دانلود و خرید کتاب روزهای خوش ساموئل بکت ترجمه مهدی نوید
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب روزهای خوش

کتاب روزهای خوش

نویسنده:ساموئل بکت
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب روزهای خوش

کتاب روزهای خوش نوشتهٔ ساموئل بکت و ترجمهٔ مهدی نوید است. نشر چشمه این نمایشنامهٔ معاصر ایرلندی را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب روزهای خوش

کتاب روزهای خوش برابر با یک نمایشنامهٔ معاصر ایرلندی است. ساموئل بکت این نمایشنامهٔ ابزورد (absurd) را در سال ۱۹۶۰ میلادی منتشر کرد. این متن نمایشی دو شخصیت به نام‌های «وینی» (Winnie) و «ویلی» (Winnie) دارد؛ اولی، زنی حدوداً ۵۰ساله و دومی مردی حدوداً ۶۰ساله است. این نمایشنامهٔ دوپرده‌ای از فضایی آغاز شده است که برابر است با گسترهٔ علف آفتاب‌سوخته در کانون صحنه. شیب ملایم تا جلو و هر دو طرف صحنه وجود دارد. پشت پشته شیب، تندتر تا سطح صحنه است. این صحنه باید ساده و متقارن باشد. گفته شده است که نمایشنامهٔ روزهای خوش، به کاوشی عمیق درمورد وجود انسان، انزوا و گذر زمان پرداخته است. ساموئل بکت در این اثر با بهره‌گیری از سبک مینیمالیستی خاصّ خودش، استعاره‌های بصری قدرتمند و مضامین وجودی عمیقی را ارائه داده که می‌تواند مخاطبان را به تأملی عمیق وا می‌دارد.

می‌دانیم که نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته می‌شود. هر چند این قالب ادبی شباهت‌هایی به فیلم‌نامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانه‌ای جداگانه و مستقل محسوب می‌شود. نخستین نمایشنامه‌های موجود از دوران باستان و یونان باقی مانده‌اند. نمایشنامه‌ها در ساختارها و شکل‌های گوناگون نوشته می‌شوند، اما وجه اشتراک همهٔ آن‌ها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامه‌ها تنها برای خواندن نوشته می‌شوند؛ این دسته از متن‌های نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیده‌اند. از مشهورترین نمایشنامه‌نویس‌های غیرایرانی می‌توان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامه‌نویس‌های ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان»، «علیرضا نادری» و «محمد چرمشیر» بوده است.

خواندن کتاب روزهای خوش را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی معاصر ایرلند و قالب نمایشنامهٔ ابزورد پیشنهاد می‌کنیم.

درباره ساموئل بکت

ساموئل بارکْلی بِکت در سال ۱۹۰۶ به دنیا آمد. او نمایشنامه‌نویس، رمان‌نویس و شاعر ایرلندی و برندهٔ جایزهٔ نوبل است. او را به‌عنوان نخستین ابزوردنویسی می‌‌شناسند که شهرت جهانی کسب کرد. بکت در سال ۱۹۶۹ به‌دلیل نوشته‌هایش در قالب رمان و نمایشنامه که درمورد فقر معنوی انسان امروزی است، جایزهٔ نوبل ادبیات را دریافت کرد. او بدون آنکه قصد روایت داستان یا طرح دسیسه‌ای را داشته باشد، به وضعیت بغرنج و پوچ بشر در جهان پرداخته و به‌خوبی موقعیت انسان تنهای عصرش را که انسانِ گذشته از فجایع جنگ است، هم در کلام و هم در فضای آثارش بازنمایی کرده است. آثار او بی‌پروا، به‌شکل بنیادی کمینه‌گرا و بنابر بعضی تفسیرها، دررابطه‌با وضعیت انسان‌ها عمیقاً بدبینانه‌اند. این حس بدبینی اغلب با قریحهٔ طنزپردازی قوی و غالباً نیش‌دار او تلطیف می‌شود. آثار اخیر او، بن‌مایه‌های موردنظرشان را به‌شکلی رمزگونه و کاهش‌یافته مطرح و ارائه می‌کنند. یکی از ویژگی‌های خاص، منحصربه‌فرد و البته مهم آثار این نویسندهٔ ایرلندی زبان آثار او است. زبان آثار بکت همواره حاوی طنز تلخی است که می‌کوشد رابطه و گفتارها را از معنا خالی کند. دنیای آثار او یک دنیای فراواقعی‌ است که انسان در آن در نوعی خلأ گیر افتاده و ازاین‌رو تلاش‌های احمقانه‌ای برای برقراری رابطه می‌کند. برخی از آثار مشهور ساموئل بکت عبارتند از:

نمایشنامه‌ها: در انتظار گودو (۱۹۵۲)، دست آخر (یا آخر بازی) (۱۹۵۷)، آخرین نوار کراپ (۱۹۵۸)، بازی (۱۹۶۳)، من نه (۱۹۷۲)، فاجعه (۱۹۸۲)، چی کجا (۱۹۸۳)، چرکنویس برای یک نمایشنامه ۱&۲ (۱۹۶۵)، روزهای خوش (۱۹۶۰)، همهٔ افتادگان (۱۹۵۷)

رمان‌ها: مِرفی (۱۹۳۸)، وات (۱۹۴۵، انتشار ۱۹۵۳)، مالوی (۱۹۵۱)، مالون می‌میرد (۱۹۵۱)، نام‌ناپذیر (۱۹۵۳)، گم‌گشتگان

مصاحبه‌ها: «آخرین دیدار با ساموئل بکت» اثر احمد کامیابی مسک و «گفت‌وگوهایی با ساموئل بکت»، اثر اوژن یونسکو و ژان لویی بارو

شعرها: «هوروسکوپ» (۱۹۳۰) و «آنچه واژه هست»

ساموئل بکت در سال ۱۹۸۹ درگذشت.

بخشی از کتاب روزهای خوش

«پردهٔ دوم

صحنه مانند قبل.

وینی تا گردن در خاک فرورفته، کلاه روی سر، چشم‌ها بسته. سرش، از آن‌جا که دیگر نمی‌تواند آن را برگرداند، خم کند، بلند کند، در سرتاسر پرده بی‌حرکت رو به جلو. حرکت چشم‌ها همان‌طور که اشاره شد.

کیف و چتر آفتابی مانند قبل. هفت‌تیر طرف راست او روی پشته جلو چشم. مکث طولانی.

زنگ با صدای بلند می‌خورد. وینی بلافاصله چشمانش را باز می‌کند. صدای زنگ قطع می‌شود. وینی به روبه‌رو خیره می‌شود. مکث طولانی.

وینی: درود، ای نور مقدس. (مکث طولانی. چشمانش را می‌بندد. زنگ با صدای بلند می‌خورد. وینی بلافاصله چشمانش را باز می‌کند. صدای زنگ قطع می‌شود. وینی به روبه‌رو خیره می‌شود. لبخند طولانی. لبخند می‌ماسد. مکث طولانی.) هنوز یکی داره نگاهم می‌کنه. (مکث.) هنوز به‌م اهمیت می‌ده. (مکث.) همینه که به نظرم این‌قدر حیرت‌آوره. (مکث.) چشمش به چشم منه. (مکث.) اون شعر به‌یادموندنی چی بود؟ (مکث. نظر به راست.) ویلی. (مکث. بلندتر.) ویلی. (مکث. نظر به روبه‌رو.) همچنان می‌شه از وقت حرف زد؟ (مکث.) می‌شه گفت از وقتی که دیدمت، ویلی، خیلی گذشته. (مکث.) از وقتی که صدات رو شنیدم. (مکث.) می‌شه؟ (مکث.) می‌شه. (لبخند.) مثل قدیم‌ها! (لبخند می‌ماسد.) دیگه چیز چندانی نمونده آدم درباره‌ش حرف بزنه. (مکث.) آدم از تمام این‌ها حرف می‌زنه. (مکث.) تا جایی که بتونه. (مکث.) قبلاً فکر می‌کردم… (مکث.) …‌می‌گم قبلاً فکر می‌کردم که یاد می‌گیرم تنهایی حرف بزنم. (مکث.) یعنی با خودم، برهوت. (لبخند.) ولی نه. (لبخند پهن‌تر.) نه نه.

