دانلود و خرید کتاب مجموعه بهترین های جبران خلیل جبران جبران خلیل جبران ترجمه منیر علیزاده
تصویر جلد کتاب مجموعه بهترین های جبران خلیل جبران

کتاب مجموعه بهترین های جبران خلیل جبران

انتشارات:انتشارات پر
دسته‌بندی:
امتیاز:
۱.۶از ۱۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب مجموعه بهترین های جبران خلیل جبران

کتاب مجموعه‌ی بهترین‌ها جبران خلیل جبران با ترجمه منیر علیزاده در انتشارات پر منتشر شده است. این کتاب بخش‌هایی از طلایه‌دار، پیامبر، دیوانه و مریم مجدلیه است. 

درباره کتاب مجموعه بهترین های جبران خلیل جبران

جبران خلیل جبران، نویسنده مشهور لبنانی ـ آمریکایی که آثار بسیاری از او برجا مانده، برخلاف آنچه از نامش برداشت می‌شود، مسیحی بود. او در لبنان به دنیا آمد، در آمریکا بزرگ شد و باز در سرزمین مادری‌اش لبنان به خاک سپرده شد.

کتاب مجموعه‌ بهترین‌های خلیل جبران خلیل، چهار عنوان از برترین آثار این نویسنده در زمینه ادبیات عرفانی است. این چهار اثر که در این کتاب گردآوری شده است بهترین آثار این شاعر لبنانی‌الاصل است که جزو کتاب‌های پرفروش جهان است. این نویسنده و شاعر مشهور زندگی‌ای سراسر سختی و مشکل داشت اما هیچ چیز جلوی رشد خلاقیت او را نگرفت و او به یکی از مشهورترین نویسندگان جهان تبدیل شد.

خواندن کتاب مجموعه بهترین های جبران خلیل جبران را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات جهان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب مجموعه بهترین های جبران خلیل جبران

زنی از معبد بیرون آمد که نامش میترا بود. با نگاهی سرشار از مهر و محبت به او نگریست، چون زن نخستین کسی بود که همان روزی که به شهرشان وارد شد نزد او رفت و به او ایمان آورد.

زن با احترام سلام کرد و گفت:

ای پیامبر خدا، مدتی طولانی است که در جستجوی راه مستقیمی و منتظر کشتی‌ات بودی که از تو دور شده بود.

اکنون کشتی‌ات آمده، و چیزی به آغاز سفرت نمانده است.

مهر تو به سرزمین رؤیاها و یادهایت و جایگاه رسیدن به آرزوهایت بسیار ژرف است و این است که مهر ما مانع تو نمی‌شود و نیاز ما به تو، تو را از راهت بازنمی‌دارد.

قبل از جدایی سئوالی از تو دارم:

که با ما سخن بگویی و از حقیقتی که در وجودت است، به ما هدیه دهی. و ما آن را به فرزندانمان هدیه می‌دهیم و فرزندانمان به فرزندان و نوه‌هایشان و بدین‌گونه با گذشت دوران‌ها، کلامت باقی خواهد ماند.

تو در تنهایی خودت مراقب روزهای ما بوده‌ای و در بیداری‌ات به گریه‌ها و خنده‌های بی‌خبرانه ما گوش فرا داده‌ای.

برای همین است که التماس می‌کنیم که اسرار وجود ما را برملا کن و آنچه از اسرار زندگی از لحظهٔ زایش تا مرگ برایت روشن شده، برای‌مان بازگو کن.

جواب داد: ای مردم اورفلیس، از چه می‌توانم سخن بگویم اگر حتی در این لحظه بر شما روشن نشده باشد که در روح و جان شما چه می‌گذرد.

۷۷ شعر احمد شاملو
احمد شاملو
ما هیچ ما نگاه: جلد ۸ از مجموعه نگاه ناب
محمدابراهیم ضرابیها
مرگ رنگ: جلد ۱ از مجموعه نگاه ناب
محمدابراهیم ضرابیها
دوستت دارم امضای من است
نزار قبانی
اسپانیا در قلب ما
پابلو نرودا
زندگی خواب‌ها: جلد ۲ از مجموعه نگاه ناب؛ تفسیر «هشت کتاب» سهراب سپهری
محمدابراهیم ضرابیها
هشت کتاب
سهراب سپهری
بدبینی خوش‌بینانه
چارلز بوکوفسکی
دختر ویولون‌زن در کوچه‌های برفی آذرماه
سیدعلی صالحی
مسافر: جلد ۶ از مجموعه نگاه ناب
محمدابراهیم ضرابیها
حجم سبز: جلد ۷ از مجموعه نگاه ناب؛ تفسیر «هشت کتاب» سهراب سپهری
محمدابراهیم ضرابیها
آوازهای فرشته بی بال
محمد شمس لنگرودی
شرح یکصد غزل اول از دیوان شمس تبریزی
فائزه پایریز زنجانی
دیوان اشعار فروغ فرخ زاد
فروغ فرخزاد
تنفس در هوای تازه
جورج اورول
گزیده آثار مولانا
مولانا جلال‌الدین محمد بلخی مولوی
فراتر از بودن
کریستین بوبن
مولوی
زینب یزدانی
مجموع آثار جبران خلیل جبران؛ جلد دوم
جبران خلیل جبران
زنی در من قدم می زند
نزار قبانی
emanuel
۱۴۰۱/۰۱/۰۳

چهارتا کتاب را خلاصه وار در یک مجموعه گنجانده که اصلا خوب از اب در نیامده. ترجمه باید سوای از بغض و مسایل حاشیه باشد، متاسفانه در کشور ترجمه هایی که بر وفق مراد است اجازه چاپ دارند

کسانی هستند که می‌بخشند و در بخشندگی خود معنی درد را نمی‌شناسند و شادی هم نمی‌خواهند و اشتیاقی ندارند که ثوابی ببرند، این دسته چون گل‌هایی هستند که عطر دل‌انگیزشان را به این سرزمین می‌بخشند. با دست این افراد است که خداوند سخن می‌گوید و از میان چشمان آنهاست که بر زمین تبسم می‌کند. بخشش به کسی که از تو می‌خواهد زیباست، ولی زیباترین آن است که به کسی ببخشی که از تو خواهش نمی‌کند و تو به نیازش واقفی.
seyed.a.amini
همیشه این‌طور است که ژرفای محبت تا ساعت فراق ناشناخته می‌ماند.
seyed.a.amini
به‌راستی آتش آسایش، شور و شوق روح را با سختی‌هایش می‌کشد و سپس با نیشخندی بر جنازه‌اش می‌گذرد.
seyed.a.amini
هرگاه شاد می‌شوید، به ژرفای قلبتان توجه کنید و ببینید که شادی شما چیزی غیر از اندوهتان نیست. و هرگاه که لشگر حزن بر شما می‌تازد، باز به اعماق قلب خود برگردید و دقت کنید، می‌بینید که شما بر چیزی که مایه نهایت شادی‌تان بر روی زمین بوده، می‌گریید.
seyed.a.amini
جامه آنگاه بافنده‌ای گفت: «از جامه برای‌مان بگو.» در جواب گفت: پیراهن شما بیشتر زیبایی شما را می‌پوشاند ولی آنچه زیبا نیست نمی‌پوشاند. با آنکه آزادی پوشیدگی و تنهایی را با پیراهن خود می‌جویید، در آن بندگی و اسارت را می‌یابید. وای کاش می‌توانستید از خورشید و باد به جای لباس‌های ساخته خود، با پوست‌تان استقبال کنید. زیرا دم زندگی در خورشید است و دست زندگی در وزش باد.
کاربر ۲۸۷۴۰۹۶
یک‌بار به مترسک گفتم: «از تنها ایستادن در این باغ خسته نشدی؟» در جواب گفت: «در ترساندن لذتی است که از آن خسته نمی‌شوم، برای همین از کارم راضی‌ام و احساس خستگی نمی‌کنم.» لحظه‌ای فکر کردم سپس گفتم: «راست می‌گویی، من هم این لذت را چشیده‌ام.» در جوابم گفت: «این‌طور فکر می‌کنی؟ طعم این لذت را کسی نمی‌داند مگر آنکه چون من از کاه پر شده باشد.» او را ترک کردم و رفتم و ندانستم که آیا از من تعریف می‌کرد یا مرا خوار می‌داشت. سالی گذشت و مترسک فیلسوفی دانا شد. وقتی بار دوم از کنارش می‌گذشتم، دیدم دو کلاغ زیر کلاهش لانه می‌سازند.
seyed.a.amini
اگر امشب را بمانم، با آنکه ساعات شب پر التهابند، با بندهای گران زمین یخ می‌بندم و بلور می‌شوم. کاش می‌توانستم هرچه این‌جا دارم با خود ببرم. ولی چگونه؟ صدا نمی‌تواند زبان و لب‌هایی را که به او پر و بال داده‌اند، با خود ببرد. باید به تنهایی پردهٔ فضا را بدرد. آری، ای دوست، کرکس آشیانه‌اش را با خود نمی‌برد. به تنهایی در دل آسمان پرواز می‌کند.
seyed.a.amini
هفت ماه شادی‌ام را صبح و شب از بام خانه‌ام به مردم اعلان کردم ولی کسی به صدایم گوش نداد، و من و شادی‌ام تنها ماندیم و کسی به ما نگاه نکرد. و به این نحو سالی گذشت و شادی‌ام رنگ پریده و پژمرده شد، زیرا هیچ قلبی جز قلب من مهری به او نداشت و جز لب من، هیچ لبی، لبش را نبوسید. اکنون شادی من از وحشت مرده و من او را با اندوه مرده‌ام به یاد می‌آورم.
millieellie
و هرگاه با هم حرف می‌زدیم، من و اندوهم، با بال‌های رؤیا روزها و شب‌هایمان را سپری می‌کردیم، زیرا که اندوه من زبانی را داشت و زبان من نیز رسا شده بود. و هنگامی که با هم‌آواز می‌خواندیم، من و اندوهم، همسایگان کنار پنجره‌ها به آوازمان گوش می‌دادند، زیرا آواز ما چون اعماق دریا ژرف بود و چون شگفتی‌ها، شگفت. و هرگاه راه می‌رفتیم، من و اندوهم، مردم با چشمان مهربان به ما می‌نگریستند و با تعجب کلمات شیرین نجوا می‌کردند، به غیر از کسانی که به دیدهٔ حسد به ما می‌نگریستند، زیرا اندوه چیزی گرانمایه و پسندیده بود و من به داشتنش سرفراز و مفتخر بودم.
millieellie
اگر فرمانروای ستمگری است که می‌خواهید از تخت سرنگونش کنید، بنگرید مبادا تختش در اعماق وجودتان باشد که ویران می‌کنید.
SierraIndia

حجم

۱۸۱٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

حجم

۱۸۱٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

قیمت:
۲۲,۰۰۰
تومان