دانلود و خرید کتاب تو خود عشقی باش که در جستن آنی نیکول لپرا ترجمه آرزو شنطیائی
تصویر جلد کتاب تو خود عشقی باش که در جستن آنی

کتاب تو خود عشقی باش که در جستن آنی

معرفی کتاب تو خود عشقی باش که در جستن آنی

کتاب تو خود عشقی باش که در جستن آنی نوشتهٔ نیکول لپرا و ترجمهٔ آرزو شنطیایی است. انتشارات میلکان این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی در باب آرامش فردی و بهبود روابط.

درباره کتاب تو خود عشقی باش که در جستن آنی

کتاب تو خود عشقی باش که در جستن آنی (How to Be the Love You Seek) به شما کمک می‌کند تا چرخه‌ها را بشکنید، آرامش را بیابید و روابطتان را بهبود ببخشید. این کتاب که ده فصل دارد، به قلم بنیان‌گذار جنبش selfhealers# (خوددرمانگرها) نوشته شده است. او در در این کتاب اطلاعاتی را که کسب کرده و ابزارهای لازم را در اختیارمان گذاشته است؛ تا راهنمای ما در سفر بازگشت و وصلمان با قلب و سرشت حقیقیمان باشد. با مطالعهٔ این کتاب می‌آموزیم چگونه دوباره با تمام ابعاد وجودمان (جسم و ذهن و روح) ارتباط برقرار کنیم و خودِ شرطی‌شده‌مان را که در روابطمان در نقشش فرو می‌رویم، بشناسیم. با نیکول لپرا همراه شوید.

خواندن کتاب تو خود عشقی باش که در جستن آنی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران مطالعه در باب روان انسان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب تو خود عشقی باش که در جستن آنی

«آلیهاندرا با خود اندیشید: دوباره شروع شد. طی یک سال گذشته، هربار موضوع هم‌خانه‌شدن با لوکا را پیش می‌کشید، او موضوع صحبت را عوض می‌کرد یا سراغ تلفن همراهش می‌رفت و به‌بهانهٔ فرستادن ایمیل کاری یا پیامی فوری که فراموش کرده ارسال کند، از پاسخ‌دادن طفره می‌رفت. تکرار پیوستهٔ این رفتار اجتنابی موجب آزردگی آلیهاندرا شده بود؛ اما بعداز چهار سال، دیگر او را متعجب نمی‌کرد. لوکا عادت داشت برای اجتناب از مکالماتی که نمی‌خواست خودش را درگیر آن‌ها کند، بحث را به موضوع دیگری بکشد یا حواسش را به چیز دیگری معطوف کند. وقتی هم آلیهاندرا احساسات خود را با لوکا در میان می‌گذاشت، باز واکنش او همین بود. کاملاً واضح بود که لوکا نمی‌تواند دربارهٔ احساساتش، خصوصاً هیجانات ناراحت‌کننده‌اش، حرف بزند و اوضاع را مدیریت کند. زمانی که لوکا برآشفته یا غمگین بود، به جای بیان آنچه آزارش می‌داد، معمولاً حرف‌های کنایه‌آمیز می‌زد و چون نمی‌توانست حرفش را به زبان بیاورد، غیرمستقیم با رفتارهای ناخوشایند، خشم و ناراحتی‌اش را نشان می‌داد.

آلیهاندرا لوکا را دوست داشت؛ باوجوداین، فرار لوکا از حرف‌زدن دربارهٔ احساساتش یا پرداختن به کارهایی که می‌خواست با انجامشان از زیر بار شانه خالی کند، جوی پر تضاد و دافعه بر رابطه‌شان حاکم کرده بود. هربار آلیهاندرا تلاش می‌کرد لوکا را سوی تن‌دادن به تعهد و حرف‌زدن دربارهٔ مسائل مهم رابطه‌شان و بیان احساساتش «بکشد»، لوکا او را بیش از قبل «پس می‌زد». هنگامی که آلیهاندرا برای اولین بار مسئلهٔ ازدواج را پیش کشیده و غیرمستقیم تمایلش به ازدواج را ابراز کرده بود، لوکا بلافاصله بحث را عوض کرده و از همکارش گفته بود که طلاق گرفته و حالا با زن بسیار جوان‌تری در ارتباط است. این کار او باعث شده بود آلیهاندرا با عصبانیت رستوران را ترک کند. آلیهاندرا با خودش فکر کرد که اگر شش ماه از شروع رابطه‌شان گذشته بود، واکنش لوکا در برابر ازدواج قابل‌درک بود؛ اما او این حرف را بعداز گذشت دو سال از شروع رابطه مطرح کرده بود، دو سال! بقیهٔ آن شب به بحث و مشاجره گذشته و این اتفاق موجب تنش میان آن‌ها شده بود. از آن شب به بعد، ازدواج به خط قرمزی میان آن دو تبدیل شد.»

