کتاب آهنگ های شکلاتی
معرفی کتاب آهنگ های شکلاتی
کتاب آهنگ های شکلاتی نوشتهٔ اکبر رادی است. نشر قطره این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر نمایشنامهای کمدی و عاشقانه است که در فضایی فانتزی و جادویی رخ میدهد.
درباره کتاب آهنگ های شکلاتی
کتاب آهنگ های شکلاتی نمایشنامهای است که به بررسی پیچیدگیهای عشق، از جمله عشق در نگاه اول و حسادت و خیانت میپردازد. اکبر رادی با واردکردن عناصری مثل جنها و موجودات جادویی در این نمایشنامه، فضایی وهمآور و غیرمنتظره به این اثر بخشیده است. سوءتفاهمها و هویتهای اشتباه، منجر به موقعیتهای کمدی و طنزآمیز در طول اثر میشود؛ اکبر رادی همچنین با ظرافتی خاص از طنز و شوخی در دیالوگها و موقعیتها استفاده میکند و تلاش میکند تمایز میان رؤیا و واقعیت را در طول نمایشنامه حفظ کند و خواننده را به تأمل در ماهیت وجودی انسان وادارد. این نویسنده طیف وسیعی از شخصیتها را با ویژگیهای منحصربهفرد خلق کرده و خواننده را با چالشهای اخلاقی و عاطفی همراه میکند. زبان اکبر رادی در این اثر، پر از ظرافت و طنز و زیبایی است. میتوان گفت نمایشنامهٔ «آهنگهای شکلاتی» اثری خلاقانه در ادبیات نمایشی ایران است که به بررسی مسائل انسانی و فلسفی میپردازد.
نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «علیرضا نادری»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب آهنگ های شکلاتی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران نمایشنامههای ایرانی و علاقهمندان به نمایشنامههای اکبر رادی پیشنهاد میکنیم.
درباره اکبر رادی
اکبر رادی در ۱۰ مهر سال ۱۳۱۸ در رشت به دنیا آمد. در سال ۱۳۲۹ بعد از ورشکستگی پدرش، به تهران مهاجرت کردند. او در دانشگاه تهران در رشتهٔ علوم اجتماعی تحصیل کرد و پس از گذراندن دورههای تربیت معلم، در سال ۱۳۴۱ به شغل معلمی پرداخت و ادبیات نمایشی را در دانشگاه تهران تدریس کرد. اکبر رادی نخستین نمایشنامهٔ خود را به نام «روزنهٔ آبی» در سال ۱۳۳۸ نوشت. هرچند انتشار این نمایشنامه دو سال طول کشید، توجه احمد شاملو را به خود جلب کرد. چند سال بعد در سال ۱۳۴۷ یکی از مهمترین نمایشنامههای دههٔ ۱۳۴۰ ایران با عنوان «ارثیهٔ ایرانی» به قلم او منتشر شد. او نثری قوی و محکم داشت که سرشار از مایههای فرهنگ عامه بوده است؛ یعنی کاملاً متناسب با شخصیتهایی که میآفرید. از میان معروفترین کارهای این هنرمند میتوان به «خانمچه و مهتابی»، «جاده»، «دستی از دور»، «نامههای همشهری»، «انسان ریخته یا نیمرخ شبرنگ در سپیدهٔ سوم»، «صیادان»، «مرگ در پاییز»، «لبخند باشکوه آقای گیل»، «پلکان»، «تانگوی تخممرغ داغ»، «آمیزقلمدون» و... اشاره کرد. اکبر رادی، این نمایشنامهنویس ایرانی در ۵ دی ۱۳۸۶ از دنیا رفت.
بخشی از کتاب آهنگ های شکلاتی
«جوان: مادر به موهای من میگه گیس! میگه: با این گیسی که دُم اسبی کردی و تیشِرت و این مُبایلی که به کمرت بستی، چطور میتونیم خانوادهٔ عموجانِتو به شام دعوت کنیم؟ و پدر قیافهٔ عبوسشو پشت روزنامه قایم میکنه و بیخشو میگیره: تو اینجوری میخوای تو شرکت ساختمانی عموت استخدام بشی؟ اون تیپ آقا رو ببینه یه فرسخی رم میکنه که. (میرود بالای نیمکت و روی پشتی آن مینشیند.) میگم: اگه استخدام بنده بسته به تیپ منه، چه واجبه تو شرکت آدمی استخدام بشم که میز و فرش و پردههای دفترش دو فرسخی بهام دهن کجی میکنن؟ گفتم: شما هم لازم نکرده خودتونو واسه من خرج کنین و یه هفته مقدمات پذیراییشونو بچینین. (زیربغلش را میخاراند و با شماتت.) میدونین پدر چی گفت؟
پیرمرد: حدس میزنم.
جوان: روزنامه رو با غیظ پرت کرد یه طرف و حرف آخرشو زد: تو به جای اینکه برای ما تکلیف معین کنی، یه بیل بردار و همهٔ ما رو زندهزنده توی خونه چال کن.
پیرمرد: نه، این درست نیس.
جوان: (میپرد پایین و بیهدف راه میرود.) اونا میخوان حالا که لیسانس مهمی با معدل عالی گرفتهم، نظر به اینکه برای تحصیلات من زحمت زیادی کشیدهن و به اصطلاحِ خودشون سرمایهگذاری مادی و معنوی کردهن، منم مایهٔ سربلندی خانواده بشم و خودمو آماده کنم برای دورهٔ فوق. و ضمناً موهای محترمانهای داشته باشم، به قرمهسبزی و رنگهای پاییزی احترام بذارم، در مجالس مهمانی لباسهای محترمانه بپوشم، و چون فرزند مقام اداری محترمی هستم و چه و چه، در همین مجالس مهمانی سروگوشم توی دخترهای خوشبوی محترمی که ناخنهای متالیک دارن و با عشوه راه میرن، به طور شرعی بجنبه یا به عبارت محترمانه به فکر همسر آینده باشم. (میماند و با قیافهٔ گرفته دستها را به جیبهای پشت شلوارش میکند.)
پیرمرد: اینا یه مشت اختلاف سلیقهس.
جوان: گناه من اینه که نطفهم تو خونهٔ اینا بسته شده.
پیرمرد: به نظر من شما اشتباه کردین.
جوان: راجع به چی؟
پیرمرد: خب جوان باهوشی مثل تو... یه جور دیگه با مسأله برخورد میکنه.»
حجم
۲۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۰ صفحه
حجم
۲۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۰ صفحه
نظرات کاربران
نمایشنامه خیلی کوتاهیه. حول دو شخصیت میچرخه و داستان خیلی ساده ای داره. من شروعش رو دوست نداشتم احساس میکردم دیالوگ ها مصنوعیان به دهن اون شخصیت ها نمیان ولی رفته رفته این موضوع بهتر شد. خارج از محتوای داستان، سبک
من که خیلی عشق کردم باهاش به ظاهر یه صحبت ساده است به باطن خیلی چیزا گفت که به دلم نشست.