تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب نغمه یخ و آتش (کتاب نخست، بازی تاج و تخت)
معرفی کتاب نغمه یخ و آتش (کتاب نخست، بازی تاج و تخت)
کتاب الکترونیکی «نغمهٔ یخ و آتش (بازی تاج و تخت؛ کتاب نخست)» نوشتهٔ جورج آر. آر. مارتین و ترجمهٔ سعید سیمرغ، توسط انتشارات چترنگ منتشر شده است. این اثر آغازگر مجموعهای فانتزی و حماسی است که در دنیایی خیالی و پر از خاندانهای قدرتمند، نبردهای سیاسی و تهدیدهای ماورایی روایت میشود. «بازی تاج و تخت» با شخصیتپردازیهای پیچیده و روایت چندصدایی، تصویری از قدرت، خیانت و بقا را در بستری قرونوسطایی به تصویر میکشد. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب نغمه یخ و آتش (کتاب نخست، بازی تاج و تخت)
«بازی تاج و تخت» نخستین جلد از مجموعهٔ «نغمهٔ یخ و آتش» است که در اواسط دهه ۱۹۹۰ منتشر شد و به سرعت جایگاه ویژهای در ادبیات فانتزی به دست آورد. داستان در سرزمینی خیالی به نام وستروس و اسوس میگذرد؛ جایی که خاندانهای بزرگ برای تصاحب تاج و تخت و بقای خود درگیر توطئهها و جنگهای خونین هستند. روایت کتاب از زاویه دید شخصیتهای مختلف پیش میرود و هر فصل به یکی از آنها اختصاص دارد. فضای داستان، الهامگرفته از تاریخ و اسطورههای اروپایی است و در عین حال، عناصر جادویی و موجودات افسانهای نیز در آن حضور دارند. «نغمهٔ یخ و آتش» با پرداختن به موضوعاتی چون قدرت، شرافت، خیانت و سرنوشت، مرز میان خیر و شر را مبهم میکند و تصویری واقعگرایانه از دنیایی بیرحم ارائه میدهد. این مجموعه با استقبال گسترده مخاطبان و اقتباسهای سینمایی و تلویزیونی، به یکی از آثار شاخص ژانر فانتزی تبدیل شده است.
خلاصه کتاب نغمه یخ و آتش (کتاب نخست، بازی تاج و تخت)
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «بازی تاج و تخت» با کشف موجوداتی اسرارآمیز در شمال دیوار وستروس آغاز میشود و به سرعت به درون زندگی خاندان استارک در وینترفل میپردازد. ادارد استارک، ارباب شمال، پس از مرگ دست پادشاه، به دعوت دوست قدیمیاش، رابرت باراتیون، به عنوان دست جدید به پایتخت فراخوانده میشود. این تصمیم، خانوادهٔ استارک را وارد دنیایی از دسیسههای سیاسی، تهدیدهای پنهان و خطرهای مرگبار میکند. در سوی دیگر، دنریس تارگرین، آخرین بازماندهٔ خاندان سلطنتی سرنگونشده، در تبعید و دور از وستروس، ناخواسته وارد بازی قدرت میشود و سرنوشتش با ازدواجی سیاسی به خال دروگو گره میخورد. روایت کتاب با تمرکز بر شخصیتهایی چون جان اسنو، کتلین استارک، سانسا و آریا، و همچنین خاندان لنیستر، لایههای مختلفی از وفاداری، خیانت، جاهطلبی و بقا را به تصویر میکشد. در پسزمینهٔ این کشمکشها، تهدیدی باستانی از شمال در حال بازگشت است و زمستانی طولانی در پیش است؛ زمستانی که سرنوشت همه را تغییر خواهد داد.
چرا باید کتاب نغمه یخ و آتش (کتاب نخست، بازی تاج و تخت) را خواند؟
این کتاب با روایت چندصدایی و شخصیتهایی چندلایه، تصویری از دنیایی بیثبات و پر از تضاد را ارائه میدهد. «بازی تاج و تخت» مرز میان خیر و شر را از میان برمیدارد و مخاطب را با انتخابهای دشوار، پیامدهای قدرت و شکنندگی شرافت روبهرو میکند. داستان با جزئیات غنی، جهانسازی گسترده و تعلیق مداوم، خواننده را به دل ماجراهای سیاسی، خانوادگی و ماورایی میبرد و تجربهای متفاوت از ادبیات فانتزی رقم میزند.