کاربر 4270311
۱۴۰۳/۰۵/۲۲

لطفا لطفآ و حتما بخونید به اندازه ی یه کتاب دعا کارساز و به اندازه ی تمام 300 کتاب روانشان ی که خوندم ارزشمند

m a
۱۴۰۳/۰۶/۰۳

اگر سراسرزندگیتون استرس داشتید و دارید،اگر بیماریهای روانتنی دارید و علتش رو نمیدونید و....این کتاب معجزه می کنه،من رو دربرهه ای از زندگی نجات داد که مدیون نویسنده و نشر میلکان کرده.

افرا شاه توری
۱۴۰۳/۰۷/۰۹

خوندنش رو که قطعا توصیه می کنم ولی دو مورد وجود داره که باید در ذهن نگه داشت اول اینکه کسی که آمادگی روحی ش رو نداره نباید بره سراغش چون بهم می ریزه. من خودم با نزدیک سه سال سابقه

- بیشتر
ف.ن
۱۴۰۳/۰۶/۰۸

عالی عالی عالی انقدر قشنگ داره منو توصیف میکنه که دارم با هرجمله اش گریه میکنم انقدر قشنگ مشکلات و سختی هامو بیان میکنه که هرچندتا صفحه که میخونم نمیتونم بیشتر ادامه بدم خیلی به هم میریزم میرم یکم کتابای دیگه میخونم تا

- بیشتر
Birdy
۱۴۰۳/۰۶/۱۳

من از ترجمه‌ی عالی مترجم خیلی ممنونم. کیف کردم. و ممنونم که برای لغات اساسی و مهم، پانویس انولیسی گذاشتید.

👑 مینو 🌈
۱۴۰۳/۰۸/۰۲

سلام. من هنوز فصل اولم ولی از اون کتابایی که خیلی به خوندنش علاقه مندم و دارم لذت میبرم چون ارتباط عمیقی با درونم برقرار میکنه و دقیقا داره در مورد خودم صحبت میکنه و از طرفی خیلی روان با

- بیشتر
شیرین
۱۴۰۳/۰۷/۲۱

کتاب فوق العاده خوبی برای ارتباط با خود است با تمرینهای عملی خوب

کاربر ۴۳۱۰۵۷۹
۱۴۰۳/۰۸/۲۴

به خودتون لطف بزرگی می کنید اگر وقت بذارید و کتاب رو بخونید

sahoje
۱۴۰۳/۰۸/۱۲

دوستان عزیز اگر در زمینه روانشناسی مطالعه خوب و قوی در گذشته داشتید این کتاب رو به شما توصیه میکنم ولی برای کسانیکه دنبال محتوای ساده و مختصر مفید هستند شاید کتاب کمی خسته کننده طولانی و تکراری باشه برای

- بیشتر
Aysan
۱۴۰۳/۰۸/۲۸

هرچه در جستن آنی،آنی! -مولانا

تقدیم به همهٔ ما که هنوز در این جهان زنده و امیدواریم به اعجازی که دردمان را تسکین دهد و قلب‌هایمان را التیام ببخشد.
Tasnim:)
همسر و دوست و رابطهٔ بی‌نقص و تمام‌عیار وجود ندارد و اگر هم باشد، نمی‌تواند درد و رنج ما را بشوید و از بین ببرد. نجات ما وظیفهٔ دیگران نیست. بنا نیست نیمهٔ گم‌شده‌ای از راه برسد و ما را «کامل» کند؛ چون ما هرچه باشیم، کامل و کافی هستیم و می‌توانیم منجی خودمان باشیم. همهٔ ما انسانیم. کامل نیستیم؛ ولی به‌اقتضای موقعیت و آگاهی و ظرفیت احساسی‌مان، همهٔ تلاشمان را می‌کنیم که بهترین‌ها را برای خود و دیگران رقم بزنیم. پرورش تصورات آرمان‌گرایانه در ذهن و انتظارات غیرواقع‌بینانه، فقط باعث ناامیدی و دل‌سردی است. ازسویی باید بپذیریم که جلب رضایت همه امکان‌پذیر نیست و گاهی باید به دیگران بدون شرم و ترس «نه» بگوییم.
فاطمه سپید
کمتر کسی پیدا می‌شود که بدون تأیید و تحسین ازسوی دیگران، از حس درونی ارزشمند و دوست‌داشتنی‌بودن برخوردار باشد. ما هنوز هم مثل دوران کودکی‌مان برای حس امنیت و اعتماد، چشم به رفتار دیگری دوخته‌ایم.
arghavan
ازآنجاکه همیشه دیگران را مسئول و مقصر مشکلات روابطم می‌دانستم و انتظار داشتم آن‌ها به‌خاطر من خودشان را تغییر دهند، از نقش خودم در ناخشنودی درونی‌ام ناآگاه بودم و نمی‌فهمیدم که چقدر از نیازها و خواسته‌هایم غافلم. باوجوداینکه برای شناخت بهتر خودم تلاش می‌کردم، چشمم را روی تأثیری بسته بودم که خودم بر روابطم داشتم.
بهاره
روبه‌روشدن با این حقیقت که من خودم ندانسته و ناخواسته مسبب طاقت‌فرساترین رنج درونم بودم، خیلی دردناک بود؛ بااین‌حال بارقهٔ امیدی در دلم درخشید؛ چون حالا که خودم منشأ درد بودم، خودم هم می‌توانستم این چرخه‌های تکراری را از بین ببرم.
نیلوفر
به‌تدریج دریافتم این منم که در تمام روابطم، بدون تغییر و منفعل، دست روی دست گذاشته‌ام تا کسی بیاید و برای حال خوبم کاری بکند. دریافتم که هرگز نمی‌توانم رفتار دیگران را کنترل و برای آن‌ها بایدونبایدی معین کنم؛ چه برسد به اینکه بخواهم برایشان حدوحدود مشخص کنم که هرچه زودتر، به بهترین شکل ممکن و تمام‌وکمال، به انتظارات من جامهٔ عمل بپوشانند. کم‌کم متوجه شدم طلبکاری از دیگران و توقع تغییر و گنجاندن نحوهٔ ابراز احساسشان در چهارچوب‌های دل‌خواه خودم، چیزی جز دل‌زدگی و محرومیت از عشق برای دو طرف به همراه ندارد.
بهاره
ما می‌توانیم فارغ از کردار دیگران و رویدادهایی که اطرافمان رخ می‌دهد، خودمان تجلی همان عشقی باشیم که در جستن آنیم.
نیلوفر
واقعیت این است که مهم‌تر از نحوهٔ ابراز عشق، احساس امنیت درونی و گشودن قلبمان برای پذیرش است؛ چون در غیر این صورت، عشق از هر دری وارد شود، ما آن را نخواهیم دید
bookwormnoushin
هر زمان از تصمیم‌های جدیدم احساس گناه می‌کردم، به خودم یادآور می‌شدم بهترین کاری که می‌توانم برای دیگری انجام دهم، این است که اول نیازهای خودم را برطرف کنم تا در رابطه با او آدم بهتری باشم.
taraneh1717 As
به‌تدریج پذیرفتم که فاصله در روابط، همیشه هم بد نیست و حتی گاهی قدری فاصله برای تعادل و دوام و بهبود رابطه ضروری است.
fariba313
با پذیرش اقتدار و مسئولیت خود، دیگر انتظار نداریم دیگران ذهن ما را بخوانند یا «خودشان» بدانند و بفهمند که چه احساسی داریم تا نیازهایمان را برآورده کنند. می‌پذیریم که هیچ‌کس مسئول حالِ خوب ما نیست و وظیفه ندارد احساس غم، تنهایی، خشم، درماندگی یا هر احساس دردناک دیگرمان را از بین ببرد. در عوض حرف می‌زنیم و خواسته‌مان را مطرح می‌کنیم و با درنظرگرفتن راحتی و احساس امنیت دو طرف، از دیگری درخواست همدلی و حمایت می‌کنیم.
fariba313
دلیل اصلی «عاشق‌شدن» بسیاری از ما چیست؟ علاقهٔ قلبی و میل باطنی؟ نه! بسیاری از ما عاشق کسی می‌شویم که نیازهای ناخودآگاهی را اقناع می‌کند که حتی از وجودشان بی‌خبریم.
arghavan
یکی از اصلی‌ترین نیازهای ما در تمام روابطمان، چه در کودکی و چه در بزرگ‌سالی، احساس اطمینان و امنیت کافی است تا بدون هراسِ ازدست‌دادن ارتباط و حمایت دیگران، خود واقعی‌مان باشیم. احساس اطمینان و امنیت برای ابراز خودِ حقیقی و دیدگاه‌ها و هیجاناتی که در رویارویی با مسائل مختلف تجربه می‌کنیم، موجب خلق صمیمیت احساسی می‌شود.
Raha Sadat
از خودم می‌گویم تا بدانید این داستان مشترک زندگی همهٔ ماست. صرف‌نظر از جنبه‌های خاص زندگی هرکس، کمتر کسی پیدا می‌شود که بدون تأیید و تحسین ازسوی دیگران، از حس درونی ارزشمند و دوست‌داشتنی‌بودن برخوردار باشد. ما هنوز هم مثل دوران کودکی‌مان برای حس امنیت و اعتماد، چشم به رفتار دیگری دوخته‌ایم.
فاطمه سپید
آیا من مواد غذاییِ لازم را به بدنم می‌رسانم؟ ___ به بدنم گوش می‌دهم و هنگام گرسنگی غذا می‌خورم و به‌محض احساس سیری، از خوردن دست می‌کشم. ___ غذاهایی را انتخاب می‌کنم که انرژی‌بخش هستند و به من حس سیری می‌دهند (درصورتی‌که در دسترسم باشند). ___ غذاهایی را که موجب رخوت و بی‌قراری می‌شوند یا به‌هرشکلی باعث ناخوشی‌ام می‌شوند، می‌شناسم و از مصرفشان اجتناب می‌کنم (مگر ازسر ناچاری و درصورت نبود گزینه‌های بهتر). ___ ذهنم معمولاً تیز و هوشیار است.
baran nor
سال‌ها پژوهش، گواه این حقیقت است که هرگاه جمعی از مردم به نیت گسترش صلح، آرامش، سلامتی، عدالت، رفاه و آسایش بر نیت یکسانی تمرکز می‌کنند، به خواست قلبی‌شان دست می‌یابند.
fariba313
برای بیان صادقانهٔ احساسمان به حس «امنیت و اطمینان» نیاز داریم، اطمینان برای بیان هیجانات، افکار، احساسات بدون شرم یا ترس از قضاوت، انتقاد یا طرد و نیز امنیت از اینکه در هر حالتی رابطه پیش‌بینی‌پذیر و پایدار خواهد بود. این دو حس را اول باید درون خود پرورش دهیم تا بازتابش را در دنیای بیرون از وجودمان نیز ببینیم.
ترنم.
انتظار حمایت از دیگری برایم بدین معناست که خودم نمی‌توانم از پس نیازهایم بربیایم و محتاج دیگرانم. با این کار احساس ضعف و ناامنی می‌کنم و باور بی‌ارزشی دیرینه‌ام دوباره افسار تمام افکار و احساساتم را به دست می‌گیرد. ازسویی وقتی کسانی که دوستشان دارم از من بی‌پرده درخواست کمک و همدلی می‌کنند یا می‌خواهند برای رفاه و آسایششان کاری بکنم، آزرده می‌شوم؛ شاید از این‌همه بی‌تعارفی‌شان و شاید چون درخواستشان آن‌ها را ضعیف جلوه می‌دهد. مثلاً وقتی یکی از عزیزانم از من می‌خواهد کمی پاهایش را ماساژ دهم، ناخودآگاه معذب و منزجر خودم را پس می‌کشم یا وقتی می‌خواهد چند ساعتی در اتاق تنها باشد، با چشم‌غره‌ای خشم و دل‌خوری‌ام را نشان می‌دهم.
fariba313
منی که هرگز از درون احساس امنیت را درک نکرده بودم، چطور انتظار داشتم در حضور دیگری آن‌قدر ایمن باشم که با دل و خاطری امن، لذت و آرامش ارتباطی را تجربه کنم که ارمغان عشق حقیقی بود؟ وقتی پیوسته در این فکر بودم که مطابق معیارهای دیگران و ملاک‌های جامعه رفتار کنم و برای نیل به این هدف، خواسته‌ها و نیازهای حقیقی‌ام را سرکوب می‌کردم و نادیده می‌گرفتم، چطور انتظار داشتم اطرافیانم منِ حقیقی را ببینند و درک کنند و با آن ارتباط بگیرند؟
ترنم.
تلاش برای ایجاد تغییرات بیرونی، برخلاف تصور معمول، اغلب موجب افزایش تنش میان طرفین، تحریک‌پذیری، نارضایتی و تداوم اختلافات می‌شود و حتی به فاصله‌گرفتن دو طرف و قطع رابطه دامن می‌زند. این روش جز خصومت، تلخ‌کامی و بیزاریِ بی‌پایان ثمری نخواهد داشت.
ف.ن

حجم

۵۴۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۳۶۸ صفحه

حجم

۵۴۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۳۶۸ صفحه

قیمت:
۶۹,۰۰۰
۲۰,۷۰۰
۷۰%
تومان