
کتاب دکارت
معرفی کتاب دکارت
کتاب دکارت نوشتهٔ جان کاتینگهام و ترجمهٔ سید مصطفی شهرآیینی توسط نشر نی منتشر شده است. کتاب حاضر اثری جامع و در عین حال قابل فهم است که به بررسی ابعاد مختلف فلسفهٔ رنه دکارت میپردازد. این کتاب ضمن قرار دادن اندیشهٔ دکارت در بستر تاریخی خود، نظام فکری او را به زبانی روشن برای خواننده توضیح میدهد. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب دکارت
کتاب دکارت به دلیل اعتبار و مرجعیت جان کاتینگهام، نویسندهٔ اثر در حوزهٔ دکارتشناسی و همچنین شیوهٔ نگارش شفاف و توجه به ذهنیت مخاطب برای ترجمه انتخاب شده است. نویسنده تلاش کرده تا مطالب تخصصی را به گونهای بیان کند که خواننده به سادگی با اندیشهٔ دکارت آشنا شود و به وضوح دکارتی پایبند بوده است. یکی از ویژگیهای برجستهٔ کتاب، توجه به بستر تاریخی شکلگیری اندیشهٔ دکارتی است که فصل نخست به آن اختصاص دارد. این جامعیت در عین اجمال نیز از نکات قابل توجه کتاب است؛ به این معنا که کاتینگم در شش فصل کتاب به تمام ابعاد نظام دکارتی پرداخته و ارتباط آن را با اندیشههای پیشینیان و وضعیت کنونی فلسفه نشان داده است. نویسنده در پایان هر بخش، ضمن بیان دیدگاههای دکارت و مفسران، به فلسفهورزی پرداخته و نقاط قوت و ضعف نظام دکارتی را آشکار میکند. خواننده در این کتاب تنها با یک متن توصیفی روبهرو نیست، بلکه با چالشهایی که دکارت با آنها مواجه بوده و هست، آشنا میشود. کتاب با پیوستی حاوی ترجمه انگلیسی فصل نخست زندگی دکارت به قلم آدرین بایه (زندگینامهنویس دکارت) به پایان میرسد که شامل رؤیاهای دکارت و اهمیت آنها در شکلگیری اندیشه اوست.
چرا باید کتاب دکارت را بخوانیم؟
خواندن کتاب دکارت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این اثر به علاقهمندان به فلسفه، بهویژه فلسفهٔ دکارت و فلسفهٔ اوایل دورهٔ مدرن پیشنهاد میشود. همچنین دانشجویان فلسفه در مقاطع مختلف میتوانند از جامعیت و تحلیلهای ارائهشده در این کتاب بهره ببرند. شیوه نگارش کتاب برای کسانی که به دنبال آشنایی عمیق با اندیشه دکارت به زبانی قابل فهم هستند، مناسب است.
درباره جان کاتینگهام
جان کاتینگم استاد ممتاز و بازنشستهٔ فلسفه از دانشگاه ریدینگ انگلستان است. او دکترای خود را از دانشگاه آکسفورد دریافت کرده و موضوع رسالهاش رنه دکارت بوده است. حوزههای اصلی پژوهشی او شامل فلسفهٔ اوایل دورهٔ مدرن (بهویژه دکارت)، فلسفهٔ اخلاق و فلسفه دین میشود. کاتینگم آثار متعددی در زمینه دکارتپژوهی منتشر کرده که از جمله آنها میتوان به ترجمه و ویرایش دورهٔ سهجلدی آثار فلسفی دکارت به زبان انگلیسی، کتابهای «عقلگرایان» (۱۹۸۴)، «دکارت» (۱۹۸۶)، «فرهنگ اصطلاحات دکارت» (۱۹۹۳)، «فلسفه ذهن دکارت» (۱۹۹۷) و «تأملات دکارتی» (۲۰۰۸) اشاره کرد.
بخشی از کتاب دکارت
«امروزه، واژه «نفس» را معمولا بیشتر از هر جایی در متون دینی بهکار میبرند و مفهومی که از آن به ذهن میرسد، مفهوم بخش ظاهراً مجرد و روحانی ماست که به اعتقاد مؤمنان به حیات اُخروی، پس از مرگ بدن، باقی میماند. اما اصطلاح «نفس» در کاربرد فلسفی سده هفده، الزاماً بر چیز مجرد و روحانی محض دلالت نمیکرد. طبق تبیین ارسطویی از پسوخه، که فلسفه مدرسی بهشدت از آن متأثر بود، رابطه نفس با بدن براساس رابطه «صورت» با «ماده» تعریف میشد؛ اگر بگوییم ماده بدن، «ذینفس» یا «ذیحیات» است مسامحتاً چنان است که بگوییم ماده بدن بهگونهای سامان یافته است که توانایی عملکردن به شیوههای گوناگون (هضمکردن، حرکتکردن، احساسکردن، اندیشیدن) را دارد. بنابراین، برای ارسطوئیان سخنگفتن از «نفس» لزوماً بر روحی مجرد یا مفارق دلالت ندارد، بلکه برعکس، در رویکرد متعارف ارسطویی تأکید بر این است که نفس در مقام صورت، باید برای ایجاد انسان زنده فعّال، در ماده متجسّد شود. وانگهی، صرفنظر از این تبیین ارسطویی، در روزگار دکارت، الگوهای فیزیکالیستی خامدستانهتر دیگری هم درباره نفس بود که معمولا، بدانها پرداخته میشد. یکی از دیدگاههای سنتی این بود که نفس «چیز لطیفی مانند باد یا آتش یا غیر آن است» که در اجزای کثیفتر بدن نفوذ میکند. دکارت در تأمل دوم، به این مفهوم اشاره گذرایی دارد که در دیدگاههای گاسندی در دسته پنجم اعتراضات نیز بهچشم میخورد. شاید بتوان از همین نکته فهمید که معرفی اصطلاح «نفس ناطقه» از سوی دکارت، بهخودیخود، بهمنزله این هشدار به خواننده نیست که برای تبیین تواناییهای انسان لازم است که جزئی مجرد و غیرمادی را فرض بگیریم.
بااین همه، دکارت واقعاً به چنین فرضی اعتقاد دارد و در همین نقلقول، بیدرنگ و آشکارا، هم الگوی ارسطویی از نفس و هم هر تبیین مادهانگارانهای را کنار مینهد. او توضیح میدهد که منظورش از «نفس ناطقه» چیزی نیست «که بتواند بهنحوی از خاصیت ماده برآمده باشد، بلکه مخلوق جداگانهای است».۹۶۴ در این مرحله، به کانون مابعدالطبیعه دکارتی وارد میشویم. بخش اندیشنده که فصل مقوِّم ما انسانهاست، چیزی نیست که از ساختار مغز یا از هر کدام از دیگر ویژگیهای تنکردشناختی ما برآمده یا یکی از کارکردهای آنها باشد؛ آن کاملا غیرمادی، یعنی روح مجرد و مفارقی است که خداوند بهطور ویژه، در هر بدنی نهاده است.»
حجم
۱٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه
حجم
۱٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه