دانلود کتاب صوتی اگر برف از باریدن بازنایستد با صدای تایماز رضوانی + نمونه رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب صوتی اگر برف از باریدن بازنایستد

دانلود و خرید کتاب صوتی اگر برف از باریدن بازنایستد

انتشارات:رادیو گوشه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب صوتی اگر برف از باریدن بازنایستد

کتاب صوتی اگر برف از باریدن بازنایستد نوشتهٔ روبرت صافاریان است. تایماز رضوانی گویندگی این رمان عاشقانهٔ صوتی را انجام داده و نشر چشمه آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب صوتی اگر برف از باریدن بازنایستد

کتاب صوتی اگر برف از باریدن بازنایستد رمانی عاشقانه نوشتهٔ روبرت صفاریان است. او در این رمان روایتی از عشق، دوستی و تعصبات مذهبی ارائه کرده است. «زاون»، جوانی عاشق‌پیشه، در دل کلیسایی قدیمی به «آناهید»، دختر همسایه، دل بسته است، اما سایه‌ٔ سنگین عقاید مذهبی خانواده‌ٔ آناهید و تغییرات اجتماعی جامعه، این عشق را در معرض تهدید قرار می‌دهد. برف، به‌عنوان نمادی از سردی بر این عشق جوان سایه می‌اندازد. روبرت صافاریان در این رمان به تعارض بین سنت و مدرنیته توجه کرده و تأثیر این تغییرات بر زندگی افراد را به تصویر کشیده است. این رمان، تصویری واقع‌گرایانه از جامعه‌ٔ ایران در دهه‌های گذشته ارائه می‌دهد. صافاریان با تقسیم داستان به پنج فصل که هر کدام به نام یکی از شخصیت‌ها نام‌گذاری شده، به خواننده فرصت می‌دهد تا از زوایای مختلف به داستان نگاه کند.

شنیدن کتاب صوتی اگر برف از باریدن بازنایستد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب صوتی را به دوستداران داستان‌های ایرانی و علاقه‌مندان به رمان‌های عاشقانه پیشنهاد می‌کنیم.

درباره روبرت صافاریان

روبرت صافاریان دانش‌آموختهٔ رشتهٔ کارگردانی و عضو هیئت‌داوران انجمن مستندسازان در سال ۱۳۷۶، هیئت انتخاب دومین جشنوارهٔ مستند کیش ۱۳۷۹، هیئت انتخاب سومین جشنوارهٔ مستند کیش ۱۳۸۰، هیئت داوری چهارمین جشنوارهٔ مستند کیش ۱۳۸۱، هیئت انتخاب بیستمین و بیست‌ویکمین دوره‌های جشنوارهٔ فیلم کوتاه تهران و عضو هیئت‌تحریریهٔ نشریهٔ ادبی و هنری ارمنی‌زبان «هاندس» بوده است. او مسئول بخش «سینمای مستند در جهان» نشریهٔ «سینما - حقیقت» (تخصصی سینمای مستند) و مدرس «تحلیل فیلم» در مؤسسهٔ آموزش عالی سوره (اصفهان) از ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۲ بوده است. روبرت صافاریان نگارش و ترجمهٔ ده‌ها نقد و مقاله دربارهٔ سینما و سینمای مستند، در نشریات سینمایی کشور و شرکت در برنامه‌های سینمایی رادیو و تلویزیون به‌عنوان منتقد فیلم و کارشناس سینمای مستند را در کارنامهٔ فعالیت‌های حرفه‌ای خود دارد. کتاب‌های «مصاحبه در فیلم مستند» و «تناقضات نابازیگری» از آثار مکتوب او است.

