کتاب زنده باد عشق
معرفی کتاب زنده باد عشق
کتاب زنده باد عشق نوشتهٔ آلبر کامو و ماریا کاسارس و ترجمهٔ بیتا ترابی است. نشر چشمه این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی نامههای عاشقانهٔ آلبر کامو و ماریا کاسارس در سالهای ۱۹۴۴ تا ۱۹۵۹. این اثر از مجموعهٔ «در واقع... - تبعات - » این نشر است.
درباره کتاب زنده باد عشق
کتاب زنده باد عشق گزیدهای است از مکاتبات میان آلبر کامو، نویسندهٔ برجسته و فیلسوف فرانسوی و ماریا کاسارس، بازیگر و ستارهٔ تئاتر. این کتاب شامل ۲۰۰ نامه از میان ۸۶۵ نامهای است که این دو شخصیت، طی ۱۶ سال، از تابستان ۱۹۴۴ تا زمستان ۱۹۶۰ برای یکدیگر فرستادهاند. این نامهها برای اولینبار در قالب یک مجموعه به منتشر شدهاند و امکان بررسی عمیق زندگی شخصی و عاشقانهٔ این دو شخصیت را برای خواننده ایجاد میکند. در صبح ۶ ژوئن سال ۱۹۴۴، همزمان با وقایع بزرگ جنگ جهانی دوم و ورود نیروهای متفقین به سواحل نرماندی، آلبر کامو و ماریا کاسارس همدیگر را ملاقات کردند و این دیدار، سرآغاز یک رابطهٔ عاطفی پرشور و مکاتباتی پیوسته و عمیق بود.
خواندن کتاب زنده باد عشق را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعهٔ نامههای عاشقانه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب زنده باد عشق
«دوست مهربانم،
نه صدایی از تو هست، نه نامهای. فقط تعابیر وحشتناک و گروههای وحشتاند که در جامعه قانون وضع میکنند، گردن میزنند، به هم تبریک میگویند و باز از نو شروع میکنند. هوای فوقالعادهای است، دوست دارم بروم قدم بزنم، اما باید کارم را تمام کنم؛ تا دوشنبه باید دستکم نگارش بخش اعظم مقالهام را به سرانجام میرساندم. بهخصوص که قبول کردهام جمعه پانزدهم مارس که در جلسهای در سالن واگرام صحبت کنم، دربارهٔ مجارستان۲۶۸، و باید متن سخنرانیام را آماده کنم. تازه باید متنم دربارهٔ شوالیه اولمدو۲۶۹ را هم تا آخر ماه تمام میکردم. سخت مشغول کارم و زمان زود میگذرد. در ماه آوریل استراحت میکنم و بعد به کارهای چیدمان صحنه میپردازم تا در ماه مه تمرین داشته باشیم. پس عملاً تا ماه ژوئیه وقتی برای رمانم نمیماند و باید آن موقع شروع به نوشتنش کنم. تا آن موقع زیر بار این شکنجه خرد میشوم و دائم وجودم پُر از نوعی احساس گناه است.
دوشنبه تبعید و سلطنت را برایت میفرستم که همان روز قرار است چاپ شود. این کتاب وجههٔ خوبی دارد، اما از الآن دلنگران اینم که ممکن است چه فکرهای احمقانهای برانگیزد. اما مدام با خودم این جمله را تکرار میکنم که از کسی دیگر است: «نوشتن، امضا کردن، سکوت، عزتنفس.»
با تشخیص دکتر لمان، خیالم از بابت حال تو آسوده شد، اما به نظرم فیلمبرداری در چنین وضعیتی چندان جالب نیست، برای همین بیصبرانه منتظرم برگردی. قطعاً در ماه ژوئیه یا اوت (شاید هم «و اوت»، اگر امکان داشته باشد) در گوشهای دنج تعطیلات آرام و خوشی خواهیم داشت. بعد…
با ماتورن، و از آن بیشتر با فولی بوسفور، همهچیز بد پیش میرود. یک سری نامه هم ردوبدل کردیم تا هماهنگ شویم. آخرین نامهای که به دستم رسید احساسات متمایز و واقعی آن خانم را بیان میکرد. کار جشنواره بهزودی شروع میشود. در این فضای سالم و بانشاط، اگر دست بدهد…
و اما تو! تو… دور از من، غایب، پرسهزنان در حاشیهٔ همهٔ افکارم در این روزهای خستهکننده و بهخصوص غمگین در چه حالی؟ روی یک کارت سه خط بنویس و برایم بفرست تا بتوانم دست تو و حرکتش را مجسم کنم. این مخلص همیشگیات را از یاد نبر، این سنگ صبورت را، این دلدادهٔ مشتاقت را، دوستت را و این جاننثارت را. من حالا با احساسی ناب که به نوعی پایداری رسیده دوستت دارم. تو در مه ناپدید میشوی. این نشانههای مأیوسانه هم که برایت میفرستم به خاطر غیبت طولانی توست. تا موقع دیدار دستکم به من تلفن کن و دوستم بدار.
تو را مانند صفحهٔ کهنهٔ یک نغمهٔ قدیمی با احتیاط در بر میگیرم.»
حجم
۸۰۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۴۷ صفحه
حجم
۸۰۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۴۷ صفحه
نظرات کاربران
عاشق کامو و تمام نوشته هاشم🥰
عشق 💞