معرفی کتاب تانگوی تخم مرغ داغ
کتاب تانگوی تخم مرغ داغ نوشتهٔ اکبر رادی است. نشر قطره این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این نمایشنامه شرحی از فروپاشی نظام پدرسالار و شکوفایی فرزندان است.
درباره کتاب تانگوی تخم مرغ داغ
کتاب تانگوی تخم مرغ داغ نمایشنامهای در باب پدرسالاری و مناسبات حاکم بر آن است. اکبر رادی در این اثر، زندگی دو خانواده را روایت میکند و از طریق رخدادهایی که برای اعضای این دو خانواده پیش میآورد، منظور خود را روشن میسازد. او در این نمایشنامه درگیری میان سنت و مدرنیته را به تصویر میکشد. شخصیتهای این نمایشنامه «موسی»، «انیس»، «حسین»، «محسن»، «شکوه»، «قیصر»، «آقابالا»، «ملیحه»، «اسی» و «آقای جلوه» هستند و مکان این نمایشنامه، تهرانِ عهد نوح است. گفته شده است که نویسنده در این اثر به درستکاری جوانان و آیندهٔ درخشانی که میسازند، امید دارد.
نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «علیرضا نادری»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب تانگوی تخم مرغ داغ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی و علاقهمندان به آثار اکبر رادی پیشنهاد میکنیم.
درباره اکبر رادی
اکبر رادی در ۱۰ مهر سال ۱۳۱۸ در رشت به دنیا آمد. در سال ۱۳۲۹ بعد از ورشکستگی پدرش، به تهران مهاجرت کردند. او در دانشگاه تهران در رشتهٔ علوم اجتماعی تحصیل کرد و پس از گذراندن دورههای تربیت معلم، در سال ۱۳۴۱ به شغل معلمی پرداخت و ادبیات نمایشی را در دانشگاه تهران تدریس کرد. اکبر رادی نخستین نمایشنامهٔ خود را به نام «روزنهٔ آبی» در سال ۱۳۳۸ نوشت. هرچند انتشار این نمایشنامه دو سال طول کشید، توجه احمد شاملو را به خود جلب کرد. چند سال بعد در سال ۱۳۴۷ یکی از مهمترین نمایشنامههای دههٔ ۱۳۴۰ ایران با عنوان «ارثیهٔ ایرانی» به قلم او منتشر شد. او نثری قوی و محکم داشت که سرشار از مایههای فرهنگ عامه بوده است؛ یعنی کاملاً متناسب با شخصیتهایی که میآفرید. از میان معروفترین کارهای این هنرمند میتوان به «خانمچه و مهتابی»، «جاده»، «دستی از دور»، «نامههای همشهری»، «انسان ریخته یا نیمرخ شبرنگ در سپیدهٔ سوم»، «صیادان»، «مرگ در پاییز»، «لبخند باشکوه آقای گیل»، «پلکان»، «تانگوی تخممرغ داغ»، «آمیزقلمدون» و... اشاره کرد. اکبر رادی، این نمایشنامهنویس ایرانی در ۵ دی ۱۳۸۶ از دنیا رفت.
بخشی از کتاب تانگوی تخم مرغ داغ
«موسی: اینجای دوری نمیره حسین جان. امروز اینجا فردا روز قیامت. (دست بالای سر حسین میگیرد و آهسته دور او میگردد.) تو ده ساله بابالحوائج مایی. ده ساله داری یک پِی برای ما میدویی. و اگه خدارو بشناسی، که میشناسی، میدونی که هر چی هم برای ما بکنی، کم کردهٔ. باقیاتالصالحات همینه، محبت! اینه اون چشمهٔ نور، اون گنج لایزالی که داری و خودتم نمیدونی. پس بذار چشمه بجوشه، بذار از تو نور جاری بشه. (رها میکند، رو به پستو، فریاد.) اون چراغو خاموش کن! چند تا شعله؟ وقتی قبض برق میآد، تویی که دست میکنی جیب مبارکت؟ (پستو خاموش میشود.)
حسین: اون هفته من این چشو داشتم.
موسی: حالام طوری نشده، یه ذره رفته توش. انشاالله وقتی خوب شدی،
حسین: تا بیاد خوب شه،
موسی: خوب میشه. اون خدایی که از دل تاریک خاک این همه نقش و نگار و زیبایی درآورده، چشمتم سالم بهات پس میده. آدمهای خوب هیچوقت ذلیل نمیشن حسین. وَ اِنِّ اللّهَ لَمَعَ المُحسِنین. این نصّ کتاب ماست برای مردم دنیا.
خطبهٔ موسی: دنیایی که امروز مزبلهای شده، که ما هر کدوم با یه سیخ داریم زبالههاشو هم میزنیم و دنبال چی میگردیم؟ آدم دل به چرب و شیرین دنیا میده و با چه حرص و نیازی میره دنبالش. و گاهی طوری غاصبانه میره، مثل کرگدن، که همهٔ مکارم انسانی رو زیر پا له و لَوَرده میکنه، به همهٔ مقدسات تنه میزنه، و حتی یک تبسم، یک نگاهرو از اهل بیت خودش دریغ میکنه؛ ولی عاقبت به کجا میرسه؟ به جایی که حسن رسید؟ حسن، پسر ارشد من یکی از همین ارواح جهندهای بود که میخواست پرواز کنه. اون پرید، اوج گرفت، اما از صراط مستقیم دور شد و بیراهه رفت، و یک روز هم با سر اومد زمین.»
حجم
۶۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
حجم
۶۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه