دانلود و خرید کتاب ارثیه ایرانی اکبر رادی
تصویر جلد کتاب ارثیه ایرانی

کتاب ارثیه ایرانی

معرفی کتاب ارثیه ایرانی

کتاب ارثیه ایرانی نوشتهٔ اکبر رادی است. نشر قطره این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این نمایشنامه در چهار پرده و در سال ۱۳۴۶ شمسی نگاشته شده است.

درباره کتاب ارثیه ایرانی

اکبر رادی در کتاب ارثیه ایرانی تلاش کرده تا رویكردهای افراد در برخورد با تجدد را نشان دهد. او در این نمایشنامه، عدم تطبيق طبقات و عدم تطبيق فرهنگ و مسئلهٔ آستانهٔ تحمل و ظرفيت انسان‌ها را بازنمایی می‌کند. خواننده در این اثر با حادثه يا فعل‌و‌انفعالات ویژه‌ای روبه‌رو نمی‌شود، بلکه این نمایشنامه نمایانگر زندگی ساده و معمولی آدهای عادی و حالات درونی آن‌هاست. رادی با نگاهی مستند، درونیات انسان‌ها در دههٔ ۱۳۴۰ شمسی در ایران را بازگو می‌کند. شخصیت‌های این نمایشنامه به ترتیبی که وارد صحنه می‌شوند عبارت‌اند از: «جلیل»، «موسی»، «آقابالا»، «قیصر»، «انیس»، «شکوه»، «گلزار»، «عظیم»، «مهدی» و «پاکزاد».

نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته می‌شود. هر چند این قالب ادبی شباهت‌هایی به فیلم‌نامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانه‌ای جداگانه و مستقل محسوب می‌شود. نخستین نمایشنامه‌های موجود از دوران باستان و یونان باقی مانده‌اند. نمایشنامه‌ها در ساختارها و شکل‌های گوناگون نوشته می‌شوند، اما وجه اشتراک همهٔ آن‌ها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامه‌ها تنها برای خواندن نوشته می‌شوند؛ این دسته از متن‌های نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیده‌اند. از مشهورترین نمایشنامه‌نویس‌های غیرایرانی می‌توان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامه‌نویس‌های ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «علیرضا نادری»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.

خواندن کتاب ارثیه ایرانی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی و علاقه‌‌مندان به آثار اکبر رادی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره اکبر رادی

اکبر رادی در ۱۰ مهر سال ۱۳۱۸ در رشت به دنیا آمد. در سال ۱۳۲۹ بعد از ورشکستگی پدرش، به تهران مهاجرت کردند. او در دانشگاه تهران در رشتهٔ علوم اجتماعی تحصیل کرد و پس از گذراندن دوره‌های تربیت معلم، در سال ۱۳۴۱ به شغل معلمی پرداخت و ادبیات نمایشی را در دانشگاه تهران تدریس کرد. اکبر رادی نخستین نمایشنامهٔ خود را به نام «روزنهٔ آبی» در سال ۱۳۳۸ نوشت. هرچند انتشار این نمایشنامه دو سال طول کشید، توجه احمد شاملو را به خود جلب کرد. چند سال بعد در سال ۱۳۴۷ یکی از مهم‌ترین نمایشنامه‌های دههٔ ۱۳۴۰ ایران با عنوان «ارثیهٔ ایرانی» به قلم او منتشر شد. او نثری قوی و محکم داشت که سرشار از مایه‌های فرهنگ عامه بوده است؛ یعنی کاملاً متناسب با شخصیت‌هایی که می‌آفرید. از میان معروف‌ترین کارهای این هنرمند می‌توان به «خانمچه و مهتابی»، «جاده»، «دستی از دور»، «نامه‌های همشهری»، «انسان ریخته یا نیمرخ شبرنگ در سپیدهٔ سوم»، «صیادان»، «مرگ در پاییز»، «لبخند باشکوه آقای گیل»، «پلکان»، «تانگوی تخم‌مرغ داغ»، «آمیزقلمدون» و... اشاره کرد. اکبر رادی، این نمایشنامه‌نویس ایرانی در ۵ دی ۱۳۸۶ از دنیا رفت.

بخشی از کتاب ارثیه ایرانی

«انیس: (رو به تماشاگر:) اون می‌خواد با اینا وصلت کنه! اینا دیگه، واسه یه قِرقِره ده دفه چادر می‌کنه می‌ره بیرون و با کاسبای محل می‌لاسه. اون آقا بالام که حالش معلومه. اصلاً چی کاره‌س، خدا می‌دونه. صوب تا تنگ شب لای پله‌های نردبون نشسته تو آفتاب و چرت می‌زنه. اونوقت یعنی با یه حقوق معلمی می‌تونن اون همه چیز بریزن تو اتاقاشون و هشت هزار تومنم به‌امون قرض بدن؟ در صورتیکه حقوق دختره واسه قِر و فِر خودشم کمه. اگه پای صحبت زنیکه بشینین، می‌گه شوورم دلاله، بنگاه داره. آیا راس آیا دروغ. حالام با این نزولی که رو طلبش بسته، کلی واسه ما خانوم شده. خب آره، می‌تونن. پایین نمی‌شینن؛ واسه که خانوم معلم می‌گه اتاقا دم مباله. باس یا پول‌شونو رد کنیم یام که اسباب بکشیم بیایم پایین. خب، حالام که اون درخت چنارو انداختیم؛ چونکه پاش قوزیا وامیستادن و بالا رو دید می‌زدن! (پوزخند می‌زند، برمی‌گردد.) قوزیا! خوبه که دختره مث نخ می‌مونه.

عظیم: (وارد بازی می‌شود.) عزیز، این طور که معلومه، تو با اونا یه خورده حسابایی داری. (اخطارکنان.) دلم نمی‌خواد روشون عیب و نشون بذاری.

انیس: می‌دونی؟ من اصلاً دلم از اینا چرکه.

عظیم: ولی، من می‌خوام با دخترشون زندگی کنم.

انیس: اصلاً می‌دونی چیه؟ برو با پدرت صحبت کن. اونه که باس رضا بده.

عظیم: اون خودش رفته زیر جلد من.

انیس: اون خودش؟ (مکث.) خوبه... اینو دیگه نمی‌دونستم! حالا دیگه زیر پات می‌شینه پَسَلهٔ من؟ (با صدایی محکم و قاطع.) اما تو این خونه آدمای دیگه‌ای هم هستن که رضایت‌شون شرطه.

عظیم: آدمای دیگه؟ گفتی آدمای دیگه؟

انیس: (به ضرب برمی‌گردد.) آره، من.

عظیم: من فکر می‌کردم، تو خوشحال می‌شی، وقتی این خبرو بشنفی.

انیس: خوشحال می‌شم؟ اوه... بدبختی یه چیز دیگه‌س. (آرام نزدیک می‌شود.) می‌خوام یه خورده فکر کنی پسرجون.

عظیم: دیگه نمی‌تونم. دیگه هرچی فکر کردم بسه. من شدم گوشت قربونی. چند تیکه بشم؟ (رو به تماشاگر:) به امام غریب اگه اینا نبودن، من اون دکون نبشی رو راه انداخته بودم و حالا واسه خودم یه پُخی شده بودم. پوست و گوشت‌مو بالای اینا ریختم؛ مگه منظور دارن؟ (صدایش به تدریج گریه‌آلود می‌شود.) چی می‌خوان از جون من؟ چرا ول کنِ من نیستن؟ سلامتی‌مو بالای اینا گذاشتم؛ اما اینا هیچ حالی‌شون نیس، نیس دیگه. شب می‌آم خونه همه بالان. صوب می‌رم کار همه خوابن. بعدشم این دون بازیا. آخه مگه من چه گناهی کرده‌م. (انیس وارد بازی می‌شود.) می‌دونی؟ خیلی که منو تو منگنه بذاری وا، دو تا گوشامو می‌گیرم و از این خراب شده می‌رم، می‌رم و خودمو سربه‌نیس می‌کنم. می‌گی نه؟ حالا ببین... وقتی عرصه به آدم تنگ شد، خودشو به هر دری می‌زنه.

انیس: تو از همون اول‌شم همینو می‌خواستی، می‌دونستم. این عقده مث یه غمباد مونده بود بیخ حلقت، که بذاری بری... حالا که روزی‌مون افتاده دس تو، با ما همچی می‌کنی. یه نگاهی به خواهرت بکن.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۶۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۹۹ صفحه

حجم

۶۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۹۹ صفحه

قیمت:
۲۴,۰۰۰
۷,۲۰۰
۷۰%
تومان