
کتاب لمس
معرفی کتاب لمس
کتاب لمس نوشته محمدرضا کاتب در سال ۱۴۰۳ توسط نشر نیماژ منتشر شده است. این اثر در دستهی رمانهای معاصر فارسی قرار میگیرد و با روایتی چندلایه، به زندگی شخصیتهایی میپردازد که درگیر روابط پیچیده، اتهام، خاطرات و جستوجوی حقیقت هستند. نویسنده در این داستان با محوریت شخصیتهایی چون صبور، هنوان، ریحانه و مناف به بررسی مفاهیمی چون گناه، بیگناهی، هویت و نقشهای اجتماعی میپردازد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب لمس اثر محمدرضا کاتب
کتاب لمس رمانی از محمدرضا کاتب است که با ساختاری چندپاره و روایتهای موازی، به زندگی شخصیتهایی میپردازد که هریک درگیر ماجراها و دغدغههای خاص خود هستند. این کتاب با بهرهگیری از زبان و نگاهی خاص، فضای تیره و پرابهامی را ترسیم میکند که در آن، مرز میان واقعیت و خیال، گناه و بیگناهی و حقیقت و دروغ بهسادگی قابلتشخیص نیست. روایت اصلی حول محور صبور، مردی متهم به قتل، شکل میگیرد که در بازجوییها و بازسازی صحنهی جرم، ناچار است بارهاوبارها روایت خود را بازگو کند و در این میان، با شخصیتهایی چون سرهنگ عالی و سرگرد قناتی روبهرو میشود.
در کنار این خط اصلی، داستان زندگی ریحانه و مناف نیز روایت میشود و دغدغههای روزمره، روابط خانوادگی و جستوجوی معنا در زندگیشان را به تصویر میکشد. کتاب با ساختاری غیرخطی و استفاده از روایتهای درونی، ذهنی و گفتوگوهای طولانی، فضایی میسازد که خواننده را به تامل دربارهی حقیقت، نقشها و هویت وامیدارد. محمدرضا کاتب در رمان لمس با پرداختن به جزئیات زندگی شخصیتها، تلاش میکند لایههای پنهان روابط انسانی و تاثیر گذشته بر اکنون را آشکار کند.
خلاصه داستان لمس
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستان لمس با روایت صبور آغاز میشود؛ مردی که ناگهان خود را متهم به قتل دوستش، هنوان، میبیند. صبور که از جزئیات اتهام بیخبر است، به بازداشتگاه منتقل میشود و در اتاق بازجوییِ سرهنگ عالی، باید بارهاوبارها روایت خود را بازگو کند. عالی با تردید و بیاعتمادی، هر بار از صبور میخواهد جزئیات بیشتری را بیان کند و او را وادار به نوشتن و بازنویسی ماجرا میکند. در این میان، تهدید اعدام و طناب دار ذهن صبور را مشوش میکند و به هم میریزد. روایت صبور از رابطهاش با هنوان، پولی که به او داده شده، سفر مشترک و اتفاقات منتهی به مرگ هنوان، مدام زیر سؤال میرود و هر بار با فرضیههای تازهای روبهرو میشود.
در کنار این خط اصلی، داستان زندگی ریحانه و مناف نیز روایت میشود؛ زن و شوهری که با دغدغههای روزمره، خاطرات خانوادگی و جستوجوی معنا در زندگی دستوپنجه نرم میکنند. ریحانه با گذشته و نقشهای خانوادگیاش درگیر است و مناف، مردی جوانتر، تلاش میکند جایگاه خود را در زندگی و رابطه پیدا کند. روایتهای موازی و ذهنی، مرز میان واقعیت و خیال را در هم میشکند و خواننده را با پرسشهایی دربارهی حقیقت، هویت و نقشهای اجتماعی روبهرو میکند. داستان با تکرار بازجوییها، بازسازی صحنهی جرم و جستوجوی حقیقت، فضایی پرتعلیق و پرابهام میسازد.