خواندن کتاب نغمه یخ و آتش (کتاب نخست، بازی تاج و تخت) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به داستانهای فانتزی حماسی، دوستداران روایتهای چندلایه و پیچیده، و کسانی که به دنیای سیاست، قدرت و روابط انسانی علاقه دارند، مناسب است. همچنین برای کسانی که از سریالهای پرشخصیت و پرماجرا لذت میبرند یا به دنبال اثری با جهانسازی عمیق هستند، انتخابی جذاب خواهد بود.
بخشی از کتاب نغمه یخ و آتش (کتاب نخست، بازی تاج و تخت)
«گرگومیش تیرهتر شد. آسمان بدون ابر رنگ بنفش تیرهای پیدا کرد، همرنگ کبودیهای کهنه؛ و بعد آن هم در سیاهی محو شد. ستارهها کمکم بیرون آمدند. ماهِ نیمه بالا میآمد. ویل بابت نورش شکرگزار بود. وقتی ماه کاملاً بالا آمد، رویس گفت: «مطمئناً سریعتر از اینها میتونیم بریم.» ویل که ترس وقیحش کرده بود، گفت: «با این اسبها نمیشه. ارباب میخوان جلوتر برن؟» سِر ویمار رویس پاسخی نداد. از جایی میان درختان جنگل گرگی زوزه کشید. ویل یابویش را زیر درخت چوبآهن کهنسال و گرهداری راند و از پشتش پیاده شد. سِر ویمار پرسید: «برای چی وایستادی؟» «بهتره بقیهٔ راه رو پیاده بریم، ارباب. درست پشت اون بلندیه.» رویس لحظهای درنگ کرد و به میان درختان خیره شد. از صورتش معلوم بود چه حسی دارد. باد سردی میان درختان زمزمه میکرد. شنل بزرگ پوست سمورش همچون چیزی نیمهزنده پشتش پیچوتاب میخورد. گرد زیرلب گفت: «اینجا یه چیزی جور درنمیاد.» سلحشور جوان با ناخرسندی لبخندی به او زد و گفت: «جدی؟» گرد پرسید: «شما حسش نمیکنین؟ به تاریکی گوش کنین.» ویل میتوانست حسش کند. چهار سال را میان نگهبانان شب گذرانده بود، ولی هیچوقت تا این اندازه نترسیده بود. آن چه بود؟ «صدای باد و خشخش برگ درختها و زوزهٔ گرگ. کدومیکی از این صداها زهرهترکت کرده، گرد؟» وقتی گرد پاسخی نداد، رویس از روی زینش با وقار پایین لغزید. اسبش را به شاخهای نزدیک به زمین و با فاصله از دو اسب دیگر محکم بست و شمشیر بلندش را از نیام بیرون کشید. جواهرات روی قبضهاش درخشیدند و مهتاب از روی تیغهٔ براقش به پایین سرید. سلاح باشکوهی بود، ساختهشده در کورهٔ قلعه و از روی ظاهرش هم معلوم بود جدید است. ویل شک داشت که آن شمشیر هیچگاه از روی خشم به حرکت درآمده باشد. ویل هشدار داد: «درختهای اینجا خیلی متراکمن. این شمشیر باعث میشه گیر کنین، ارباب. بهتره یه چاقو با خودتون بیارین.» ارباب جوان گفت: «اگه راهنمایی میخواستم، خودم بهت میگفتم. گرد، تو همینجا بمون و مراقب اسبها باش.» گرد پیاده شد و گفت: «آتش هم لازم داریم. خودم ترتیبش رو میدم.» «آخه چقدر میتونی ابله باشی، پیرمرد؟ اگه دشمنی توی این جنگل باشه، آتش همون چیزیه که نمیخوایم.» گرد گفت: «دشمنهایی هم هستن که آتش اونها رو دور نگه میداره. خرس و شومگرگ و... چیزهای دیگه...»
حجم
۴٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۸۰۴ صفحه
حجم
۴٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۸۰۴ صفحه