دانلود و خرید کتاب گریز دلپذیر آنا گاوالدا ترجمه شهرزاد ضیایی

معرفی کتاب گریز دلپذیر

«گریز دلپذیر» نوشته آنا گاوالدا (-۱۹۷۰)، نویسنده موفق معاصر فرانسوی است. این کتاب پرفروش‌ترین رمان اروپا شد و به بیش از ۲۶ زبان زنده دنیا ترجمه شده است. «گریز دلپذیر» رمانی دل‌انگیز است که داستان چهار خواهر و برادر را بیان می‌کند که پس از عبور از سال‌های کودکی و همبستگی‌شان، بار دیگر به بهانه‌ای دور یکدیگر جمع می‌شوند و ناخواسته، به دور از دغدغه‌های بزرگسالی، کودکی‌شان را از نو تجربه می‌کنند. سایمون، گرانس و لوفا، برای دیدن برادرشان وینسنت، که به عنوان راهنمای تور، در خارج از شهر کار می‌کند، با یکدیگر به سفر می‌روند. چهار خواهر و برادر بار دیگر در کنار یکدیگر جمع می‌شوند و همه پیمان‌ها و خواسته‌ها، شادی‌ها و لذت‌های کودکی‌شان را یادآوری می‌کنند و برای مدت کوتاهی از روزمرگی بزرگسالی‌شان دور می‌شوند... در بخشی از کتاب می‌خوانیم: همین که همه رفتند، مردک عقب مانده که از شر همه راحت شده بود، در بین دود سیگارش ناپدید شد. کم‌کم داشتیم از خودمان می‌پرسیدیم بارونِ عزیزمان کی لطف می‌کند خودش را نشان دهد... سرم را تکان می‌دادم و مدام می‌گفتم: «نیشگون‌ام بگیرید... باورتان می‌شود؟... این دیگر چه کوفتی بود...» سیمون جذب سازوکار پل متحرک شده بود و لولا با گل‌های سرخ ور می‌رفت. بالاخره وینسنت لبخندزنان ظاهر شد. یک شلوار جین رنگ و رو رفته پوشیده بود و یک تی‌شرت. «هی! شما این‌جا چه غلطی می‌کنید؟» «دلمان برای‌ات تنگ شده بود...» «واقعاً؟ چقدر عالی.» «اوضاع چطور است؟» «عالی‌ست. مگر قرار نبود عروسی هوبرت باشید؟» «آره اما راه‌مان را گم کردیم.» «آهان... چه‌باحال.» او همین‌طوری بود. آرام، مهربان. ماجرای دیدن ما را زیاد بزرگ نکرد اما هم‌زمان از دیدن ما خیلی خوشحال بود. دلقک دیوانه‌ی ما، یک مریخی تمام عیار، برادر کوچک‌مان، وینسنت خودمان. جالب بود. دست‌هایش را به دوطرف باز کرد و گفت: «نظرتان درباره‌ی کمپ خوشگل من چیست؟» «آره، چرا همه را این‌طوری سر کار گذاشتی؟»
معرفی نویسنده
عکس آنا گاوالدا
آنا گاوالدا

آنا گاوالدا نویسنده معاصر ادبیات فرانسه است؛ نویسنده داستان‌های کوتاه و رمان‌هایی عاشقانه. او در ۱۹۷۰ در غرب پاریس متولد شد. پدربزرگش جواهرساز بود و در سن پترزبورگ زندگی می‌کرد. زمانی که کارش را از دست داد از کشور خارج شد و همین شد که نسل‌های بعدی خانواده گاوالدا در فرانسه زندگی کردند. سال‌های زیاد زندگی در فرانسه آن‌ها را از ریشه روسی خود دور نکرد.

ماهی
۱۳۹۸/۰۵/۲۲

داستان مثل اسمش دلپذیر بود...🌹 ماجرای 4 خواهر و برادر که بعد از مدت ها دوباره حس قشنگ کنار هم بودن و مرور خاطرات گذشته رو تجربه می کردند ... روند داستان اشاره به این نکته داشت که: با هم بودن هایمان و

- بیشتر
ali
۱۳۹۸/۰۶/۲۱

فرار از همه ی دلهره ها خستگی ها آزار های بقیه و یه گریز دلپذیر کاش منم میشد یه همچین حالی داشته باشم یه فرار از دنیا که خسته میشی فرار میکنی چه راحت دنیا چه ارزشی داره اگه امروز همه چی بر وفق مراده فردا همه چی

- بیشتر
Zeina🌸💕
۱۳۹۹/۰۱/۲۱

اولین کتابی که از آناگاوالدا خوندم و بدین ترتیب عاشق سبک این نویسنده شدم بخصوص احساسات زنانه رو تو همه داستانهاش خیلی واقعی میشه احساس کرد این داستان من خیلی بیاد خواهر و برادر خودم انداخت که ازشون دور م و

- بیشتر
olivereader
۱۴۰۰/۰۱/۱۱

بی شک یکی از زیباترین و لطیف ترین کارهایی بود که از آنا گاوالدا خوندم. و بنظرم یکی از وزنه های خیلی مهم ادبیات معاصر فرانسست. عاشق اینم که میتونه از کاراکتر های معمولی، توی روستا یا حومه فرانسه، با

- بیشتر
*Zahra*
۱۳۹۹/۰۲/۰۹

زیاد جالب نبود بنظرم بیشتر جنبه ی وفت گذرونی داشت برام!

ar
۱۳۹۹/۰۲/۰۸

لحظات دلنشینی داره و احساسات و فضا سازی هاش خیلی خوبه ولی در مجموع کتابی نیست که به ادم اضافه کنه و نکته خیلی ویژه ای برای گفتن داشته باشه

زهرا۵۸
۱۳۹۸/۰۶/۲۱

دوست داشتنی

m.norouzi
۱۳۹۷/۰۱/۱۱

در کل کتاب جالبیه

blue
۱۳۹۶/۰۷/۱۰

ترجمه خیلی خیلی خیلی بد

¥عاشق مطالعه¥
۱۴۰۲/۰۵/۱۱

اولین کتابی بود که از نویسنده میخوندم کششی برام نداشت به زور خودمو مجبور کردم تا تمومش کنم چون جذابیتی برام نداشت که دنبالش کنم تنها پیام اخلاقیش خم این بود که خواهر برادرا قدر با هم بودنشون رو بدونن که بعد

- بیشتر
بچه‌ها نمی‌توانند در خانه‌ای که آدم‌ها دیگر هم را دوست ندارند، بزرگ شوند، مگر نه؟ نه. نمی‌توانند. شاید قد بکشند اما پر و بال نمی‌گیرند.
ماهی
«این دیگر پرسیدن دارد؟...»
ــسیّدحجّتـــ
چرا آنقدر از آدم‌هایی که بلندتر از بقیه فریاد می‌زنند، می‌ترسیم؟ چرا آدم‌های پرخاش‌گر باعث می‌شوند دست‌وپای خود را گم کنیم؟ چه ایرادی داریم؟ واقعاً مرز بین باادب بودن و بی‌بخار بودن، کجاست؟
mhrnaz
این‌که می‌دانیم چه‌زمانی کوتاه بیاییم. این‌که دوست نداریم گُه را هم بزنیم تا بویش بیش‌تر از این بلند شود.
mhrnaz
بچه‌ها نمی‌توانند در خانه‌ای که آدم‌ها دیگر هم را دوست ندارند، بزرگ شوند، مگر نه؟ نه. نمی‌توانند. شاید قد بکشند اما پر و بال نمی‌گیرند.
Parinaz
بچه‌ها نمی‌توانند در خانه‌ای که آدم‌ها دیگر هم را دوست ندارند، بزرگ شوند، مگر نه؟ نه. نمی‌توانند. شاید قد بکشند اما پر و بال نمی‌گیرند.
شراره
چرا هر چهار تای ما این‌طوری هستیم؟ چرا آنقدر از آدم‌هایی که بلندتر از بقیه فریاد می‌زنند، می‌ترسیم؟ چرا آدم‌های پرخاش‌گر باعث می‌شوند دست‌وپای خود را گم کنیم؟ چه ایرادی داریم؟ واقعاً مرز بین باادب بودن و بی‌بخار بودن، کجاست؟
Neda^^
این نکته هم مشخص است که تمام این‌ها- بی‌اعتنایی آشکار ما، خویشتن‌داری ما و همچنین ضعف‌مان- تقصیر والدین‌مان است. تقصیر آن‌ها... یا بهتر است بگویم به لطف آن‌هاست. چون آن‌ها بودند که ما را با موسیقی و کتاب آشنا کردند. آن‌ها بودند که در مورد مسائل مختلف با ما حرف زدند و باعث شدند این مسائل را از زاویه‌ی دیگری ببینیم؛ که هدف‌مان بالاتر و دورتر از بقیه باشد؛ اما فراموش کردند به ما اعتمادبه‌نفس بدهند چون فکر می‌کردند خودبه‌خود به‌وجود می‌آید؛ فکر می‌کردند ما هدیه‌ی ویژه‌ای برای زندگی داریم وتعریف‌وتمجید ممکن است عزت‌نفس‌مان را تباه کند.
شراره
و هیچ‌چیز ماندگار نیست.
.ً..
واقعاً مرز بین باادب بودن و بی‌بخار بودن، کجاست؟
Parinaz

حجم

۸۱٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۷۰ صفحه

حجم

۸۱٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۷۰ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
۷,۵۰۰
۷۰%
تومان