کتاب ایده آلیسم آلمانی
معرفی کتاب ایده آلیسم آلمانی
کتاب ایده آلیسم آلمانی نوشتهٔ کارل آمریکس و ترجمهٔ حسن مرتضوی است. انتشارات علمی و فرهنگی این کتاب را منتشر کرده است. این اثر از مجموعهٔ «راهنمای کیمبریج» و «جستارها و جریانها» است.
درباره کتاب ایده آلیسم آلمانی
کتاب ایده آلیسم آلمانی حاوی ۱۳ یادداشت نوشتهٔ کارل آمریکس، فریدریک بیزر، پل گایر، آلن و. وود، دانیل اُ.دالستروم، پل فرانک، رولف-پیتر هورستمان، چارلز لارمور، تری پینکارد، رابرت پیپین، گونتر زولر، دیتر ایشتورما و آندرو بویی است. نویسندگان در این اثر از ابعاد مختلفی به ایدهآلیسم آلمانی پرداختهاند. دورۀ ایدهآلیسم آلمانی موجد پدیدهای فرهنگی است که جایگاه و نفوذش معمولاً فقط با عصر طلایی آتن مقایسه میشود. به همین دلیل دورهای از دهۀ ۱۷۷۰ تا ۱۸۴۰ که مایلیم «عصر ایدهآلیسم آلمانی» بنامیم، اغلب در آلمان فقط دورۀ «فلسفۀ کلاسیک آلمانی» نامیده میشود. مقصود از این نامگذاری، نمایش سطحِ این دستاوردِ برجسته است و نه توصیفِ سبک یا محتوایی خاص؛ هرچند این نامگذاری موضوعاتی از این دست را نادیده میانگارد که چگونه فیلسوفان این عصر با تقسیمبندی ادبیات آلمان بین کلاسیسیسم و رمانتیسیسم انطباق مییابند و اینکه تمایز ایدهآلیسمِ «انتقادی» یا «استعلایی» کانت و ایدهآلیسمِ بهاصطلاح «مطلقی» که در آثار سه تن از معروفترین فیلسوفان پس از او، یعنی فیشته، شلینگ و هگل، اوج گرفت، تا چه حد عمیق است.
خواندن کتاب ایده آلیسم آلمانی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران فلسفهٔ مدرن پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ایده آلیسم آلمانی
«هولدرلین بسیار بااستعداد بود، چه در فلسفه و چه در شاعری. او با فیشته در ینا، در سالهای انفجار فکری دهۀ ۱۷۹۰ درس خوانده بود. هولدرلین در ینا به گروهی از متفکران تعلق داشت که با امانوئل نیتهامر (دیگر فارغالتحصیل شوابی از مدرسۀ علمیۀ توبینگن) همفکر بودند. نیتهامر کاملاً از نظام فیشتهای انتقاد میکرد و خواهان «بازگشت به کانت» بود، نه به معنای ارتدوکسی تجدیدحیاتِ نصّ صریحِ مکتب کانتی، بلکه به معنای استفاده از خودِ کانت برای فرارفتن از محدودیتهای نصّ صریح مکتب کانتی. احتمالاً هولدرلین در ۱۷۹۵ رابطهاش را با اندیشههای فیشتهای گسست. او در حکم و هستی، دستنوشتهای که در دهۀ ۱۹۶۰ منتشر شد، خطوط کلی آنچه را کاستی اصلی تلاش فیشته برای «پالودن» مکتب کانتی میدانست، ترسیم کرد. تقریباً قطعی است که وی دربارۀ محتوای آن مقاله مفصلاً با هگل بحث کرده بود.
فیشته در واقع از نظرات کانت نتیجه گرفته بود که تمامی دعاوی شناختی و اخلاقی ما در اصل تجدیدنظرپذیر هستند، بهجز خود این ادعا که «من» اساساً میتوانم در هر چیزی تجدیدنظر کنم. در واژگان فنی فیشته، «منِ» ناب بنابراین باید «وضع کند»، آنچه را به نحو اصیلی برای خود هنجارین میشمارد انتخاب کند، و به این ترتیب، فیشته استدلال میکرد که باید «نا - من» نیز وضع شود؛ یعنی ضرورت هنجاری برای هنجارهایی وضع شود که خودِ «من» وضع نکرده است. بخش اعظمِ اندیشۀ اولیه و اثرگذار فیشته منوط بود به پاسخ به آنچه تناقضِ بنیادی موضع ایدهآلیستی میدانست.
هولدرلین نتیجه گرفت دوراهۀ فیشته به شیوۀ یکسره سوبژکتیوی مربوط بود که وی آن را به عنوان معضل مطرح کرده بود. به نظر فیشته، ما با تصویری از یک سوژه میآغازیم؛ یک «من» که تجارب گذشتهاش را ارزیابی میکند و آنها را در پرتوِ هنجارهای معینی برمیگزیند تا دربارۀ آنها قضاوت کند. البته موضوعِ چنین تصویری این است که ما چگونه هنجارهایی را تفویض میکنیم که پیشتر برگزیدهایم و به نظر فیشته، پاسخ باید به شرایط امکانپذیری خودآگاهی «من» نابی مرتبط باشد که خود را به خود مرتبط میکند و خود را در این عملِ خودارتباطی ایجاد خواهد کرد. به نظر هولدرلین، آنچه فیشته درک نمیکرد، این بود که پیش از عملِ «وضع کردن» باید وحدتی عمیقتر و ازلیتر وجود داشته باشد _ نوعی جهتگیری مقدم بر همۀ جهتگیریهای ما _ که برای ما تعیین میکند چه نوع جهتگیری هنجارینی را باید بپذیریم. در غیر این صورت، فیشته به تعبیری ادعا میکرد که ما باید بر اساس اصول تأمل و تفکر، به طور کلی، پیش از اینکه اساساً بتوانیم تأملی داشته باشیم، دست به تأمل میزنیم. هولدرلین در اشاره به اسپینوزا و بهنوعی واژگان تخصصی رایج میان روشنفکران جوان در ینا، این وحدت را «هستی» توصیف میکند و ادعا میکند که این وحدت باید مقدم بر هر نوع «حکمی» دربارۀ آن باشد. هولدرلین با بازی با کلمۀ آلمانی Urteil (حکم، قضاوت) استدلال میکرد که همۀ احکام در واقع قضاوتهای ازلی دربارۀ وحدتی عمیقتر است.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۴۱ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۴۱ صفحه