(لبخند می‌ماسد.) پس هستی. (مکث.) حتماً مرده‌ای، عین بقیه، حتماً مرده‌ای، یا رفته‌ای و تنهام گذاشته‌ای، عین بقیه، اهمیتی نداره، هستی. (مکث. نظر به چپ.) کیف هم هست، مثل همیشه، می‌بینمش. (مکث. نظر به راست. بلندتر.) کیف هست، ویلی، صحیح و سالم، همونی که اون روز به‌م دادی… تا برم خرید. (مکث. نظر به روبه‌رو.) اون روز. (مکث.) کدوم روز؟ (مکث.) قبلاً دعا می‌کردم. (مکث.) می‌گم قبلاً دعا می‌کردم. (مکث.) باید اقرار کنم دعا می‌کردم. (لبخند.) الآن نه. (لبخند پهن‌تر.) نه نه. (لبخند می‌ماسد. مکث.) اون‌موقع… الآن… چه مشکلاتی داره، ذهن آدم. (مکث.) دعا می‌کردم که همیشه همینی باشم که هستم‌ـــ و این‌که نسبت به اون آدمی که بودم تغییر کنم. (مکث.) من اون آدمم، می‌گم اون آدم، بعد یه آدم دیگه. (مکث.) بعضی‌وقت‌ها اون آدم، بعضی‌وقت‌ها یه آدم دیگه. (مکث.) دیگه چیز چندانی نمونده آدم بگه، آدم همه‌چیز رو می‌گه. (مکث.) تا جایی که بتونه. (مکث.) هیچ‌جا هیچ حقیقتی هم توش نیست. (مکث.) بازوهام. (مکث.) بالاتنه‌م. (مکث.) کدوم بازوها؟ (مکث.) کدوم بالاتنه؟ (مکث.) ویلی. (مکث.) کدوم ویلی؟ (تصدیق پرشور بی‌مقدمه.) ویلی من! (نظر به راست، درحالی‌که صدا می‌زند.) ویلی! (مکث. بلندتر.) ویلی! (مکث. نظر به روبه‌رو.) خُب، ندونستن، یقیناً ندونستن، چه موهبتی، تنها چیزی که می‌خوام. (مکث.) بله… اون‌موقع… الآن… سبز راشی… همین… چارلی… بوسه‌ها… همین… همه‌ش… عذابی سنگین برای ذهن. (مکث.) ولی ذهن من رو عذاب نمی‌ده. (لبخند.) الآن نه. (لبخند پهن‌تر.) نه نه. (لبخند می‌ماسد. مکث طولانی. چشم‌ها را می‌بندد. زنگ با صدای بلند می‌خورد. چشم‌ها را باز می‌کند. مکث.) چشم‌ها بالا می‌آن و انگار در آرامش بسته می‌شن… تا در آرامش… نظاره کنن. (مکث.) چشم‌های من نه. (لبخند.) الآن نه. (لبخند پهن‌تر.) نه نه. (لبخند می‌ماسد. مکث طولانی.) ویلی. (مکث.) فکر می‌کنی جو زمین از بین رفته، ویلی؟ (مکث.) بله، ویلی؟ (مکث.) نظری نداری؟ (مکث.)

خُب تو این‌طوری هستی، هیچ‌وقت هیچ نظری دربارهٔ هیچی نداشتی. (مکث.) قابل درکه. (مکث.) بیشتر وقت‌ها. (مکث.) گوی زمین. (مکث.) بعضی‌وقت‌ها فکرم رو مشغول می‌کنه. (مکث.) شاید همه‌ش نه. (مکث.) همیشه از هر چیز. (مکث.) یه چیزیش می‌مونه. (مکث.) یه چیزی. (مکث.) اگه ذهن زایل می‌شد. (مکث.) که البته نمی‌شه. (مکث.) کاملاً نه. (مکث.) ذهن من نه. (لبخند.) الآن نه. (لبخند پهن‌تر.) نه نه. (لبخند می‌ماسد. مکث طولانی.) ممکنه سرمای ابدی باشه. (مکث.) سرمای سخت دائمی. (مکث.) شانسه، گمانم، خوش‌شانسی. (مکث.) بله، چه موهبتی، چه موهبتی. (مکث.) الآن چی؟ (مکث طولانی.) صورتم. (مکث.) بینی‌ام. (چشم‌ها را ریز می‌کند و به پایین می‌نگرد.) می‌بینمش… (درحالی‌که چشم‌ها را ریز کرده و به پایین می‌نگرد.) …‌نوکش رو… منخرین رو… دم حیات… اون انحنایی که تو خیلی دوست داشتی… (لب‌ها را غنچه می‌کند.) …‌کمی از لبم رو… (دوباره لب‌ها را غنچه می‌کند.) …‌اگه غنچه‌شون کنم… (زبان را بیرون می‌آورد.) …‌زبونم رو هم… که تو خیلی دوست داشتی… اگه بیارمش بیرون… (دوباره زبان را بیرون می‌آورد.) … نوکش رو… (نظر به بالا.) …‌رد پیشونی رو… ابرو رو… احتمالاً تصوره… (نظر به چپ.) …‌لپم رو… نه… (نظر به راست.) …‌نه… (لپ‌ها را باد می‌کند.) …‌حتی اگه بادشون کنم… (نظر به چپ، دوباره لپ‌ها را باد می‌کند.) …‌نه… گلگون نیست. (نظر به روبه‌رو.) همه‌ش همین. (مکث.) کیف رو هم البته… (نظر به چپ.) …‌شاید یه کم محو… ولی خود کیفه. (نظر به روبه‌رو. با بی‌قیدی.)»

معرفی نویسنده
عکس ساموئل بکت
ساموئل بکت

ساموئل بکت رمان‌نویس، نمایش‌‌نامه‌نویس، شاعر، کارگردان تئاتر و مترجم ایرلندی است. بکت به عنوان یکی از برجسته‌ترین چهره‌های تئاتر ابزورد شناخته می‌شود. او در سال ۱۹۶۹ به جایزه‌ی نوبل ادبیات دست‌یافت.

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۶۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۸۲ صفحه

حجم

۶۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۸۲ صفحه

قیمت:
۴۷,۵۰۰
۲۳,۷۵۰
۵۰%
تومان