دانلود و خرید کتاب سنگ یشم مریم جهانی
تصویر جلد کتاب سنگ یشم

کتاب سنگ یشم

نویسنده:مریم جهانی
انتشارات:نشر مرکز
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب سنگ یشم

کتاب سنگ یشم نوشتهٔ مریم جهانی در نشر مرکز چاپ شده است. مریم جهانی در سال ۹۶ جایزهٔ بهترین کتاب سال ایران را برای دومین کتابش، این خیابان سرعت‌گیر ندارد از آن خود کرد، جایزه جلال به عنوان بهترین رمان سال را دریافت کرد و همچنین به مرحله ماقبل نهایی جایزه مهرگان ادب راه یافت. اولین کتاب مریم جهانی مجموعه‌داستان «چراغ‌های خاموش» بود که در سال ۹۳ منتشر شد. سنگ یشم سومین کتاب اوست.

درباره کتاب سنگ یشم

 «سنگ یشم» سومین کتاب و دومین رمان مریم جهانی است. مریم جهانی متولد ۱۳۶۵ در کرمانشاه است و داستان‌هایش نیز در کرمانشاه می‌گذرد. او سعی دارد در این زیست‌بوم، به زن و مسئلهٔ زن ایرانی بپردازد. شهره در «این خیابان سرعت‌گیر ندارد» و نسیم در «سنگ یشم» دو تا از زنانی هستند که برای احقاق حق خود در جامعه‌ای مردسالار می‌جنگند. هرچند این کتاب به ساختارهای منطقه کرمانشاه توجه دارد اما نمی توان آن را اثر داستانی فولکلور دانست. سنگ یشم اثری است که سویه‌های انتقادی به سیستم آموزشی و همچنین نظام تربیتی موجود را در بین روایت‌هایش جای داده شده است. مریم جهانی جایزهٔ بهترین رمان بلند جلال آل احمد را برای رمان «این خیابان سرعت‌گیر ندارد» کسب کرده است. 

کتاب سنگ یشم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به رمان‌های ایرانی پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب سنگ یشم

«او که می‌رود سر خم می‌کنم روی برگه. حروف انگلیسی و اعداد را با فونت درشت نوشته‌اند. میان آن‌همه فرمول و عدد سرگیجه می‌گیرم. سعی می‌کنم خودم را نبازم نکند چهار کلمه‌ای هم که بلدم از سرم بپرد. دوباره نگاهی به برگه می‌اندازم. سوال اول را بلدم. سبک‌ترین عنصر جهان هیدروژن است. کمی امیدوار می‌شوم. می‌روم سراغ سوال بعدی. هیچ حدسی در مورد عدد اتمی منگنز ندارم. می‌چرخم طرف الناز.

ــ الناز سوال دوم.

پنج انگشت یک دست و دو انگشت دست دیگر را تو هوا می‌گیرد. پنجاه‌ودو را جلو سوال دوم می‌نویسم. در سوال سوم کلمهٔ آنتروپی برایم آشنا است. اما نه آن‌قدر که معنی‌اش را بفهمم. بدبختی آن‌جا است که سوال توضیح می‌خواهد. سرسری نگاهی به سوال‌های بعدی می‌اندازم. حتی یک کلمه هم برای نوشتن جلوی آن‌ها ندارم. بی‌فایده است. سر جلسهٔ امتحان دیگر هیدروژن سبک‌ترین عنصر جهان نیست. کاسهٔ سر من از آن سبک‌تر است. به اندازهٔ یک اپسیلون جواب در آن پیدا نمی‌شود.

خمیازه می‌کشم و در صدای کف و سوت دخترهای حیاط، به ساعت ته سالن نگاه می‌کنم. یازده و چهل‌وچند دقیقه است. احساس می‌کنم عقربه‌ها هم مثل معیری دست از چرخیدن برداشته‌اند و میخ شده‌اند رو صندلی من. با این اوصاف محال است بتوانم لبهٔ مانتو را از رو نوشته‌های شلوار کنار بزنم. برای رد گم‌کنی نوک خودکار را می‌گذارم جلوی سوال سوم. معیری سنگینی تن را می‌اندازد رو آن یکی پا. دوباره خمیازه می‌کشم و انگشت مهشید را می‌بینم که بالا رفته. از معیری برگهٔ اضافه می‌خواهد. نفس عمیق می‌کشم. شاید حق با پدر است. به جای مغز گچ تو کلهٔ من است. شاید هم صدای بچه‌های حیاط تمرکزم را به هم می‌ریزد. حالا باید آن‌جا باشم. باید بُکُش تمرین کنیم. چند روز دیگر اولین مسابقه‌مان است. از بین این همه دبیرستان قرعه‌مان افتاده با تیم دبیرستان شاهد. امکانات مدرسه‌شان دود از کلهٔ آدم بلند می‌کند. سالن سرپوشیدهٔ تنیس و شطرنج و آمادگی جسمانی یک طرف. هفته‌ای یک بار هم مربی‌شان آن‌ها را می‌برد سالن تقوی تا آن‌جا تمرین کنند. سال قبل با کاپیتانی الهه جلوشان باختیم. پاسورشان طوری سرویس و آبشار می‌زد که حتی نمی‌شد رد توپ را با چشم دنبال کنی. پارسال تو حیاط دبیرستان آن‌ها و در هیاهوی سی‌صدتا دانش‌آموز مسابقه دادیم. امسال قرار است تو حیاط مدرسهٔ خودمان...»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۸۷٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

حجم

۸۷٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

قیمت:
۲۷,۰۰۰
تومان