چرا باید کتاب لمس را بخوانیم؟
کتاب لمس با ساختاری چندلایه و روایتهایی درهمتنیده، تجربهای متفاوت از خواندن یک رمان معاصر فارسی را رقم میزند. این کتاب با پرداختن به موضوعاتی چون هویت، حقیقت، نقشهای اجتماعی و تأثیر گذشته بر اکنون، خواننده را به تامل دربارهی معنای زندگی و روابط انسانی وامیدارد. روایتهای موازی و ذهنی فضای پرابهام و تعلیقآمیزی ایجاد میکند که مخاطب را تا پایان با خود همراه نگه میدارد. خواندن این اثر برای کسانی که به رمانهایی با ساختار غیرخطی و شخصیتپردازی عمیق علاقه دارند، تجربهای تازه و چالشبرانگیز خواهد بود.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای معاصر فارسی، دوستداران روایتهای چندلایه و غیرخطی و کسانی که به موضوعاتی چون هویت، حقیقت، روابط انسانی و تأثیر گذشته بر اکنون علاقه دارند، مناسب است. همچنین برای مخاطبانی که بهدنبال تجربهی خواندن داستانهایی با فضای پرابهام و شخصیتپردازی پیچیده هستند، انتخابی قابلتوجه خواهد بود.
درباره محمدرضا کاتب
محمدرضا کاتب (متولد ۱۳۴۵ در تهران) نویسنده و کارگردان ایرانی است. او در رشتهی کارگردانی تلویزیونی تحصیل کرده و فعالیت خود را با فیلمسازی و فیلمنامهنویسی آغاز کرده است. رمان هیس (۱۳۷۸) نام او را در میان نویسندگان مطرح ایران سر زبانها انداخت و جایزهی بهترین رمان سال منتقدان و نویسندگان مطبوعات را برایش به همراه آورد. کاتب پیش از آن نیز برای کتابهای نوجوانانهاش جوایز بسیاری گرفته بود. او نویسندگی را از نوجوانی در کتابخانهی مسجد جوادالائمه در سهراه آذری تهران آغاز کرد و نخستین داستانهایش را در مجلات کیهان بچهها و سروش نوجوانان منتشر کرد. او از جوانترین اعضای آن کتابخانه بود و آثار اولیهاش درونمایهی طنز داشتند. در دههی ۶۰، کتابهای متعددی منتشر کرد که از میان آنها میتوان به اولین قدم، قطرههای بارانی، نگاه زرد پاییز، ختم ارباب والا، جای شما خالی، بلاهای زمینی، عبور از پیراهن و پری در آبگینه اشاره کرد؛ آثاری که بیشتر برای گروه سنی کودکان و نوجوانان نوشته شده بودند. در ادامه، رمانهای متعددی نوشت از جمله همسایهی مسیح، دستها پشت گردن، نصف کشتی نصف دریا، فقط به زمین نگاه کن (منتخب دومین دورهی کتاب سال ۱۳۷۳)، یک حرف قشنگتر بزن، آمدهام شاید، دوشنبههای آبی ماه، پستی، وقت تقصیر، آفتابپرست نازنین، رامکننده، بیترسی، چشمهایم آبی بود، بالزنها، پری در آبگینه و بلاهای زمینی.
کاتب در کنار نویسندگی، در عرصهی سینما نیز فعال بوده است. او با بهمن قبادی در نگارش فیلمنامهی لاکپشتها پرواز میکنند همکاری کرد؛ همچنین با محمدعلی طالبی در فیلمنامهی سرخی سیب کال که در جشنوارهی بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان سال ۱۳۸۴ مورد تقدیر قرار گرفت. او علاوهبر فیلمنامهنویسی، در ساخت مستند نیز فعالیت داشته است.
سبک نوشتاری کاتب بر ابهام و عدم قطعیت استوار است. در داستانهای او نتیجهگیری قطعی ممکن نیست و شخصیتها اغلب سرانجامی روشن ندارند. این ویژگیها باعث شده او را از نخستین نویسندگان پستمدرن ایران بدانند. در رمانهایش، بهویژه هیس، از ضمیمهها، حاشیهها و پاورقیهای فراوان بهره برده تا لایههای مختلف داستان را گسترش دهد. گفتوگوهای طولانی میان شخصیتها و نیز گفتوگوهای درونی از دیگر خصوصیات آثار اوست، تا جایی که گاه تمایز میان گفتوگوی درونی و بیرونی دشوار میشود. خشونت و بدن از عناصر اصلی رمانهای اویند؛ بهگونهای که در کتاب پستی، بدن تکهتکهشدهی انسانی، در آفتابپرست نازنین، بدن گروگانِ داستان و در وقت تقصیر، بدنهایی که شکنجه میشوند محور روایتاند. این تمرکز بر بدن و مرگْ رمانهای او را به گزارشهای کالبدشکافی شبیه کرده و برخی از آنها رنگی از رمانهای پلیسی یافتهاند. مرگ در آثار کاتب حضوری پررنگ دارد و اغلب شخصیتهایش یا در مرز مرگاند یا در جستوجوی معنایی برای زیستن بیهودهی خود؛ از این نظر میتوان او را متأثر از موریس بلانشو و ویلیام فاکنر دانست.
کاتب نویسندهای گوشهگیر است و بهندرت در مصاحبهها و نشستهای ادبی شرکت میکند. در برابر خبرنگاران معمولاً جملهی «مشغول به چکشکاری رمان جدید هستم» را تکرار میکند. گفته میشود که خجالتی است، هرچند در جمعهای دوستانه فردی شوخطبع و خوشبرخورد است. او پس از دریافت جایزهی یلدا برای کتاب وقت تقصیر، تنها به یک تشکر کوتاه بسنده کرد. اگرچه طنز نخستین آثارش با گذر زمان به طنزی سیاه و تلخ بدل شده، همچنان در گفتوگوهای روزمره لبخند به لب دارد.
این کتاب یا نویسنده چه جوایز و افتخاراتی کسب کرده است؟
محمدرضا کاتب در طول فعالیت ادبی خود چند جایزه و افتخار مهم کسب کرده است، از جمله جایزهی بهترین رمان سال منتقدان و نویسندگان مطبوعات برای رمان هیس (۱۳۷۸)، منتخب دومین دورهی کتاب سال برای رمان فقط به زمین نگاه کن (۱۳۷۳)، جایزهی یلدا برای رمان وقت تقصیر و تقدیر در جشنوارهی بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان برای فیلمنامهی سرخی سیب کال (۱۳۸۴).
او پیش از انتشار رمان هیس نیز برای آثارش در حوزهی ادبیات کودک و نوجوان جوایز متعددی از نهادهای فرهنگی و مطبوعاتی دریافت کرده بود.
بخشی از کتاب لمس
«به پیشواز چیزی میرفت که قرار بود غافلگیرش کند. با آنکه میدانست چطور به سراغش میآید و چه بلایی سرش میآورد، اما باز غافلگیر شده بود. تو هر دستش هزار تا بازی بود. شاید آخرین بازیاش این بود که متهم به قتل شده بود. بهش نگفته بودند قضیه چیست. فقط گفته بودند دوشنبه صبح باید برود آگاهی منصور، اتاق بیست و یک، پیش کسی به نام سرهنگ عالی، همین. و او بیخبر از همه جا دوشنبه قبل از آنکه سربازها باز راهروها را تی بکشند و سطلهای آشغال اتاقها را خالی کنند، جلو در اتاق عالی ایستاده بود. هیچ صندلیای تو راهرو نبود و هر که میآمد باید سرپا میایستاد. ساعت از هشت گذشته بود که بالاخره سر و کلهٔ عالی پیدا شده بود: لاغر و قدبلند بود و کت گَل و گشادی پوشیده بود که به تنش زار میزد. چشمهای پفآلود و موهای به هم ریختهاش میگفت خواب مانده است. عالی وقتی میرفت تو اتاقش، سرسری نگاهی به چهار نفری که منتظرش بودند انداخته بود:
«نوبت اول بیاید تو.»»
حجم
۳۷۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۴۸ صفحه
حجم
۳۷۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۴۸ صفحه