دانلود و خرید کتاب به آن‌ها که عاشق‌شان بودم جنی هان ترجمه رضا اسکندری آذر
تصویر جلد کتاب به آن‌ها که عاشق‌شان بودم

کتاب به آن‌ها که عاشق‌شان بودم

نویسنده:جنی هان
انتشارات:نشر سنگ
امتیاز:
۳.۳از ۶۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب به آن‌ها که عاشق‌شان بودم

«به آن‌ها که عاشق‌شان بودم» رمانی نوشته جنی‌ هان است.

هان یکی از نویسندگان پرفروش نیویورک تایمز است که از سال ۲۰۰۶ تا کنون تقریبا هر سال با یک کتاب تازه، توجه مخاطبان را جلب کرده است. اما در بین همه‌ی آثار او، نام رمان «به آن‌ها که عاشق‌شان بودم» بیش از همه شنیده می‌شود.

این رمان داستان دختر جوانی به نام لارا جین را تعریف می‌کند که با یک اشتباه، نامه‌های خصوصی‌ عاشقانه و ساختگی‌اش لو می‌رود و او را در موقعیت عاطفی پیچیده و در عین حال طنزآمیزی قرار می‌دهد. موقعیتی که باعث می‌شود لارا عشق واقعی را تجربه کند و چیزی که ابتدا قرار بود تنها تظاهر به عاشق بودن باشد، کم‌کم به واقعیتی انکار‌ناپذیر تبدیل می‌شود.

از رمان «به آن‌ها که عاشق‌شان بودم» یک فیلم هم در هالیوود ساخته و اکران شده است:

«نامه‌هایم برای وقت‌هایی هستند که دیگر نمی‌خواهم عاشق باشم. نامه‌های خداحافظی هستند. چون بعد از اینکه نامه‌ام را نوشتم، دیگر عشقم از درون نمی‌خوردم. می‌توانم کورن فلکسم را بخورم، بدون آنکه فکر کنم آیا طرفْ با کورن فلکس، موز دوست دارد یا نه. می‌توانم با ترانه‌های عشقی همخوانی کنم، بدون آنکه ترانه‌ها را به یاد او بخوانم. اگر عشق چیزی مثل جن‌زدگی باشد، شاید نامه‌هایم حکم مراسم جن‌گیری را داشته باشند. نامه‌هایم آزادم می‌کنند... یا حداقل قرار است اینطور باشد.»

🪆 Maze
۱۳۹۸/۰۳/۱۲

• این کتاب جلد اول از یک سه‌گانه‌ست. در زمان نوشتن این نظر جلد‌های بعدی هنوز ترجمه نشدن. • پیام اصلیش خارج شدن از محدوده‌ی راحت و امن، و گاهی ریسک کردنه؛ چون بعضی چیزا مثل عشق و دوست‌داشتن ارزش این

- بیشتر
mamanesami
۱۳۹۸/۰۳/۰۲

ای بدجنسا منتظربودین که بخرم بعد تخفیف بذارین نفرین آمون برشماااایان

Reyhane:)
۱۳۹۹/۰۲/۰۲

ای کاش طاقچه عزیز این کتاب رو بیاره تو کتابخانه نامحدود

farez
۱۳۹۸/۰۲/۲۲

to all the boys loved before.... فیلمش که جالب بود. کاش ترجمه ی کتاب هم خوب باشه که بنظرم با ترجمه ی تایتل به خوبی رسونده مقصودش رو!!! کتاب کاملا متوسطی بود.جدای از ویراستاری افتضاح اون که معلوم نبود کدوم جمله مال

- بیشتر
i._.shayan
۱۳۹۹/۰۵/۱۵

من که هیچ چیز متفاوت و خارق‌العاده ای از این کتاب و فیلم ندیدم که این شکلی امتیازش بالاست حتی فیلم متوسطش هم ۹۰ درصد رضایت منتقدا رو داره عملا همون داستان عاشقانه تینیجری همیشگیه یکی میشه بم توضیح بده که واقعا

- بیشتر
نیتا
۱۳۹۸/۰۳/۲۷

فیلم این کتاب رو به تازگی دیدم. شاید داستان برای یک نوجوان جذاب باشد، اما برای من بزرگسال بی نهایت کسل کننده و بی معنی بود.

کتاب ناب
۱۳۹۹/۰۴/۲۷

سعی میکنم صادق باشم و برخلاف پایان خوش داستان، این حقیقت تلخو یادم بمونه که « پسرا همیشه دنبال یه چیزن و وقتی به دستش بیارن دختره دیگه حوصلشونو سر میبره» همون حرفی که جاش درباره پیتر گفت ولی درمورد

- بیشتر
nilo
۱۳۹۸/۰۸/۱۹

من فیلمشو دیدم عالیه حتما ببینید

hani banooooo
۱۳۹۸/۰۶/۳۰

خیلی خوبه یه کتاب روون و دوس داشتنی.من خیلی راغب شدم فیلمشم ببینم.تعجب میکنم که میگن ژانرش نوجوانه به نظرم اصلا اینطور نیس خیلی ظریف و جذاب به یه موضوع متفاوت و در عین حال روتین پرداخته

مهديس
۱۳۹۸/۰۳/۱۲

این کتاب برای رده سنی نوجوانان بهتره تا بزرگسالان

با خودم فکر می‌کنم چه حسی دارد اینکه آدم چنین نفوذی رو یک پسر داشته باشد. گمان نکنم خودم دلم همچو چیزی را می‌خواست؛ نگه داشتن قلب یک نفر توی مشتت، مسئولیت زیادی به همراه دارد.
🪆 Maze
باید سرت رو بگیری بالا و جوری رفتار کنی که انگار عین خیالتم نیست.
🪆 Maze
عشق چیز ترسناکی است: مدام در حال دگرگونی است. می‌تواند محو شود.
farez
عضوی از یک گروه بودن حس خوبی دارد؛ حس تعلق.
🪆 Maze
فکر کردن به «اگر» ها لذت‌بخش است. ترسناک، اما لذت‌بخش.
farez
کیتی هین هورت کشیدن شیرش برایم دست تکان می‌دهد.
farez
«مامان بهم گفت با وجود یه دوست‌پسر به کالج نرو. گفت دلش نمی‌خواد منم از اون دخترهایی باشم که پشت تلفن گریه می‌کنن و به فرصت‌های جدید می‌گن نه، عوض اینکه بگن آره.»
Fine
. تعلق داشتن به کسی... قبلاً نمی‌دانستم، اما حالا که فکرش را می‌کنم، این چیزی است که همهٔ عمر می‌خواستم. اینکه مال کسی باشم، و او هم مال من باشد.
Azar
دیگر قرار نیست از خداحافظی کردن بترسم، چون خداحافظی الزاماً برای همیشه نیست.
میرالماسی
«یه لطفی به من می‌کنی کیتی؟» «چی بابا؟» «می‌شه واسه همیشه همین‌قدی باقی بمونی؟» کیتی به طور اتوماتیک جواب می‌دهد: «اگه برام یه توله‌سگ بخری می‌مونم!»
𝕰𝖆𝖘𝖙𝖊𝖗𝖓 𝖌𝖎𝖗𝖑
تقریباً بیشتر از همه چیز از عوض شدن اوضاع بدم می‌آید.
eli
امیدوارم دیگر هیچ وقت مجبور نباشم سوالِ «تو کی هستی؟» را پاسخ دهم.
𝕰𝖆𝖘𝖙𝖊𝖗𝖓 𝖌𝖎𝖗𝖑
نگه داشتن قلب یک نفر توی مشتت، مسئولیت زیادی به همراه دارد.
𝕰𝖆𝖘𝖙𝖊𝖗𝖓 𝖌𝖎𝖗𝖑
وقتی کسی را بعد از مدت زیاد می‌بینی، می‌خواهی همهٔ حرف‌ها را نگه داری تا یواش‌یواش بگویی. سعی می‌کنی مسیر همهٔ اتفاقات را توی ذهنت ثبت کنی. اما مثل تلاش برای نگه داشتن یک مشت ماسه است. همهٔ ذرات ریز از لای انگشت‌هایت می‌ریزند و دست آخر فقط به هوا و کمی شن‌ریزه چنگ زده‌ای.
آرزو
خنده‌دار است که دوران کودکی چقدر با همسایگی عجین است. مثلاً اینکه کی رفیق فابریکت باشد، به این بستگی داشت که خانه‌های‌تان چقدر به هم نزدیک باشد. یا اینکه توی کلاس موسیقی کنار چه کسی بنشینی، به این بستگی داشت که نام خانوادگی‌تان در فهرست الفبا چقدر به هم نزدیک باشد. درست مثل یک بازی شانس.
masum75
خودم را توی آغوشش جا می‌کنم. هیچ جایی امن‌تر از آغوش پدرم نیست.
کتاب ناب
. اگر عشق چیزی مثل جن‌زدگی باشد، شاید نامه‌هایم حکم مراسم جن‌گیری را داشته باشند. نامه‌هایم آزادم می‌کنند... یا حداقل قرار است این‌طور باشد.
eli
می‌گوید بعضی وقت‌ها باید احساسات را فریاد بزنی؛ چون اگر نزنی توی بدنت عفونی می‌شوند.
banzi
دیگر نمی‌خواهم ترسو باشم. دلم می‌خواهد شهامت داشته باشم. دلم می‌خواهد... زندگی برایم آغاز شود. دلم می‌خواهد عاشق شوم و کسی را داشته باشم که عاشقم شود.
𝕰𝖆𝖘𝖙𝖊𝖗𝖓 𝖌𝖎𝖗𝖑
عشق چیز ترسناکی است: مدام در حال دگرگونی است. می‌تواند محو شود. این هم قسمتی از ریسک قضیه است
olivereader

حجم

۲۸۲٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

حجم

۲۸۲٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان