جملات زیبای کتاب هفت سال تاریکی | طاقچه
تصویر جلد کتاب هفت سال تاریکی

بریده‌هایی از کتاب هفت سال تاریکی

نویسنده:جانگ یوجانگ
امتیاز
۳.۵از ۴ رأی
۳٫۵
(۴)
من برای آن‌ها پسر قاتلی روانی بودم که دختری یازده‌ساله و پدر او را کشته بود، همسر خودش را در رودخانه انداخته بود و بعد دریچه‌های آب‌بند سد بالای روستای سریانگ را باز کرده و باعث غرق شدن چهار مأمور پلیس و کشته شدن تقریباً نیمی از مردم روستا شده بود.
faeze
من به کلیسای بیسبال معتقدم. چوی هیونسو، اوت ۱۹۹۲.
faeze
مادرم را چهار روز بعد از زیر آب رفتن روستا در کنار مصب رود سریانگ، در فاصلهٔ حدوداً شصت‌کیلومتری دریاچه پیدا کردند. علت مرگ ضربه به سر بود. در آن مطلب نوشته شده بود پدرم او را کشته و درون آب انداخته است؛ درست همان کاری که با سریانگ کرده بود.
faeze
گفتید: این بچه پسر اوست. بی‌گناه است و در حاشیهٔ اجتماع زندگی می‌کند. می‌خواهم حقیقت را به او بگویم و بالاخره آزادش کنم. برایم مهم نبود. آن بچه باید با زجر زندگی کند. درست مثل من. اما دیشب که زیر این درخت سیب ایستاده بودم، تا وقتی که هوا روشن شد، به تاریکی زل زدم. پسری را مقابل خودم دیدم، پسری هم‌سن دخترم، بچه‌ای که تا به حال ندیده بودمش یا حتی نمی‌دانستم وجود دارد. معصوم، درست مثل دخترم.
faeze

حجم

۳۳۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۳۷۲ صفحه

حجم

۳۳۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۳۷۲ صفحه

قیمت:
۱۳۲,۳۰۰
تومان