دانلود و خرید کتاب بالزن ها محمدرضا کاتب
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب بالزن ها

کتاب بالزن ها

دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب بالزن ها

کتاب بالزن ها نوشتهٔ محمدرضا کاتب است. گروه انتشاراتی ققنوس این رمان ایرانی را منتشر کرده است.

درباره کتاب بالزن ها

کتاب بالزن ها رمانی ایرانی نوشتهٔ محمدرضا کاتب است.  نویسنده در این رمان داستان دختر تنهایی را روایت کرده است که گرفتار مردی مرموز و غیرقابل پیش‌بینی به نام «تردست» می‌شود. تردست برای رسیدن به اهداف خود از هیچ کاری دریغ نمی‌کند. او در جست‌وجوی موجودی عجیب و افسانه‌ای به نام «بالزن» است و به همین دلیل دختر را به سوی پرتگاه مرگ می‌کشاند. چه رازهایی در ماجراهای میان آن‌ها نهفته است؟ این رمان را بخوانید تا بدانید.

خواندن کتاب بالزن ها را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی فارسی و علاقه‌مندان به قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره محمدرضا کاتب

محمدرضا کاتب، نویسنده و کارگردان ایرانی است. رمان «هیس» که آن را در سال ۱۳۶۹ به چاپ رساند، باعث شناخته‌شدن این نویسنده شد. او ۹ کتاب در دهه‌ٔ ۱۳۶۰ به چاپ رساند که عموماً مربوط به گروه کودک و نوجوان بودند. محمدرضا کاتب در رشته‌ٔ کارگردانی تحصیل کرده است و گاه فیلم‌نامه هم می‌نویسد. از کارهایش می‌توان به همکاری‌اش با «بهمن قبادی» اشاره کرد، فیلم‌نامه‌ٔ «لاکپشت‌ها پرواز نمی‌کنند» توسط او نوشته شده است. از رمان‌هایش به‌جز «وقت تقصیر»، می‌توان به کتاب‌های «فقط به زمین نگاه کن»، «پستی»، «بی‌ترسی» و «چشم‌هایم آبی بود» اشاره کرد.

بخشی از کتاب بالزن ها

«و بعد گفته بود که صید چطور باهاش حرف می‌زند: هر وقت بی‌خیالِ صید می‌شد و دیگر کاری به کارش نداشت، دیگر روزنامه‌ای نبود که خبر قتل‌ها و شکنجه‌های تازهٔ صید را ننویسد. و آن اخبار تردست را مجبور می‌کرد که برگردد و به بازی ادامه بدهد. و آن‌وقت صید دست از لجبازی برمی‌داشت و دست‌کم تا یک مدت دیگر کسی را نمی‌کشت. هرچه تردست بیشتر تقلا می‌کرد و زجر می‌کشید، صید هم کمتر می‌کشت. یا تردست باید جای آن مقتول‌ها زجر می‌کشید یا آن مقتول‌ها باید جای او شکنجه می‌شدند و با زجر می‌مردند. یکی باید بالاخره جای دو نفر دیگر، آن زجر را از روی زمین برمی‌داشت. تردست بارها تصمیم به خودکشی گرفته بود چون حریف صید نمی‌شد. هر بار صید او را بدتر از قبل پشیمان کرده بود. حتی بهش اخطار کرده بود که اگر خودش را درب و داغان یا فلج بکند، طوری که دیگر نتواند بازی کند، به انتقام زخمی که او به خودش زده، صید کلی آدم را همان‌طوری داغان یا فلج می‌کند. تردست دیگر حتی جرئت نمی‌کرد با خودش بدرفتاری کند. بدن او دیگر مال صید شده بود. تردست برای آن‌که صید را از خودش راضی کند، بهترین لباس‌ها را می‌پوشید، بهترین غذاها را می‌خورد و با قشنگ‌ترین زن‌ها رفیق می‌شد و... حسابی مواظب بود بهش بد نگذرد. می‌دانست اگر برای خودش کم بگذارد، کس دیگری با جانش باید تاوانش را بدهد. شاید اگر می‌توانستم بفهمم چه چیزِ من چشم تردست یا حالا بگو صید را گرفته، با کور کردن آن راه فراری برای خودم جور می‌کردم. راستش هرچه فکر می‌کردم، می‌دیدم چیز دندان‌گیری برای کسی ندارم: دختری با دست‌های قاچ‌خورده و لب‌های بی‌خون و پوسته‌پوسته‌شده. و لباس‌های کهنه‌ای که شبیه مترسک سر جالیزم می‌کرد و... از دور شبیه دختری غارنشین بودم که یکهو از وسط شهر کوچک ییلاقی‌ای در هزار سال بعد سر درآورده بودم. آن‌هایی که تو کوهسار خانه داشتند همه وضع‌شان خوب بود. و زن‌های‌شان هر کاری از دست‌شان برمی‌آمد می‌کردند تا بیشتر به چشم بیایند. و گاهی این دیده شدن به قیمت خون‌شان تمام می‌شد. نمی‌دانم، شاید سادگی بیش از حد من باعث شده بود این‌طور به چشم آن روانی‌ها بیایم.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۰۲٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۳۹ صفحه

حجم

۲۰۲٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۳۹ صفحه

قیمت:
۳۹,۰۰۰
تومان