بخشی از کتاب صوتی اگر برف از باریدن بازنایستد

«آینده تیره بود. حالا دیگر مشکل فقط مشکل سارو نبود، جل‌وپلاس همه را می‌خواستند بریزند توی کوچه. تنها راه خلاصی مهاجرت بود. اول این پسره را بفرستند و بعد هم شاید خودشان، تمام خانواده. زندگی در این‌جا دیگر به بن‌بست رسیده بود. آیا هیئت‌امنا نمی‌توانستند کمکی بکنند؟ آقای میهران با آن‌ها صحبت کرد. گفتند شاید بتوانند کمکی بکنند، اما طول می‌کشد. آناهید گفت می‌تواند موضوع را با مدیر شرکت‌شان، آقای خانجانی، مطرح کند. شاید او بتواند کمکی بکند. یک روز هم آقای خانجانی به خانه‌شان آمد. نشست و با آقای میهران چای و شیرینی خورد و از آناهید و کارش تعریف کرد و به خانم و آقای خانه تبریک گفت که چنین دختر باهوش و کاردانی دارند. آقای میهران خوشش نمی‌آمد که مردی مسلمان از دخترش تعریف کند، اما چیزی نگفت؛ سر تکان می‌داد و تأییدش می‌کرد. پیشنهاد آقای خانجانی این بود که سارو را بفرستند نیوزلند. می‌گفت «شرکتی که باش کار می‌کنیم دفترش در اُکلند نیوزلنده و به‌راحتی می‌تونیم براش به عنوان یکی از کارمندهای شرکت ویزا بگیریم.» شاید اگر آن‌جا قدری تلاش کند بتوانند به‌اش کار هم بدهند، اما در مورد کار نمی‌توانست قول بدهد. بستگی داشت به اوضاع شرکت و بعدش هم این‌که خود سارو چه‌قدر دل به کار بدهد.

مادر مدام نگران بود که سارو این حرف‌ها را بشنود؛ کاش این آقای خانجانی کمی صدایش را پایین بیاورد. با این صدای بلندی که داشت حرف می‌زد، سارو حتماً می‌شنید و خون به پا می‌کرد. نگران بود که سارو با زیرپیراهنی و پیژاما از اتاقش بپرد بیرون و این مرد کراواتی را بگیرد زیر مشت‌ولگد. اما هیچ اتفاقی نیفتاد. معلوم شد ترسش بیهوده بوده و سارو با همهٔ دیوانگی‌اش هنوز آن‌قدر عقل توی کله‌اش هست که بفهمد اوضاع اصلاً خوب نیست. او بارها غر زدن‌های خواهرهایش را شنیده بود. مادرش به او گفته بود که هیئت‌امنای کلیسا گفته‌اند احتمالش هست که کلیسا تعطیل بشود و عذر آن‌ها را هم بخواهند. سارو فهمیده بود که دیگر از دست مادرش هم کاری برنمی‌آید.

سال‌ها بود که دیگر جز مادر کسی درِ اتاق سارو را باز نکرده بود. اما یک روز ژولیت محکم در زد و بدون این‌که منتظر جواب بماند در را باز کرد و داخل شد. همان جا دم‌در ایستاد. سارو با خشم رو به او کرد. ژولیت هم با خشم نگاهش کرد. سارو گفت «چی می‌خوای؟» «ببین، دارن از این‌جا بیرون‌مون می‌کنن. همگی باید بریم. می‌تونیم برات ویزای نیوزلند بگیریم. اون‌جا فرق می‌کنه: می‌تونی کار کنی و برای خودت زندگی درست کنی. اون‌جا همه‌چی هست. کارهای ویزا رو هم من می‌کنم. تو فقط باید یکی دوبار بیای یه چیزهایی رو امضا کنی. پول بلیت هواپیمات هم با من. بالاخره این‌جوری که نمی‌شه ادامه داد، داداش. یه فکری برای آیندهٔ خودت بکن. ما همه دوستت داریم…» و به گریه افتاد و از اتاق آمد بیرون و درِ اتاق باز ماند. مادر جلو رفت و درِ اتاق را بست.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

زمان

۲ ساعت و ۴۶ دقیقه

حجم

۳۸۰٫۵ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

زمان

۲ ساعت و ۴۶ دقیقه

حجم

۳۸۰٫۵ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

قیمت:
۷۰,۰۰۰
۴۲,۰۰۰
۴۰%
تومان