کتاب در انتظار خدا
معرفی کتاب در انتظار خدا
کتاب در انتظار خدا نوشتهٔ سیمون وی و ترجمهٔ بهزاد حسین زاده است. نشر نی این کتاب در حوزهٔ فلسفه و عرفان را منتشر کرده است.
درباره کتاب در انتظار خدا
کتاب در انتظار خدا مجموعهای کلاسیک و دربردارندهٔ مقالاتی برآمده از گفتوگوها و مکاتبات تأملبرانگیز سیمون ویل با کشیش «پدر پرین» است. این اثر حاوی عمیقترین تأملات فیلسوف و فعال اجتماعی مشهور در مورد رابطهٔ زندگی انسان با قلمرو متعالی است. بسیاری این اثر را یک شاهکار ماندگار و «یکی از نادیده گرفتهشدهترین منابع قرن ما» (آدرین ریچ) میدانند که تا قرنهای آینده همچنان بر افکار معنوی و سیاسی تأثیر میگذارد. پساز مقدمهای که مترجم اثر برای آن نگاشته، زندگینامهٔ سیمون ویل و مقدمهای به قلم «لسلی فیدلر» قرار داده شده است. عنوان دیگر بخشهای این اثر عبارت است از «نامهها»، «تأملاتی در باب استفادهٔ صحیح از مطالعات درسی در راستای عشق به خداوند»، «عشق به خداوند و محنت»، «صُور عشق ضمنی به خداوند» و «دربارهٔ دعای «پدر ما» ».
خواندن کتاب در انتظار خدا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران فلسفه و عرفان پیشنهاد میکنیم.
درباره سیمون وی
سیمون وی (Simone Weil) زادهٔ ۳ فوریه ۱۹۰۹، فیلسوف، عارف مسیحی و فعال اجتماعی فرانسوی بود. اودر اواخر سنین نوجوانی به جنبشهای کارگری پیوست و نویسندهٔ پارچهنوشتههایی بود که در تظاهرات دفاع از حقوق کارگران حمل میشد. در این ایام، او یک مارکسیست، صلح طلب و عضو سندیکا بود. در همان ایام که به تدریس اشتغال داشت مقالاتی دربارهٔ مسایل اجتماعی و اقتصادی در نشریهٔ سندیکا مینوشت. در مقالهٔ «آزادی و بیداد» و چند مقالهٔ کوتاه دیگر بود که افکار رایج مارکسیستی را به نقد کشید و بدبینیاش را نسبت به محدودیتهای مارکسیسم و کاپیتالیسم ابراز کرد. او در اعتصاب سراسری فرانسه در سال ۱۹۳۳ در اعتراض به بیکاری و کاهش دستمزدها شرکت کرد. در ۱۹۳۵ به تدریس ادامه داد و بیشر درآمد خود را صرف فعالیتهای سیاسی و خیریه کرد. سیمون وی در ۲۴ اوت ۱۹۴۳ در انگلستان و درحالیکه تنها ۳۴ سال داشت، بر اثر خودداری از خوردن غذا در اعتراض به اشغالگری آلمانها و عارضهٔ قلبی درگذشت.
بخشی از کتاب در انتظار خدا
«مطابق سنت هندو، شاه راما، تجسد اقنوم دوم در تثلیث (هندو) ناچار شد در نهایت تأسف، و برای پرهیز از رسوایی در میان قوم خود، مردی از طبقات پایین را که با قانونشکنی خود را وقف ریاضت مذهبی کرده بود اعدام کند. پادشاه شخصاً آن مرد را یافت و با یک ضربت شمشیرش او را کشت. بلافاصله پس از آن روح قربانی ظاهر گشت و بر پای راما افتاد و به خاطر افتخاری که تماس شمشیر مقدس او نصیبش ساخته بود شکر گفت. به این ترتیب اعدام که از یک نظر کاملاً ناعادلانه است، چنانچه قانونی باشد و به دست خداوند انجام پذیرد، کاملاً فضیلت آیینی مقدس را خواهد یافت.
جنبهٔ قانونی مجازات، چنانچه واجد معنایی دینی نباشد و شکل آیین مقدس به خود نگیرد، هیچ معنای درستی نخواهد داشت؛ بنابراین همهٔ مناصب قضایی، از قاضی گرفته تا جلّاد و زندانبان، باید بهرهای از روحانیت داشته باشند.
عدالت در مجازات را میتوان مثل عدالت در صدقه تعریف کرد. عدالت یعنی اینکه قربانی محنت را به چشم انسان بنگریم نه شیء. یعنی قوهٔ رضایت آزاد را در او صیانت کنیم.
افراد نفرتشان از محنت را نفرت از جرم میپندارند. با اجتماع این دو در انسانی واحد فرصتی به دست میآید تا افراد با خیال راحت و به بهانهٔ نکوهشِ جرم دست به تحقیر محنت بزنند. چنین انسانی هدف بزرگترین تحقیرها واقع میشود. تحقیر نقطهٔ مقابل توجه است. استثنا فقط زمانی رخ میدهد که جرم بنا به دلایلی مایهٔ منزلت باشد، مثلاً قتل، که برای لحظهای زودگذر طعم قدرت را به مجرم میچشاند، چنین است یا جرائمی که تأثیر چندان شدیدی بر قانونگذاران ندارند. دزدی از هر جرم دیگری بیمنزلتتر است و بیشترین خشم را برمیانگیزد، زیرا دلبستگی مردم به دارایی بیشتر و قویتر از دیگر چیزهاست. این مسئله حتی در قوانین جزا نیز مشهود است.
انسانی که، بهحق یا بهناحق، کوهی از گناه بر دوشش نهادهاند و کاملاً اسیر دست کسانی است که میتوانند سرنوشتش را با یک کلمه تعیین کنند بدترین وضع ممکن را دارد. چنین بینوایی در معرض بیتوجهی مطلق است و از لحظهای که در دست قانون و سازمان کیفری آن گرفتار میشود تا لحظهای که دوباره آزاد شودو مجرمان سابقهدار از این نظر مثل روسپیان هستند، یعنی تقریباً تا روز مرگ هرگز روی آزادی را نمیبینندهیچ توجهی نمیبیند. همه چیز حتی کوچکترین جزئیات، حتی طنین صدای افراد، دست به دست هم میدهند تا او را در چشم همگان و حتی خودش شریر و مطرود جلوه دهند. خشونت و گستاخی، تحقیر و طعنه، طرز صحبت، شیوهٔ گوش دادن یا ندادن افراد به اوهمهٔ اینها به یکسان در این وضعیت تأثیر دارند.
هیچ یک از این نامهربانیها عمدی نیستند. اینها نتایج طبیعی پیشهای هستند که موضوع آن جُرم است، جُرمی که در قالب محنتیعنی در قالب وحشت و تباهی عریانظاهر میشود. تماس مداوم با محنتْ آلایشآفرین است و این آلایش به شکل تحقیر بروز میکند. همان تحقیری که از وجود همهٔ زندانیان ساطع میشود. دستگاه کیفری مانند فرستندهای است که همهٔ تباهی موجود در کلیهٔ حلقههای غمبار جرم را بر یکایک محکومان متمرکز میسازد. صِرفِ تماس با دستگاه کیفری پارهٔ بکرِ روح را دچار وحشت میکند و این وحشت با بیگناهی نسبتی دقیق دارد. افرادی که (در این فرایند) کاملاً فاسد شده باشند دیگر آسیبی نمیبینند و رنجی نمیبرند.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۲۹ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۲۹ صفحه