کتاب نسبی گرایی
معرفی کتاب نسبی گرایی
کتاب نسبی گرایی نوشتهٔ تیموتی ماستلر و ترجمهٔ رحمان شریف زاده است. انتشارات علمی و فرهنگی این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی از مجموعهٔ «راهنمای سرگشتگان» در باب نسبیگرایی.
درباره کتاب نسبی گرایی
کتاب نسبی گرایی در شش فصل نگاشته است که تیموتی ماستلر در آن از نسبیگرایی سخن گفته است. گفته شده است که نسبیگرایی موضوعی چندوجهی است که دامنۀ آن حوزههای متنوع گستردهای از پژوهش بشری ــ از فرهنگ عامه گرفته تا مجلات تخصصی فلسفه ــ را در بر میگیرد. این کتاب راهنما، در تلاش برای اثباتِ این ادعا نیست که نسبیگرایی از سوی اکثر مردم پذیرفته شده است، بلکه در تلاش است تا چیستی نسبیگرایی و انتقادات مختلف آن را که در زیرشاخۀ رشتۀ فلسفه مطرح میشوند، بیان کند. عنوان فصلهای کتاب حاصر عبارت است از «تعریف و تاریخچۀ نسبیگرایی»، «نسبیگرایی معرفتشناختی»، «نسبیگرایی هستیشناختی»، «نسبیگرایی اخلاقی»، «نسبیگرایی زیباییشناختی» و «جهانبینیهای نسبیگرایانه در علم، سیاست و دین، و امکان بیطرفی». تیموتی ماستلر در تعریف نسبیگرایی بیان کرده است که هر نظریهای که بر آن است که چیزی، نه صرفاً بنفسه بلکه فقط در رابطه با چیزی دیگر، وجود دارد، یا خواص و ویژگیهای مشخصی دارد یا صادق است یا به معنایی محقق است، میتواند نسبیگرایی خوانده شود. این تعریف گسترده است و گستردگی آن در عبارت «فقط در رابطه با چیزی دیگر» نهفته است.
خواندن کتاب نسبی گرایی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران فلسفهٔ مدرن و علاقهمندان به موضوع نسبیگرایی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب نسبی گرایی
«هیوم انکار میکند که سنجههای زیباییشناختی «بهواسطۀ تعقل پیشینی ثابت» هستند (p. ۷). سنجههایی برای ارزیابی کیفیتهای زیباییشناختی اشیاء وجود ندارد که مبتنی بر سرشت غیرانسانی استعلایی باشند. هیوم ادعا میکند که تجربه، تقریباً به شکلی جهانشمول، به ما میگوید که چه چیز به لحاظ زیباییشناختی برای ما خوشایند است و این مبتنی «بر مشاهدۀ احساسات مشترک طبیعت بشری است» (p. ۸). به نظر هیوم، آثار هنری بسیار زیبا که «به شکلی طبیعی متناسب با برانگیختن احساسات مطبوع هستند فوراً انرژیشان را بروز میدهند و تا وقتی جهان دوام داشته باشد، آنها اقتدار خود را بر اذهان انسانی حفظ میکنند»
(p. ۹). از این گذشته، «گرچه مسلم است که زیبایی و بدقوارهگی بیش از شیرینی و تلخی کیفیتهایی در اشیاء نیستند بلکه تماماً متعلق به احساس، چه درونی و بیرونی، هستند، باید این را روا داشت که کیفیتهای معینی در اشیاء هستند که به واسطۀ سرشت خود، با ایجاد چنین احساسهای خاصی متناسب هستند» (p. ۱۱). هیوم معتقد بود که ما میتوانیم، از طریق تمرین و آموزش، چیزهای زیبا و زشت را بشناسیم (pp. ۱۱–۱۳). در نهایت، او بسیار هوشیار است تا هر نوع نسبیگرایی سادهانگارانهای را انکار کند. او میگوید: «برای هدف فعلی ما کافی است اگر اثبات کرده باشیم که سلیقۀ همۀ افراد برابر نیستند» (p. ۱۸).
به نظر من، گرفتاری استدلال هیوم این است که اگر خواص زیباییشناختی نه در اشیاء، بلکه صرفاً در احساسهای افراد باشند که بخشی از سرشت بشری سازندۀ فرد هستند، و اگر سنجههای عامی وجود دارند که به این عقیده اشاره میکنند که سلایق همۀ افراد برابر نیستند، آنگاه فرد باید در مقابلِ دیدگاه نسبیگرایانهای که منکر برابر نبودن همۀ سلیقهها هستند خلاف آن را نشان دهد. بنابراین هیوم استدلال کلیای دارد مبنی بر اینکه همۀ سلیقهها با هم برابر نیستند، استدلالی که مبتنی بر ستایش تقریباً عام آثار ادبی خاص، پایداری، دوام، و غیرهٔ آنها] است. با این حال، اگر نسبیگرا ادعا کند که این استدلال ـ که قطعاً تماماً پیشینی نیست ــ در وی حس ستایش برنمیانگیزد، هیوم چه میکند؟ او میتواند متوسل به پذیرش عمومی چنین استدلالی شود، اما نمیتواند منطقاً نشان دهد که مخالفت با موضع وی، اگر مبتنی بر سلیقه باشد، از دیدگاه خود وی پایینمرتبهتر است. بنابراین تغییر موضعِ انکار عینیت خواص زیباییشناختی به شکل زیرکانهای منجر به نسبیگرایی در مورد آن خواص میشود.»
حجم
۲۷۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۷۵ صفحه
حجم
۲۷۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۷۵ صفحه