دانلود و خرید کتاب هفت سال تاریکی جانگ یوجانگ ترجمه محمد عباس آبادی
تصویر جلد کتاب هفت سال تاریکی

کتاب هفت سال تاریکی

معرفی کتاب هفت سال تاریکی

کتاب هفت سال تاریکی نوشتهٔ جانگ یوجانگ و ترجمهٔ محمد عباس آبادی است. انتشارات چترنگ این رمان خارجی را منتشر کرده است. این اثر از مجموعهٔ «همه‌خوان» از این انتشارات است.

درباره کتاب هفت سال تاریکی

کتاب هفت سال تاریکی نوشتهٔ جانگ یوجانگ و از مجموعهٔ «همه‌خوان» است. آغاز این رمان اول صبح ۱۲ سپتامبر ۲۰۰۴ است؛ آخرین‌باری که راوی قاطعانه طرف پدر خود بود. آن‌زمان از هیچ‌چیز خبر نداشت؛ او را بازداشت کرده بودند و مادرش مرده بود و او از هیچ اتفاقی خبر نداشت. فقط وقتی آقای «آن» او را از انبار مزرعهٔ سِریانگ بیرون برد، مطمئن شد اتفاق خیلی ناگواری رخ داده است. چه اتفاقاتی برای راوی این رمان رخ داده است؟ بخوانید تا بدانید.

خواندن کتاب هفت سال تاریکی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های خارجی و علاقه‌مندان به قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب هفت سال تاریکی

«با خودش فکر کرد اگر شانس بیاورد، ممکن است اینجا منبع الهامی پیدا کند که تبدیل شدنش به رمان‌نویسی پرفروش را تسهیل کند و سؤالات پدرش را پاسخ بدهد. اما سونگوان در طول دو ماهی که به اینجا رسیده بود، دو جمله بیشتر ننوشته بود: سریانگ معروف‌ترین دختر منطقه بود. هرجا می‌رفتی، آن اسم را می‌شنیدی: استراحتگاه سریانگ، دبستان سریانگ، کلینیک پزشکی سریانگ، کلانتری سریانگ، باغ گیاه‌شناسی سریانگ. تا همین‌جا پیش رفته بود. به او الهام شده بود که کتابش دربارهٔ دختر ساکن ساختمان ۱۰۱ است، هرچند هنوز نمی‌دانست که او قرار است چه‌کار کند یا اصلاً چرا در داستان حضور دارد.

اما طولی نکشید که حوصلهٔ سونگوان سر رفت. شغلش یکنواخت بود و هوا داشت گرم می‌شد. دریاچه به طرز فریبنده‌ای او را به سوی خود فرامی‌خواند، اما او اجازه نداشت واردش شود؛ حتی نمی‌توانست یک انگشتش را هم در آن فروکند. تجهیزات غواصی‌اش داخل کمدش ماند. دریاچهٔ سریانگ آب‌انبار درجه‌یکی بود که آب چهار شهر و ده شهرستان اطراف را تأمین می‌کرد. یک حصار سیم‌خاردار دورتادورش کشیده شده بود. هیچ‌کس اجازه نداشت حتی از قلهٔ سریانگ بالا برود. مزرعهٔ سریانگ که قبلاً در آن بز پرورش می‌دادند، به محض تکمیل سد تعطیل شده بود. انبار آن به پناهگاهی برای جانوران وحشی تبدیل شده بود؛ ساختن یا خراب کردن هرگونه ساختمانی در منطقهٔ حفاظت‌شده غیرقانونی بود. قسمتی از جادهٔ پیچ‌درپیچ دور دریاچه مسدود شده بود. دریاچه در اصل چاهی خیلی بزرگ و حفاظت‌شده بود.

نگهبان‌ها روز و شب در دریاچه گشت می‌زدند. فقط شش نفر کار حراست را بر عهده داشتند و چهار نفرشان ساکن ساختمان ۱۰۳ بودند. سونگوان با رئیس سابق حراست در ساختمان ۱۰۲ زندگی می‌کرد، یک مسیحیِ انجیلی که تابلویی روی در جلویی‌شان زده بود که رویش نوشته شده بود: معتقدان به عیسی مسیح و خودش را وقف تبلیغ مذهبی کرده بود. سونگوان روز و شب مجبور بود به موعظه‌های او گوش بدهد و چیزی که اوضاع را برایش بدتر کرده بود، این بود که چون در نوشتن رمانش به بن‌بست خورده بود، دچار بی‌خوابی شده بود. وقتی دراز می‌کشید تا بخوابد، دلهره می‌گرفت؛ اما وقتی بلند می‌شد و لپ‌تاپش را روشن می‌کرد، مه غلیظی ذهنش را در بر می‌گرفت. باعث می‌شد از شب بترسد. در شب‌هایی که خوابش نمی‌برد، در باغ گیاه‌شناسی پرسه می‌زد. گاهی به موجودات شب‌زی دیگری برخورد می‌کرد؛ مثل باغبان پیر که گاهی مست می‌کرد و ساعت دوی بامداد پرسه می‌زد و همین‌طور اِرنی، گربهٔ ولگردی که کنار پنجرهٔ اتاق‌خواب سریانگ می‌پلکید.

اولین باری که سونگوان با ارنی مواجه شد، گربه از او نترسید؛ با قیافهٔ خستهٔ مخصوص گربه‌ها به سونگوان زل زد و بعد چرخید و از دروازه رد شد و ناپدید شد. سونگوان گربه را تا راه میان‌بر دنبال کرد تا اینکه به جادهٔ کنار ساحل رسیدند. دید که ارنی بدون عجله در میان مه خرامید. آن‌قدر دنبالش کرد تا به انبار قدیمی رسیدند که کمی با جاده فاصله داشت. قسمتی از کف زمینش ورآمده بود؛ جعبهٔ چوبی بزرگی که پتویی صورتی درونش پهن شده بود، در آن قسمت گذاشته شده بود. با توجه به کاسه‌های پر از آب و غذا معلوم بود که یک نفر زیاد به اینجا می‌آید.»

مهرناز
۱۴۰۳/۰۵/۲۵

راستش کتابی بود که به‌سختی تمومش کردم. اول اسم شخصیت‌ها رو کمی تا قسمتی قاتی می‌کردم و فضای داستان رو هم اصلا دوست نداشتم، اصلا کتاب جنایی‌‌ای نبود که سبکش با سلیقه‌ی من جور در بیاد. داستان هیجان نداشت و

- بیشتر
Farnoosh
۱۴۰۳/۰۷/۱۵

من قبلا کتاب "پسر خوب" رو هم از این نویسنده خونده بودم. کتاب‌هاشون میشه گفت روانشناختی/جنایی هست و جنبه‌ی روانشناختی توی کارهاشون خیلی پررنگ‌تر از جنبه‌ی جنایی هست. اوایل کتاب یه کم گیج کننده هست، اسامی هم کارکترها و هم مکان‌‌ها

- بیشتر
sonaagheli
۱۴۰۳/۰۴/۰۸

دومین کتابی بود که از این نویسنده خوندم و دوستش داشتم.

کاربر 5139915
۱۴۰۳/۰۵/۲۵

من این کتاب نخوندم ولی بہ دیگران توصیہ میکنم

حجم

۳۳۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۳۷۲ صفحه

حجم

۳۳۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۳۷۲ صفحه

قیمت:
۱۳۲,۳۰۰
تومان