دانلود و خرید کتاب تپه خرگوش علی اکبر حیدری
تصویر جلد کتاب تپه خرگوش

کتاب تپه خرگوش

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب تپه خرگوش

کتاب تپه خرگوش نوشتهٔ علی اکبر حیدری است. نشر چشمه این رمان معاصر ایرانی را منتشر کرده است.

درباره کتاب تپه خرگوش

کتاب تپه خرگوش برابر با یک رمان معاصر و ایرانی است که داستانی سیاسی - اجتماعی دارد. این رمان فرازهای زندگی یک خانوادهٔ ایرانی را از سال‌ ۱۳۵۷ تا سال‌های پایانی دههٔ ۱۳۸۰ خورشیدی دنبال کرده است. نویسنده با ظرافت به اتفاقات سیاسی و اجتماعی این بازهٔ زمانی پرداخته است. «سهیلا»، عروس این خانواده پابه‌ماه و در بیمارستان بستری است که خوابی هولناک می‌بیند؛ ازاین‌رو دچار خون‌ریزی شدید می‌شود و ازآنجاکه خون هم‌گروه سهیلا کمیاب شده، فقط و فقط باعث بدترشدن شرایط می‌شود. خیابان پر از درگیری است و مجروح و زخمی بسیار و همین موضوع باعث شده تا غم و اندوهی که در بیمارستان وجود دارد، به‌مراتب بیشتر و بیشتر شود. پیش از اینکه سهیلا با همسرش به بیمارستان برسد، در خیابان با یک ساواکی درگیر می‌شوند و طی این زدوخورد، سهیلا که دوقلو باردار است، یکی از بچه‌هایش را در شکمش از دست می‌دهد و همین باعث می‌شود حال‌وروز سهیلا به‌طور کامل دگرگون شود.

خواندن کتاب تپه خرگوش را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب تپه خرگوش

«باور نمی‌کنم. می‌رسند بالا. درِ اولین اتاق را با لگد خرد می‌کنند. می‌دوم ته راهرو. نفسم گرفته، درست مثل عمه. مقاومت فایده‌ای ندارد. می‌دویم توی آخرین اتاق، در را می‌بندیم. فرصت نیست چیزی هل بدهیم پشت در. خودمان می‌ایستیم و شانه می‌خوابانیم. از پشت فشار می‌دهند و فحش می‌دهند. اگر بیایند تو کارمان تمام است. صدای داد و نالهٔ بچه‌ها می‌آید. کمی لای در باز می‌شود. سر باتون را می‌گذارند بین در. زورشان بیش‌تر است. در از لولا می‌شکند و کسانی که فشار می‌آوردند هوار می‌شوند روی سرمان. ضربهٔ اول را می‌خورم. سیاهی. چشم باز کردم. دست کشیدم به پیشانی خیسم. نور چراغ خیابان نقش پرده را انداخته بود روی سقف. کورمال دست کشیدم روی پاتختی. بطری آب شبم تمام شده بود. چرخیدم. مژگان توی تخت نبود. نشستم. تی‌شرتم را درآوردم. خیس شده بود. کجا رفته بود؟ نور چراغ دست‌شویی از در نیمه‌باز اتاق تو می‌زد. بلند شدم. تی‌شرت را انداختم روی صندلی گوشهٔ اتاق و یک تی‌شرت دیگر از توی کمد برداشتم. جای ضربهٔ باتون تخم‌مرغی روی سرم بود. بالاخره کی این خواب‌ها دست از سرم برمی‌داشتند؟ توی لحن دکتر کوهی بیش‌تر ریشخند بود تا امیدواری؛ «به همین زودی!» شاید نه سال کم بود برای به همین زودی. رفتم بیرون. مژگان بیرون نیامده بود. رفتم پای یخچال و بطری آب‌معدنی را برداشتم و سر کشیدم. فکر کردم به بچه‌های کوی. به اتاق‌های درب‌وداغان و آن که سوخته بود. در یخچال را بستم. دودی از بالای پشتی کاناپه بالا می‌رفت. پلک زدم. چراغ دست‌شویی هنوز روشن بود. رفتم توی هال. مژگان فرورفته بود توی کاناپه. نور نوک سیگار روشن‌تر شد. کاناپه را دور زدم. «چی شده؟ چرا این‌جا نشسته‌ای؟»

دود را فوت کرد طرف سقف. دوباره پُک زد. نشستم روی میز، روبه‌روش. «چرا تو تاریکی؟»

چراغ دست‌شویی را روشن گذاشته بود تا نور کمش از خواب بیدارم نکند. گفت «خواب بد دیدم.»

خیلی وقت بود ندیده بودم سیگار بکشد. قبلاً هم زیاد نمی‌کشید. اگر تمام بچه‌ها جمع می‌شدند خانه و وقتی همه یکی یک سیگار توی دست‌شان بود یا وقتی دیر می‌کردم و می‌رفت توی بالکن و کتاب می‌خواند تا از راه برسم. خاکستر سیگار را تکاند توی جاسیگاری و دکمه‌اش را فشار داد. پره‌های فلزی چرخان مثل گردابْ خاکسترها را بلعیدند. یک کبریت از جعبه درآورد و کشید. نور افتاد توی صورتش. از خوابش نپرسیدم. دوست نداشت سؤال‌پیچش کنم. وقتی اولش را گفته بود، کم کم باقی‌اش را هم می‌گفت. کبریت را انداخت توی جاسیگاری و بعدی را روشن کرد. «بابا دوتا عروسک موطلایی برای من و مژده از تهران آورده بود. عروسک لباس‌صورتی رو من برداشتم و پیرهن‌نارنجی رو مژده. مژده عروسکش رو می‌آورد خونهٔ بچه‌های دیگه و همه با هم بازی می‌کردیم اما من دوست نداشتم. عروسکم رو توی کمد قایم می‌کردم و…»

کبریت چهارم را آتش زد و خیره شد به نورش. «تا اون روزی که توی بازی یکی از دست‌های عروسکش از جا دراومد. برادر یکی از دخترها، دست رو جا انداخت. اما کم‌کم دستش لق شد و آخرسر گم شد. هر چی دنبالش گشتیم پیدا نشد اما مژده هیچ‌وقت دوروبر عروسک من نگشت. الآنی خواب دیدم تمام دست‌وپاهای عروسکم گم شده و لخت افتاده گوشهٔ کمد.»»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۲۶٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۲۵۲ صفحه

حجم

۲۲۶٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۲۵۲ صفحه

قیمت:
۱۱۶,۰۰۰
۴۶,۴۰۰
۶۰%
تومان