لحظه میدانست که باید انتظار چه چهرهای در آینه را داشته باشد، ولی اکنون که آن را نگاه میکرد میدانست که این همان چهرهای است که میتوانست با دوروتی مطابقت داشته باشد، درست خود او بود و با چیزی در درون دوروتی مطابقت داشت.
زوربای یونانی
نیکوس کازانتزاکیس
منابع تأمین مالی جمعیفلوریان دنمایر
دخمهژوزه ساراماگو
آرزوهای بزرگچارلز دیکنز
تولستویعلی تاجدینی
زنگها برای که بهصدا درمیآیدارنست همینگوی
داستان هایی برای پدران، فرزندان و نوه هاپائولو کوئیلو
تنفس هوای تازهجورج اورول
کجا میریم بابا؟سعیده بوغیری
کمی ایمان داشته باشمیچ البوم
تمساحفئودور داستایفسکی
رنج دلدادگیتئودور فونتانه
آن از گیرین گیبلزلوسی مود مونتگمری
تنفس در هوای تازهجورج اورول
دوئلآنتوان چخوف
نظارت دقیق قطارهابهومیل هرابال
مرگ و زندگیجان اشتاینبک
گروه تیپ تاپ و نقشه های مخفیکریستین پالوی
تس؛ زنی پاکدامن (خلاصه کتاب)توماس هاردی
خاطرات خانه مردگانفئودور داستایفسکی
از زرتشت تا خمینی
منوچهر دراج
مراقبت از پوست و موسمیه صائمی
کوریژوزه ساراماگو
مجموعه بهترین های جبران خلیل جبرانجبران خلیل جبران
هشت کتاب جبران خلیل جبرانجبران خلیل جبران
داستان هایی برای پدران، فرزندان و نوه هاپائولو کوئیلو
مکتوبپائولو کوئیلو
خاطرات یک مغپائولو کوئیلو
هم دیوارمیترا داور
گام، آرپژ، آکورد، تمرینبهزاد شیرزادی فولادی
حجم
۳۳۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۵۶ صفحه
حجم
۳۳۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۵۶ صفحه
قیمت:
۱۸,۰۰۰
۹,۰۰۰۵۰%
تومان
نظرات کاربران
کتاب جذاب و دوست داشتنی بود ما همه فارغ از موقعیت جغرافیایی دوروتی هستیم یا مانند دوروتی رو در اطرافمان میبینیم پس نگاهی آگاهانه داشته باشیم بهتر است.
جورج اورول منو با کلی سوال تنها گذاشت🙂 در مورد داستان و ترجمه: با مقایسه ای که بین این نشر و نشر جامی و یک نشر دیگه کردم،این ترجمه برای من روان تر بود(من دانشجوی زبان نیستم ولی این ترجمه
ترجمه کتاب خوب بود. داستان هم جذاب بود، فقط بخش اول کتاب کمی حوصله سربر میشد. در کل فکر میکنم کتاب متوسطی بود، نه شاهکاری که از نخوندنش چیزی رو از دست بدین، نه کتاب بدی که فکر کنین وقتتونو
موقعیت ها و احساسات را به خوبی توصیف میکند ، گویی من خودم دوروتی بودم و با او سختی ها را با تمام وجود لمس کردم . منتها بعضی قسمتها زیادی در ریزه کاری ها فرو رفته بود. و قسمت
یه کتاب جذاب و دلنشین که میتونه خیلی به خواننده کمک کنه برای تغییر بهتر و تفکر بیشتر
خیلی عالی بود من ک به شدت خوشم اومد و تحت تاثیر قرار گرفتم واقعا😍
بدک نبود فقط دلیل فراموشی مشخص نشد
کتاب خوبی بود فقط غلط املایی و دستوری زیاد داشت.
فوق العادست. پیشنهاد میکنم حتما بخونید.
کتاب جالبی هست فقط کسل کننده هستش ولی موضوع جالبی داره